نویسنده

دانشگاه تربیت مدرس

چکیده

گمان شایع بر این است که مدرنیته به واسطة سهم شایانش در پیشرفت، قدرت انتخاب بشر را افزایش داده است. این تلقی که از جهاتی صائب نیز هست در این مقال، با دو پرسش مواجه شده است: مدرنیته به افزایش قدرت انتخاب «کدام انسان» کمک کرده و قدرت انسان را در «چه انتخابی» افزایش داده است؟ بررسی در مورد این دو پرسش، یک‌بار با تمرکز بر عناصر ممیز و مقوم مدرنیته در «مقام تعریف» انجام گرفته است و بار دیگر با تأمل بر محدودیت‌‌آفرینی‌های مدرنیته و انتخاب‌های ممکن در «مقام تحقق». مقالة "مدرنیته و قدرت انتخاب"، پس از آوردن شواهدی در تأیید مدعیات، به این نتیجه رسیده است که چون مدرنیته یک کل منسجم است و از معدود ایده‌ها و اندیشه‌های کلان در زندگی بشر که به تحقق درآمده و به جریانی هژمونیک و الگویی مورد غبطه و تأسی دیگران بدل شده است، دچار نوعی تمام‌گرایی، خاتمیت، ‌انحصار و برتری‌جویی گردیده است و همین خصوصیات عارضی به اضافة برخی خصایص ذاتی، ‌نظیر بی‌اعتنایی به مسئلة برابری و نادیده‌گرفتن دیگر ابعاد وجودی انسان، باعث شد به مانعی در برابر انتخاب‌های اساسی و شالوده‌شکن انسان معاصر بدل گردد.

کلیدواژه‌ها