زکریا بهارنژاد؛ سید امین میرحسینی
دوره 16، شماره 3 ، مهر 1395، ، صفحه 1-14
چکیده
مسئله حکایت گری معلومات ذهنی از جهان خارجی و کیفیت آن، از موضوعات اساسی در فلسفه اسلامی به شمار می رود. یکی از نظریه هایی که در باب این حکایت گری بیان شده، نظریه شبح نام دارد، که بر اساس آن تنها شبح و تصویری از شیء خارجی به ذهن می آید. این نظریه در میان حکمای طراز اول اسلامی طرفداری نداشته و توسط ملاصدرا و شارحان او مورد نقد قرار گرفته ...
بیشتر
مسئله حکایت گری معلومات ذهنی از جهان خارجی و کیفیت آن، از موضوعات اساسی در فلسفه اسلامی به شمار می رود. یکی از نظریه هایی که در باب این حکایت گری بیان شده، نظریه شبح نام دارد، که بر اساس آن تنها شبح و تصویری از شیء خارجی به ذهن می آید. این نظریه در میان حکمای طراز اول اسلامی طرفداری نداشته و توسط ملاصدرا و شارحان او مورد نقد قرار گرفته است. مدعای نگارندگان در این نوشتار این است که صرف نظر از مسئله معقولیت و عدم معقولیت نظریه شبح، که خود بحثی مستقل را می طلبد، استدلال های مخالفین در رد این نظریه، آن گونه که خودِ مخالفین پنداشته اند، چندان هم موجه به نظر نمی رسد.
زکریا بهارنژاد؛ لیلا اسداللهی
دوره 15، شماره 4 ، دی 1394، ، صفحه 19-36
چکیده
معاد جسمانی،کیفیت وامکانپذیری آن ازجمله مسائلی است که فیلسوفان ومتکلمان اسلامی به طور گسترده پیرامون آن بحث کرده، و به نحوفزاینده ای تلاش کردهاند ،در تبیین آن میان عقل و نقل سازگاری ایجاد کنند. یکی از این متفکران،حکیم سبزواری است که در برخی از آثار خود برای اثبات امکانپذیری و وقوع معاد جسمانی دلایل و براهین عقلی ارائه کرده،وبه ...
بیشتر
معاد جسمانی،کیفیت وامکانپذیری آن ازجمله مسائلی است که فیلسوفان ومتکلمان اسلامی به طور گسترده پیرامون آن بحث کرده، و به نحوفزاینده ای تلاش کردهاند ،در تبیین آن میان عقل و نقل سازگاری ایجاد کنند. یکی از این متفکران،حکیم سبزواری است که در برخی از آثار خود برای اثبات امکانپذیری و وقوع معاد جسمانی دلایل و براهین عقلی ارائه کرده،وبه شبهات مطرح پیرامون معاد جسمانی وکیفیت آن پاسخ داده است. حکیم سبزواری،در خصوص حشر جسم در قیامت می گوید، بدنی که در قیامت با نفس متحد ومحشور می گردد این بدن عنصری نیست ،بلکه صورتی از بدن عنصری می باشد ،وی معتقد است با مرگ بدن عنصری ، نفس با صورت دهری متحد می گردد وبه هنگام حشر ،نفس با آن صورت باقی در دهر متحد می شود . سبزواری اصالت را به نفس وصورت انسان می دهد،و نه به جسم وماده و از آنجا که «شیئیت شیئ به صورت است ونه به ماده آن» بنا بر این با زوال ماده واضمهلال آن حقیقت انسان که همان صورت نوعی وشخصی وی است، با قی می ماند،بر این اساس بدن اخروی عین بدن دنیوی است که با آن متحدمی گردد.تفاوت عمده میان دیدگاه سبزواری با ملا صدرادر این است که صدرا معتقد است ،در قیامت نفس به جهت خلاقیتی که دارد برای خود بدنی مشابه بدن دنیوی خلق می کن ،لیکن سبزواری اعتقادی به خلق بدن جدید ندارد،و بر این باور است که آنچه در قیامت محشور می گردد ،صورت بدن عنصری است یعنی همان صورتی که در دهر موجود است وبا فنای بدن از بین نرفته است، و از طریق حرکت جوهری و تکاملی نفس ،اشتداد وکمال می یابدو به حیات اخروی منتقل می گردد.