مجتبی افشارپور
چکیده
ادراک که یکی از آثار حیاتی نفس انسانی است، محصول قوای ادراکی است که نفس بهواسطة آن قوا این آثار را حاصل میکند. در انسان شناسی فلسفی مشایی، پنجگانه بودن قوای ادراکی که عبارتاند از حس، خیال، وهم، حافظه و عقل و نیز مادیت قوای ادراکی حیوانی و مادیت ادراکات سهگانة حاصل از آنها امری مسلم است. در آثار ملاصدرا در عین اینکه تجرد همة ...
بیشتر
ادراک که یکی از آثار حیاتی نفس انسانی است، محصول قوای ادراکی است که نفس بهواسطة آن قوا این آثار را حاصل میکند. در انسان شناسی فلسفی مشایی، پنجگانه بودن قوای ادراکی که عبارتاند از حس، خیال، وهم، حافظه و عقل و نیز مادیت قوای ادراکی حیوانی و مادیت ادراکات سهگانة حاصل از آنها امری مسلم است. در آثار ملاصدرا در عین اینکه تجرد همة قوای ادراکی و نیز تجرد تمامی صور ادراکی صراحتاً بیان شده است اما در خصوص ماهیت قوای ادراکی و تعداد آنها سخنانی به ظاهر ناسازگار به چشم میخورد. او در مواردی همچون مشاییان از قوای پنجگانه سخن میگوید، گاهی واهمه را انکار میکند، در برخی آثار حس مشترک و خیال را مراتب شدید و ضعیف قوة واحد میخواند و در مواردی نیز از وحدت نفس و قوا دم میزند. در این مقاله به منظور تبیین نظریة نهایی ملاصدرا در باب قوای ادراکی باطنی و نیز پی بردن به وجود یا عدم وجه جمعی میان سخنان به ظاهر ناسازگار او، با روش تحلیلی- توصیفی علم النفس حکمت متعالیه را کاویدهایم و به این نتیجه دست یافتهایم که با نگاهی جامع به همة آثاری که ملاصدرا در آنها در باب قوای ادراکی سخن گفته، مشخص میشود که او برای رسیدن به نظریة نهایی خویش چند مرحله را میپیماید و هر کدام از نظرات به ظاهر ناسازگار مربوط به یکی از مراحل رسیدن به آن است.