سید علی هاشمیان بجنورد؛ احمد خاتمی
چکیده
یکی از دغدغههای اصلی سنایی، وجوه تقابل و اشتراک میان عقل و شریعت است. اظهار نظرهای متنوع و گوناگون سنایی دربارة عقل و شرع سبب شده است هم چنان که عدهای لقب حکیم بر وی نهادهاند، عدهای نیز او را شاعری متشرع به شمار آورند و حتی گاهی او را در زمرۀ خردستیزان بدانند. به نظر میرسد دلیل اصلی این برداشتهای متفاوت از دیدگاه ...
بیشتر
یکی از دغدغههای اصلی سنایی، وجوه تقابل و اشتراک میان عقل و شریعت است. اظهار نظرهای متنوع و گوناگون سنایی دربارة عقل و شرع سبب شده است هم چنان که عدهای لقب حکیم بر وی نهادهاند، عدهای نیز او را شاعری متشرع به شمار آورند و حتی گاهی او را در زمرۀ خردستیزان بدانند. به نظر میرسد دلیل اصلی این برداشتهای متفاوت از دیدگاه سنایی نسبت به موضوع مذکور، توجه او به مراتب گوناگون عقل و شرع بوده است. پرسش اصلی این است که سنایی بیشتر چه معنایی از عقل و شرع را مدنظر داشته و تحت چه شرایطی عقل را بر شریعت یا شریعت را بر عقل ترجیح داده است. در این مقاله سعی خواهیم کرد با تکیه بر مطالعات کتابخانهای، تناقضهای ظاهری کلام وی را در این موضوع توجیه نماییم. به نظر میرسد سنایی نه تنها خردورزی و دینداری را در تعارض نمیدیده است و این دو را مکمل هم میدانسته است، بلکه معتقد به اتحاد عقل و شرع در مرتبهای فراتر از صوت و حرف بوده است.
سیدمحسن حسینی؛ عین الله خادمی؛ رمضان مهدوی آزاد بنی
چکیده
اگرچه فارابی در رساله الجمع همان موضوع مشهور موجود به ما هو موجود را برای فلسفه ذکر میکند و توضیح میدهد که دایرة شمول موضوع فلسفه همة موجوداتاند و در واقع ماهیت یونانی- ارسطوئی برای فلسفه قائل میشود لکن با توجه به اوصاف و ویژگیهایی که وی در این رساله برای فلسفه بیان میکند، میتوان چنین دریافت که او در این رساله برای ...
بیشتر
اگرچه فارابی در رساله الجمع همان موضوع مشهور موجود به ما هو موجود را برای فلسفه ذکر میکند و توضیح میدهد که دایرة شمول موضوع فلسفه همة موجوداتاند و در واقع ماهیت یونانی- ارسطوئی برای فلسفه قائل میشود لکن با توجه به اوصاف و ویژگیهایی که وی در این رساله برای فلسفه بیان میکند، میتوان چنین دریافت که او در این رساله برای معرفی فلسفه، مفهوم قرآنی حکمت را در نظر داشته است. به زعم ما فارابی ماهیت فلسفه را علم به موجود به ماهو موجود دانسته لکن هویتی که برای این دانش در این رساله ترسیم کرده است، چیزی شبیه به مفهوم دینی حکمت موجود در کتاب مقدس مسلمانان است و در معنایی گستردهتر الگویی که فارابی در این رساله برای هویت فلسفه در جهان اسلام ارائه میدهد ماهیتی یونانی- ارسطوئی با هویتی دینی است با اوصاف مذکور در قرآن، اوصافی همانند اتقان، عدم اختلاف، نبود خلل و سستی در احکام آن و مطابقت با متن واقع که از لسان مردان الهی بیان میشود و هدایت بخش و درخور پیروی است.
حسین اترک
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1393
چکیده
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و ...
بیشتر
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و بررسی گردد. این مقاله به این مهم میپردازد. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف فضیلتگرای اخلاقی، نظریة اخلاقیاش را با بحث از سعادت آغاز میکند. او بر اساس مبنای فلسفیاش، اصل وجود، شعور و ادراک وجود را سعادت میشمارد. هر موجود بر اساس مرتبه وجودیاش از سعادت متناسب برخوردار است. وی در بیانی کلی سعادت را نیل هر موجودی به کمال وجودی مختص خویش تعریف میکند که این کمال وجودی با مقتضای ذاتی او مطابق است. از نظر ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در حکمت نظری و علم به حقایق اشیا و مشاهدة موجودات مجرد عقلی و ذوات نورانی و اتصال و بلکه اتحاد با عقل فعال و بالاتر از همة ادراک ذات باری تعالی و لقای اوست. اما نیل به این سعادت عقلی بدون سعادت بدنی که همانا تهذیب نفس، تطهیر باطن، کنترل قوای غضبی و شهوی توسط قوة عقلی و نیل به ملکة عدالت ممکن نیست. ملاصدرا معتقد به قاعدة اعتدال ارسطویی است و همة فضایل اخلاقی را در حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط قرار میدهد. وی مانند اغلب علمای اخلاق اسلامی معتقد به چهار فضیلت اصلی و هشت رذیلت اصلی مقابل است.
ابراهیم دادجو
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1392
چکیده
هر چیزی که ساختار منسجم و معقولی دارد، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. قرآن کریم نیز در مقام کتاب آسمانیای که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. از آنجا که قرآن کریم بر انسانها نازل شده و قصد خروج انسانها از ظلمتها به نور را دارد باید دارای ساختاری بر وفق ادراک انسانها باشد. ساختار فکری و ادراکی انسانها ...
بیشتر
هر چیزی که ساختار منسجم و معقولی دارد، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. قرآن کریم نیز در مقام کتاب آسمانیای که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. از آنجا که قرآن کریم بر انسانها نازل شده و قصد خروج انسانها از ظلمتها به نور را دارد باید دارای ساختاری بر وفق ادراک انسانها باشد. ساختار فکری و ادراکی انسانها بر ساختار منطق ارسطویی ـ که چیزی جز ساختار ادراکی و فکری نوع بشر نیست ـ مبتنی است. از این روی، ساختار قرآن کریم نیز ـ به این دلیل که خطاب به انسانهاست ـ باید براساس ساختار منطق ارسطویی باشد. ساختار منطق ارسطویی مبتنی بر برهان و خطابه و جدل و شعر و سفسطه است. ساختار قرآن کریم نیز مبتنی بر منطق ارسطویی ـ یعنی منطق نوع بشر ـ است، منتهی از آنجا که قصد قرآن کریم خروج آدمی از ظلمتها به نور است، با دوری جستن از تعابیر شعری (خیالی) و سفسطی (کاذب)، به برهان و خطابه و جدل اکتفا نموده است.
ابوالفضل کیاشمشکی؛ مهدی نکوئی سامانی
دوره 12، شماره 2 ، تیر 1391
چکیده
در این مقاله « پیامدهای کلامی تصرفات بشر در خلقت » بررسی میشود و این موضوع از آن جهت دارای اهمیت و درخور پژوهش است که برخی از تصرفات بشر در مخلوقات الهی، موجب بروز شبهات وچالشهای کلامی گوناگونی شده است. پس از اشاره به نمونههایی از تصرفات بشر، پیامدهای کلامی این گونه تصرفات، بررسی وتحلیل و بر اساس مبانی و پیشفرضهای فلسفی و ...
بیشتر
در این مقاله « پیامدهای کلامی تصرفات بشر در خلقت » بررسی میشود و این موضوع از آن جهت دارای اهمیت و درخور پژوهش است که برخی از تصرفات بشر در مخلوقات الهی، موجب بروز شبهات وچالشهای کلامی گوناگونی شده است. پس از اشاره به نمونههایی از تصرفات بشر، پیامدهای کلامی این گونه تصرفات، بررسی وتحلیل و بر اساس مبانی و پیشفرضهای فلسفی و کلامی به شبهات پاسخ داده میشود. بر اساس یافتههای این پژوهش، دامنة تصرفات بشر هر چقدر هم که گسترده و مخرب و مفسده آمیز باشند، با اصول اعتقادی مبرهن نظیر اصل فاعلیت مطلق الهی و تدبیر عام و فراگیر خداوند و حکیمانه و غایت مند و احسن بودن خلق الهی، تعارض و مغایرتی ندارند .چون منطقاً فاعلیت بشر تابع مشیت و تدبیر عام و حکیمانه و قوانین وسنن تکوینی الهی است و خارج از این قوانین و نظام الهی امکان تحقق ندارد، لذا فرض دخالت بشر در خلق و تدبیر الهی و غایات مخلوقات یا مخدوش نمودن نظام احسن و نیز فرض امکان نابودی شرایط حیات در زمین، طبق مبانی و پیشفرضهای مورد اشاره، منتفی است.
عبدالعلی شکر
دوره 12، شماره 2 ، تیر 1391
چکیده
حکمت به معنای دانش نظری متقن است که به عمل متناسب با آن منتهی میگردد و مانع از جهل است. فیلسوفان مسلمان حکمت را به معرفت ذات حق، تبحر در حرفه و صناعت، علم به اسباب قصوی، تحصیل برترین معلوم از طریق برترین علوم، استکمال نفس و شناخت اعیان موجودات تعریف کردهاند. همچنین واژة حکمت بیست مرتبه در قرآن ذکر شده است که با الهام از روایات و دیدگاه ...
بیشتر
حکمت به معنای دانش نظری متقن است که به عمل متناسب با آن منتهی میگردد و مانع از جهل است. فیلسوفان مسلمان حکمت را به معرفت ذات حق، تبحر در حرفه و صناعت، علم به اسباب قصوی، تحصیل برترین معلوم از طریق برترین علوم، استکمال نفس و شناخت اعیان موجودات تعریف کردهاند. همچنین واژة حکمت بیست مرتبه در قرآن ذکر شده است که با الهام از روایات و دیدگاه مفسران، معانی چندی از قبیل علم به قرآن و مواعظ و احکام آن، پیامبر و شناخت امام، علم لدنی، معرفت ذات حق، اخلاقیات و عقاید از آن به دست میآید. حاصل بررسیها نشان میدهد که حکمای مسلمان تحت تأثیر آموزههای قرآنی، فلسفة اسلامی را پرورش دادهاند. به همین جهت معانی بیان شده در این دو حوزه، بهرغم تفاوت در تعبیر، اشاره به یک حقیقت دارند و آن معرفت ذات حق و شناخت حقایق آفرینش اوست؛ به گونهای که کمال و سعادت انسان را در پی داشته باشد. گرچه فلسفه با حکمت متفاوت است، اما فلسفة اسلامی به حدی به حکمت نزدیک است که بسیاری از حکما آن دو را مترادف تلقی کرده و برخی نیز همانند سهروردی و میرداماد مکتب خویش را بر اساس حکمت پیریزی کردهاند. این نوشتار در تلاش است از طریق تحلیل مفهومی، سازگاری میان مفهوم فلسفی حکمت با آموزه قرآنی آن را نشان دهد.
محمدجواد دکامی
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
میان متکلمان و حکمای مسلمان در خصوص وجود یا عدم غایت و غرض در افعال باری تعالی اختلاف نظر وجود دارد. اشاعره وجود هرگونه غایت و غرض در افعال الهی را با کمال ذاتی او متعارض میدانند و آن را انکار میکنند. در مقابل، حکمای الهی و متکلمان عدلیه معتقدند که حضرت باری تعالی در افعالش غایت و غرض دارد و هیچ فعلی از او سر نمیزند مگر اینکه متوجه ...
بیشتر
میان متکلمان و حکمای مسلمان در خصوص وجود یا عدم غایت و غرض در افعال باری تعالی اختلاف نظر وجود دارد. اشاعره وجود هرگونه غایت و غرض در افعال الهی را با کمال ذاتی او متعارض میدانند و آن را انکار میکنند. در مقابل، حکمای الهی و متکلمان عدلیه معتقدند که حضرت باری تعالی در افعالش غایت و غرض دارد و هیچ فعلی از او سر نمیزند مگر اینکه متوجه غایت و غرض خاصی باشد؛ اما در اینکه غایت و غرض در افعال الهی به چه کسی یا چه چیزی برمیگردد میان این اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد. متکلمان عدلیه معتقدند که غرض باید به غیر خدا برگردد تا او از هرگونه نقص و کاستی مبرا باشد؛ اما حکما میگویند غرض باید به خود خدا برگردد تا با قاعدة «العالی لا یلتفتُ الی السافل و لا یستکملُ بِهِ» در تعارض نباشد. آنچه همة صاحبنظران بر آن اتفاق نظر دارند این است که «نقض غرض قبیح است»، زیرا منجر به اجتماع خواستن و نخواستن فعل واحد میشود که محال است. قاعدة قباحت نقض غرض» در کلام عقلی کاربرد زیادی دارد و کمتر قاعدهای از لحاظ کاربرد به پای این قاعده میرسد. اهمیت این قاعده تا بدان حد است که در تمام اصول دین از آن بحث میشود. اصل وجود غایت در افعال الهی در مباحث مربوط به توحید اثبات میشود و سپس به عنوان مقدمه در اثبات اصول دیگر یعنی عدل، نبوت، امامت و معاد به کار میرود.