جواد نظری؛ شمس اله سراج؛ مجید ضیایی قهنویه
چکیده
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله میگیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت ...
بیشتر
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله میگیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت میان خالق و مخلوقاند، فاصلۀ بسیاری دارد، و حتی بر نظریۀ نیابت ذات از صفات (منسوب به برخی از معتزله) انطباق ندارد، اما تشخیص نسبت این الهیات با عرفان نظری و کلامِ روایی شیعی دشوار است. به نظر ما، اگرچه در نگاه نخست، الهیات قاضی سعید الهیاتی کلامیـ رواییـ سلبی (همچون الهیات رواییـ سلبی منتسب به شیخ صدوق) به نظر میرسد، اما در حقیقت، ارکان مهم خود را مدیون عرفان نظری است، هر چند در مواردی از آن فاصله نیز میگیرد. موارد مهم تأثیرپذیری قاضی سعید از عرفان نظری از این قرارند: اعتقاد به وحدت شخصیۀ وجود، نفی سنخیت میان مقام ذات و نمودهای آن، نفی صفات از مقام ذات، معبود بودن اسماء و صفات. مهمترین تفاوت بین این دو نگرش در این است که در عرفان، خداوند همان وجودِ بما هو هو است، اما قاضی سعید همین را هم قبول ندارد.
شمس الله سراج؛ جواد نظری؛ مجید ضیایی
چکیده
بنابر الهیاتِ سلبیِ قاضی سعید، خداوند فاقد هرگونه صفتی ـ اعم از صفت عین ذات یا زائد بر ذات ـ است و بین او و مخلوقاتش هیچ گونه سنخیتی نیست، لذا الفاظی که بر خالق و مخلوق حمل میشوند در مخلوقات دارای معنای ایجابی هستند اما در خداوند معنای سلبی میدهند، به عنوان مثال، موجود بودن او همان معدوم نبودن اوست. لذا ما از او هیچ گونه درکی جز درک ...
بیشتر
بنابر الهیاتِ سلبیِ قاضی سعید، خداوند فاقد هرگونه صفتی ـ اعم از صفت عین ذات یا زائد بر ذات ـ است و بین او و مخلوقاتش هیچ گونه سنخیتی نیست، لذا الفاظی که بر خالق و مخلوق حمل میشوند در مخلوقات دارای معنای ایجابی هستند اما در خداوند معنای سلبی میدهند، به عنوان مثال، موجود بودن او همان معدوم نبودن اوست. لذا ما از او هیچ گونه درکی جز درک سلبی نمیتوانیم داشته باشیم. اما نداشتن هیچ گونه درک ایجابی از خداوند، ممکن است به تعطیل منجر شود. هدف از این نوشتار، بیان راهکارهای قاضی سعید برای حل این مشکل و ارزیابی این نکته است که آیا این راهکارها منطقاً توان حل مسئلة تعطیل در اندیشة او را دارند؟ قاضی سعید برای حل این مشکل، چهار راهحل ارائه داده است: 1. جانشینی معرفت سلبی به جای معرفت ایجابی؛ 2. مطرح کردن خداوند به عنوان بخشندة صفات نه متصف به آنها؛ 3. خداوند ثبوت دارد نه وجود و نه عدم، و ما این ثبوت را درک میکنیم، اما این درک نیز فقط ثبوت دارد و مخلوق قوای ادراکی ما نیست؛ 4. جانشینی درک ایجابی از اسماء و صفات به جای درک ایجابی از ذات خداوند. ارزیابی عقلی این راهحلها نشان میدهد که هیچ یک توان حل معضل تعطیل در اندیشة توحیدی قاضی سعید قمی را ندارند.