مهدی افچنگی؛ یاسر سالاری
چکیده
انسانشناسی در کنار جهانشناسی و خداشناسی سه رکن اساسی در اندیشة هر مکتب فلسفی یا کلامیو عقیدتی است. هویت و ماهیت انسان، حقیقت جسم و نفس او، ارتباط و تعامل نفس و بدن، حکایت آنها پس از مرگ در عالم برزخ و سپس قیامت و در نهایت چگونگی حشر و نشر ابدان و ارواح؛ اهماین مسائل هستند. رنگ و لعاب انسانشناسی مکتب شیخیه کاملاً صدرایی ...
بیشتر
انسانشناسی در کنار جهانشناسی و خداشناسی سه رکن اساسی در اندیشة هر مکتب فلسفی یا کلامیو عقیدتی است. هویت و ماهیت انسان، حقیقت جسم و نفس او، ارتباط و تعامل نفس و بدن، حکایت آنها پس از مرگ در عالم برزخ و سپس قیامت و در نهایت چگونگی حشر و نشر ابدان و ارواح؛ اهماین مسائل هستند. رنگ و لعاب انسانشناسی مکتب شیخیه کاملاً صدرایی است، البته از گذر تبیینهای شیخ احمد احسایی که بیشترین مراجعه و شرح را به آثار ملاصدرا داشته است. هر چند احسایی حرکت جوهری نفس را میپذیرد و به معاد جسمانی مانند صدرا تصریح میکند، اما به جهت تفاوتی که با او در تبیین جسم و جسد انسان و نیز ماهیت عالم مثال و برزخ، قول به عالم هورقلیا، و نهایتً قیامت و حشر و نشر دارد؛ تصویری متفاوت از آنچه در حکمت متعالیه آمده ارائه میکند.
سیده زهرا موسوی بایگی؛ سید محمد موسوی؛ هادی ایزانلو
چکیده
امروزه مسئلة زن و جایگاه هستی شناختی او، یکی از مباحث مطرح در حوزة اندیشه و علوم اجتماعی است. این مسئلة نوظهور اگرچه در اندیشة متفکران چند سدة گذشته از جمله ملاصدرا، مسبوق به سابقه نیست، اما عبارات اندک و موجزی از برخی اندیشمندان وجود دارد که با تکیه بر آنها میتوان به «ارزش انسانی زن» نزد ایشان پِی برد. در فلسفة صدرالمتالهین ...
بیشتر
امروزه مسئلة زن و جایگاه هستی شناختی او، یکی از مباحث مطرح در حوزة اندیشه و علوم اجتماعی است. این مسئلة نوظهور اگرچه در اندیشة متفکران چند سدة گذشته از جمله ملاصدرا، مسبوق به سابقه نیست، اما عبارات اندک و موجزی از برخی اندیشمندان وجود دارد که با تکیه بر آنها میتوان به «ارزش انسانی زن» نزد ایشان پِی برد. در فلسفة صدرالمتالهین افزون بر برخی از عبارات (چهارده عبارت) دربارة زنان، مبانی فلسفی وی نیز میتواند در خصوص دیدگاه ملاصدرا کمک کننده باشد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی – تحلیلی نگاشته شده، میکوشد بدین پرسش که «آیا ملاصدرا نسبت به جایگاه انسانی زن، نگاهی حداقلی داشته است؟» پاسخ دهد. حاصل تلاشهای صورت گرفته بر اساس دو نحوة بررسی عبارت محور و مبنا محور، آن است که عباراتی که از صدرالمتالهین در انتساب نقصان عقل به زن وجود دارد، نه معنایی که عُرف از قصور عقل میفهمد را دارد و نه به جنس زن اختصاص دارد بلکه عبارات مزبور بیانگر مرتبهای از مراتب انسان، خواه زن و خواه مرد است؛ مبانی فلسفی او نیز بهطور مطلق جنسیتپذیری نفس را نفی و به این ترتیب برابری هویت انسانی زن و مرد را اثبات میکند، همچنین در اثنای این پژوهش به چند اشکال احتمالی و پاسخ آنها، پیرامون عدم جنسیت پذیری نفس اشاره شده است.
غلامحسین عمادزاده
چکیده
ابنسینا موضوع نفس و مباحث آن را سرلوحة پیگیریهای فلسفی خود قرار داده و تبیینهای فلسفی او در این مباحث به شیوهای است که متفکران پس از او نتوانند بدون توجه به نظریات وی مسائل و مباحث نفس را بررسی کنند. یکی از موضوعهای که در این میدان به تفصیل به آن پرداخته قوای باطنی نفس است. یکی از قوای باطنی قوة واهمه است که وی از پیشتازان ...
بیشتر
ابنسینا موضوع نفس و مباحث آن را سرلوحة پیگیریهای فلسفی خود قرار داده و تبیینهای فلسفی او در این مباحث به شیوهای است که متفکران پس از او نتوانند بدون توجه به نظریات وی مسائل و مباحث نفس را بررسی کنند. یکی از موضوعهای که در این میدان به تفصیل به آن پرداخته قوای باطنی نفس است. یکی از قوای باطنی قوة واهمه است که وی از پیشتازان طرح این قوه در میان قواست. وی درکتابهایش مانند شفا و اشارات به آن پرداخته و کارکرد آن برای نفس و جایگاه آن را مشخص کرده است. نگارنده در این مقاله به جستاری در نظریات وی پرداخته وکارایی و ویژگیهای آن را بررسی کرده و به نتایجی در دیدگاه وی در احکام این قوه و قوای نازل آن رسیده و احکام واهمه در انسان و حیوان و مرز جدایی و تمایز فراوردههای آنرا در حیوانات و انسان تحلیل نموده است و داوری منطقی ابنسینا در محصولات این قوه، دروغ و باطل بودن بسیاری از احکام آن را در انسان مورد توجه قرارداده و ملاک داوریهای مختلف احکام این قوه را در سخنان ابنسینا آشکار کرده است.
پریسا طاهری والا؛ عباس جوارشکیان؛ علیرضا کهنسال
چکیده
تلاش برای شناسایی نفس در علوم گوناگون ازجمله فلسفه، جایگاه والایی داشته است و هنوز هم دارد و ابنسینا و ملاصدرا مُبدع دو مشرب فکری و فلسفی نیز بهاین مهم اهتمام داشتهاند،این مقاله با استفاده از شیوة کتابخانهای و جمعآوری مطالب مکتوب، به دیدگاهاین دواندیشمند در بحث نفس پرداخته و میکوشد تا با بررسی و تأمل و تعمیق در «تعریف ...
بیشتر
تلاش برای شناسایی نفس در علوم گوناگون ازجمله فلسفه، جایگاه والایی داشته است و هنوز هم دارد و ابنسینا و ملاصدرا مُبدع دو مشرب فکری و فلسفی نیز بهاین مهم اهتمام داشتهاند،این مقاله با استفاده از شیوة کتابخانهای و جمعآوری مطالب مکتوب، به دیدگاهاین دواندیشمند در بحث نفس پرداخته و میکوشد تا با بررسی و تأمل و تعمیق در «تعریف نفس» به وجوه اشتراک و افتراقاین دواندیشمند دراین خصوص بپردازد.بین «تعریف اشیا» و «مبانی خاص یک نظام فلسفی» رابطة تأثیر و تأثر وجود دارد، بهعبارتدیگر، تفاوت تعریفها نشاندهندة تفاوت مبانی است و تفاوت در مبانی هر نظام فلسفی نیز، منجر به بروز تمایز و اختلاف در تعریف و تبیین اشیا میشود، بنابراین بررسی و تحلیل تعریف نفس در تفکر فلسفی ابنسینا و ملاصدرا میتواند علاوه بر تبیین و مقایسة نظرات خاصاین دو دراین امر، به شناسایی چیستی مبانی نظری آن دو نیز بیانجامد، هرچند تعریف نفس به؛ «کمال اول برای جسم طبیعی» و «جوهر مجرد بسیط بودن»؛ که مورد پذیرشاین دو فیلسوف است؛ نشان از شباهتهای دیدگاه دراین رابطه است اما در مواردی نظیر بحث درباره چگونگی و پیدایش نفس و نحوه بقای آن و... به تفاوتهای مبنایی میرسیم که دراین مقاله به آنها پرداختهشده است.
علی بابایی؛ مهدی سعادتمند
چکیده
اهل حکمت، هنر را زائیده نیروی خیال میدانند. در نظر ایشان استناد حقیقی هنر به این نیرو وابسته به وجود مستقل قوة خیال است. در حالی که مطابق نظر نهایی حکمت صدرایی که مبتنی بر وحدت نفس و کلالقوا بودن آن است، همة قوا، عینالربط به نفساند. بر این مبنا، پرسش از چگونگی آفرینش آثار هنری از نفس چنین پاسخ داده میشود که؛ خیال، شأنِ نفس و ...
بیشتر
اهل حکمت، هنر را زائیده نیروی خیال میدانند. در نظر ایشان استناد حقیقی هنر به این نیرو وابسته به وجود مستقل قوة خیال است. در حالی که مطابق نظر نهایی حکمت صدرایی که مبتنی بر وحدت نفس و کلالقوا بودن آن است، همة قوا، عینالربط به نفساند. بر این مبنا، پرسش از چگونگی آفرینش آثار هنری از نفس چنین پاسخ داده میشود که؛ خیال، شأنِ نفس و عین تعلق به آن است. در نتیجه آثار منتسب به آن همچون هنر نیز، حقیقتاً فعلِ نفس خواهد بود و انتساب آن به خیال، ثانوی و با تسامح است. گوناگونی تجلی و ظهور نفس، سه مرتبه از وجودِ هنری را پدید میآورد که مرتبه اعلای آن واحد، اجمالی و بسیط به وجود جمعی نفس است. در اینمرتبه، وجود هنری با تمام عناصر کمالی نفس یکی است. بنابراین تمامِ معرفتها، به وجودِ واحد در نفسِ انسان موجودند و هیچ فرقی میان هنرمند و حکیم و عارف وجود ندارد. تنها در مراتب بعدی و تنزل بر مرتبة خیال و سپس خلق بیرونی اثر هنری در پایینترین مرتبة آن است که وحدت جمعی نفس در سیمای هنری خاص آشکار میشود.
صبا فدوی؛ عظیم حمزئیان؛ قدرت الله خیاطیان
چکیده
بخش مهمی از اندیشههای عین القضات همدانی - عارف بزرگ سدة ششم هجری- به بحث معرفت اختصاص دارد؛ و مقالة حاضر سعی دارد بهروش توصیفی- تحلیل محتوایی، به نقش لطایف چهارگانه –از لطایف سبعه، مطرح در سلوک عرفانی- در معرفتبخشی از منظر عین القضات بپردازد و مبانی معرفتی او را از طریق منابع و ابزار شناخت تحلیل و بررسی کند؛ زیرا عینالقضات ...
بیشتر
بخش مهمی از اندیشههای عین القضات همدانی - عارف بزرگ سدة ششم هجری- به بحث معرفت اختصاص دارد؛ و مقالة حاضر سعی دارد بهروش توصیفی- تحلیل محتوایی، به نقش لطایف چهارگانه –از لطایف سبعه، مطرح در سلوک عرفانی- در معرفتبخشی از منظر عین القضات بپردازد و مبانی معرفتی او را از طریق منابع و ابزار شناخت تحلیل و بررسی کند؛ زیرا عینالقضات به سه لطیفة نفس، دل و روح، عقل را هم میافزاید ولی آن را به کسب علوم نظری محدود میکند؛ و معتقد است دل بهواسطة ذوق یا چشم بصیرت، نفس بهواسطة شناخت نفس پیامبر(ص) یا در مرتبة فنا، بهطور بیواسطه از روح- جان- امکان کسب معرفت پیدا میکنند، و همگی با مراتب مختلف یقین ارتباط دارند. اما آنچه نقش عقل را در نگاه عینالقضات بارز میکند یکی منشأ جبروتی و نقش آن به عنوان پلی بین عین و ذهن بهعنوان ابزار ترجمة معرفت، و دیگری بهعنوان پیش نیاز نخستین مرتبة معرفت است. بهطور کلی او معرفت را علمی لدنی و ذوقی دانسته است؛ ولی علم و معرفت را نه صرفاً دو مفهوم شناختی، بلکه دو عالم وجودی در نظر گرفته است، به همین علت در تقسیم بندی عینالقضات علم تقلیدی و برهانی، جزو مراتب معرفت محسوب نمی شود.
شهناز شهریاری نیسیانی؛ محمد نجفی
دوره 14، شماره 1 ، فروردین 1393
چکیده
مقالة حاضر با استناد به نظر برخی از فلاسفة مسلمان، فعالان هدایت جامعه و صاحبنظران حوزة روانشناسی و تعلیم وتربیت مبنی بر اینکه ریشة بسیاری از مشکلات، انحرافات و فجایع موجود در جامعه را باید در عدم توجه به نفس و تهذیب و تزکیة آن جستجو کرد، با هدف بررسی تهذیب و تزکیة نفس در دیدگاه ابنسینا و تبیین راههای حصول آن با اتخاذ روش تحلیلی- ...
بیشتر
مقالة حاضر با استناد به نظر برخی از فلاسفة مسلمان، فعالان هدایت جامعه و صاحبنظران حوزة روانشناسی و تعلیم وتربیت مبنی بر اینکه ریشة بسیاری از مشکلات، انحرافات و فجایع موجود در جامعه را باید در عدم توجه به نفس و تهذیب و تزکیة آن جستجو کرد، با هدف بررسی تهذیب و تزکیة نفس در دیدگاه ابنسینا و تبیین راههای حصول آن با اتخاذ روش تحلیلی- استنباطی به رشتة تحریر درآمده است. این مقاله ضمن آنکه گویای تقدم آگاهی از عیوب خود به عنوان یک شناخت جزئی بر تهذیب نفس است، حاکی از آن است که تهذیب و تزکیة نفس در دیدگاه ابنسینا از دو جهت ضرورت دارد؛ نخست نقشی که تهذیب و تزکیه در تأمین سعادت اخروی دارد و دیگری تأثیر مثبت آن از لحاظ تربیتی است. از دیدگاه ابنسینا وصول به سعادت اخروی یا همان مرتبة عقل بالمستفاد تنها با عقل نظری حاصل نمیشود، بلکه عقل عملی نیز باید به بالاترین مرتبة خود دست یابد و این جنبة عملی نفس است که بیشتر با تهذیب و تزکیه ارتباط دارد و تأکید ابنسینا بر اصلاح جزء عملی به دلیل رابطة آن با بدن و نقشی است که در ارتباط با عقل نظری جهت دریافت معرفت از عقل فعال دارد. راههای تهذیب و تزکیة نفس در ذیل دو دسته روشهای اتخاذی از جانب خود (روشهای اولیه و ثانویه) و روشهای اتخاذی از جانب دیگران قرار میگیرد که این روشها به تقویت و توانمندسازی نفس میانجامد.
شهناز شهریاری نیسیانی؛ رضاعلی نوروزی؛ محمد نجفی
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1392
چکیده
هدف پژوهش حاضر تبیین مراحل تعلیم و تربیت با توجه به دیدگاه ابنسینا در بارة نفس است. روش مورد استفاده در این پژوهش که پژوهشی کیفی و موردی است، روش توصیفی – تحلیلی است. در این پژوهش که مراحل تعلیم و تربیت با توجه به سیر تکاملی نفس تعیین گردید، سه مرحلة تمهید؛ اعتدال و اعتلا؛ مرحلة ملکوتی برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته شد. مرحلة تمهید که ...
بیشتر
هدف پژوهش حاضر تبیین مراحل تعلیم و تربیت با توجه به دیدگاه ابنسینا در بارة نفس است. روش مورد استفاده در این پژوهش که پژوهشی کیفی و موردی است، روش توصیفی – تحلیلی است. در این پژوهش که مراحل تعلیم و تربیت با توجه به سیر تکاملی نفس تعیین گردید، سه مرحلة تمهید؛ اعتدال و اعتلا؛ مرحلة ملکوتی برای تعلیم و تربیت در نظر گرفته شد. مرحلة تمهید که شامل مرحلة نفس نباتی، حیوانی و انسان بالقوه (عقل هیولانی تا بالفعل) است از دوران پیش از تولد آغاز میشود و تا بلوغ صوری ادامه مییابد. دومین مرحله که شامل انسان بالقوه (عقل هیولانی تا بالفعل) و انسان بالفعل (حصول کلیة معقولات ثانی) است از 15 سالگی آغاز میشود و به دلیل فزونی عقل از 40 سالگی به بعد، پایانی برای این مرحله لحاظ شده است. مرحلة ملکوتی که مرحلة انسان بالفعل در معنای تام آن و وصول به مرتبة عقل بالمستفاد است، مرحلة نهایی تعلیم و تربیت شناخته شد که متناظر با هدف غایی نظام فلسفی ابنسینا یعنی دستیابی به سعادت حقیقی است. نتایج همچنین حاکی از آن است که ابنسینا با معطوف ساختن توجه به شروع تربیت پیش از تولد، تأدیب و تربیت اخلاقی کودک از پایان دو سالگی و... نظام تعلیم و تربیتی مادامالعمر متشکل از نظام رسمی و غیررسمی را پایه گذاری نمود.
رضا رضازاده؛ مهناز مظفری فر
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1392
چکیده
ملا صدرا نفس انسانی را اصلی حیاتی و سرچشمة واقعیتی قدرتمند، فرا زمانی و فرا مکانی میداندکه به مثابه نشانهای از جنبة الهی در انسان به ودیعه نهاده شده است؛ به نظر وی، این حقیقتِ غیر مادیِ فعلیت یافته، از مرتبة ملکوتی خود به عالم ماده فرود میآید و در جسم انسان اقامت میکند. بنابراین حدوثش مادی است، اگرچه در بقا به مقام تجرد میرسد. ...
بیشتر
ملا صدرا نفس انسانی را اصلی حیاتی و سرچشمة واقعیتی قدرتمند، فرا زمانی و فرا مکانی میداندکه به مثابه نشانهای از جنبة الهی در انسان به ودیعه نهاده شده است؛ به نظر وی، این حقیقتِ غیر مادیِ فعلیت یافته، از مرتبة ملکوتی خود به عالم ماده فرود میآید و در جسم انسان اقامت میکند. بنابراین حدوثش مادی است، اگرچه در بقا به مقام تجرد میرسد. این همان مضمونی است که در نظریة «جسمانیت نفس در حدوث و روحانیتش در بقاء» ملاصدرا بازتاب یافته است. آموزۀ اسلامیپیدایش نفس یا نظریة وجود سابقِ نفس بر بدن نیز که در نصوص دینی اسلامی(قرآن و حدیث) مطرح شده است به ظاهر با این نظریه متعارض است! ملا صدرا بر این باور است که میان این دو انگاره تعارضی وجود ندارد، بلکه آن دو مؤید همدیگرند. تبیین و اثبات این ادعا در پرتو نظرات تأییدی فیلسوفانِ هم مشرب او مانند ملا هادی سبزواری و علامه طباطبایی هدف این جُستار است.
احمد شه گلی
دوره 12، شماره 2 ، تیر 1391
چکیده
مرگ سه قسم است: مرگ اخترامی؛ ارادی؛ مرگ. در علت مرگ اخترامی و ارادی اختلافی وجود ندارد؛ علت مرگ اخترامی، عدم قابلیت بدن برای تداوم تعلق نفس به آن است. علت مرگ ارادی، تزکیة نفس و ریشه کن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس به بدن به ارادة سالک است. آنچه مسئلة اصلی این تحقیق را در برمیگیرد، بحث از علت مرگ طبیعی است. در پاسخ به علت مرگ طبیعی، ...
بیشتر
مرگ سه قسم است: مرگ اخترامی؛ ارادی؛ مرگ. در علت مرگ اخترامی و ارادی اختلافی وجود ندارد؛ علت مرگ اخترامی، عدم قابلیت بدن برای تداوم تعلق نفس به آن است. علت مرگ ارادی، تزکیة نفس و ریشه کن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس به بدن به ارادة سالک است. آنچه مسئلة اصلی این تحقیق را در برمیگیرد، بحث از علت مرگ طبیعی است. در پاسخ به علت مرگ طبیعی، سه رویکرد در فلسفة اسلامی وجود دارد. الف. رویکرد ابن-سینا و اطبا که به علت مادی و قابلی مرگ میپردازند و تبیین فیزیولوژیک از مرگ ارائه میدهند؛ ب. رویکرد کلامی که به علل غایی بالعرض مرگ میپردازند؛ ج. رویکرد وجودی ملاصدرا که از غایت ذاتی و سبب حقیقی مرگ بحث میکند و از این راه ضرورت مرگ را برای همة آحاد بشری اثبات میکند. از نظر ملاصدرا علت مرگ طبیعی، استکمال نفس است. این دیدگاه از حیث نظام وارگی و بدیع بودن، شایان توجه و تحقیق است؛ در این مقاله به تبیین، تحلیل و بیان وجوه تمایز نظریات موجود و کاستیهای هر یک پرداخته میشود.
محسن عبدالهی
دوره 12، شماره 1 ، فروردین 1391
چکیده
در قرن چهارم هجری گروهی از اندیشمندان موسوم به اخوان الصفا و خلان الوفا به این فکر افتادند که برای نشر علوم عقلی و نزدیک کردن دین و فلسفه به یکدیگر و آگاه نمودن مردم نسبت به مسائل علمی و دینی رسالاتی مختصر، بدون ذکر نام مؤلفان بنویسند و به صورت پنهانی منتشر کنند تا بتوانند در جهت زدودن انحراف از جامعة اسلامی فعالیت نمایند. در آن هنگام، ...
بیشتر
در قرن چهارم هجری گروهی از اندیشمندان موسوم به اخوان الصفا و خلان الوفا به این فکر افتادند که برای نشر علوم عقلی و نزدیک کردن دین و فلسفه به یکدیگر و آگاه نمودن مردم نسبت به مسائل علمی و دینی رسالاتی مختصر، بدون ذکر نام مؤلفان بنویسند و به صورت پنهانی منتشر کنند تا بتوانند در جهت زدودن انحراف از جامعة اسلامی فعالیت نمایند. در آن هنگام، بهرغم وجود مشکلات سیاسی و اجتماعی متعدد، مسلمانان از رشد فکری و علمی برخوردار بودند و نه تنها در زمینة فلسفه و سیاست بلکه در سایر جنبههای علمی به مرحلة رشد و شکوفایی رسیده بودند. اخوانالصفا به موازات برخورداری از اندیشة دینی، عامل بازتولید بیداری فکری و توجه به علوم عقلی و فلسفه و حکمت یونانی در آن دوره هستند. طرح مسائل مذهبی در یک چهارچوب سازمان یافته و تلاش برای نظم دادن به مؤلفه های معرفت شناسی دینی بر محورهای خداشناسی، نبوت، انسان شناسی، معرفت نفس و اخلاق در این خصوص دارای اهمیت زیاد است.
مهدی عبدالهی
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
فیلسوفان پیش از ملاصدرا جملگی معقتد بودند که نفس در ذات خود همانند عقول مجرد از ماده است، اما برخلاف عقول، تعلق به بدن داشته، افعال خود را با اضافه تدبیـری بدن از طریق آن انجام میدهد و از همین طریق استکمال مییابد. ایشان بر همین اساس، معتقد بودند تعاریف ارائه شده برای نفس، ناظر به اضافة نفسیت، یعنی تعلق آن به بدن است و حقیقت نفس را ...
بیشتر
فیلسوفان پیش از ملاصدرا جملگی معقتد بودند که نفس در ذات خود همانند عقول مجرد از ماده است، اما برخلاف عقول، تعلق به بدن داشته، افعال خود را با اضافه تدبیـری بدن از طریق آن انجام میدهد و از همین طریق استکمال مییابد. ایشان بر همین اساس، معتقد بودند تعاریف ارائه شده برای نفس، ناظر به اضافة نفسیت، یعنی تعلق آن به بدن است و حقیقت نفس را نمینمایاند. اما ملاصدرا به مدد اصول فلسفی خاص خود، همچون اصالت وجود، حرکت جوهری نفس و تشکیک در وجود، دیدگاهی نوین ارائه کرده است که به مثابه سنگ بنای علم النفس حکمت متعالیه است. وی با نفی دیدگاه فلاسفة پیشین در باب حقیقت نفس که رابطة نفس مجرد با بدن مادی، را امری عارضی و خارج از ذات نفس میدانستند، بر این اعتقاد رفت که حیثیت تعلقی نفس به بدن ـکه تعبیر نفس نیز اشاره به همین جهت داردـ داخل در ذات نفس است، یعنی نحوة وجود نفس، به گونهای است که تعلق به بدن دارد. او با دو استدلال، اولاً نشان میدهد که اگر آن گونه که فلاسفة پیشین معتقد بودند، نفس در ذات خود، مجرد از ماده باشد، محال است به بدن مادی تعلق بگیرد. ثانیاً اگر نفس مجرد عقلی باشد، محال است از ترکیب یک امر مجرد از ماده با بدن مادی، نوع طبیعی واحدی به نام انسان محقق شود. ملاصدرا به دنبال اثبات ذاتیت تعلق به بدن برای نفس، سایر مسائل نفسشناسی را بر اساس این مسئلة حل میکند، یعنی نفس را در حدوثش جسمانی میداند، تفسیری متفاوت از رابطة نفس و بدن سبب مرگ طبیعی ارائه و استدلالهای جدیدی برای ابطال تناسخ اقامه میکند.