حسین اترک
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1393
چکیده
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و ...
بیشتر
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و بررسی گردد. این مقاله به این مهم میپردازد. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف فضیلتگرای اخلاقی، نظریة اخلاقیاش را با بحث از سعادت آغاز میکند. او بر اساس مبنای فلسفیاش، اصل وجود، شعور و ادراک وجود را سعادت میشمارد. هر موجود بر اساس مرتبه وجودیاش از سعادت متناسب برخوردار است. وی در بیانی کلی سعادت را نیل هر موجودی به کمال وجودی مختص خویش تعریف میکند که این کمال وجودی با مقتضای ذاتی او مطابق است. از نظر ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در حکمت نظری و علم به حقایق اشیا و مشاهدة موجودات مجرد عقلی و ذوات نورانی و اتصال و بلکه اتحاد با عقل فعال و بالاتر از همة ادراک ذات باری تعالی و لقای اوست. اما نیل به این سعادت عقلی بدون سعادت بدنی که همانا تهذیب نفس، تطهیر باطن، کنترل قوای غضبی و شهوی توسط قوة عقلی و نیل به ملکة عدالت ممکن نیست. ملاصدرا معتقد به قاعدة اعتدال ارسطویی است و همة فضایل اخلاقی را در حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط قرار میدهد. وی مانند اغلب علمای اخلاق اسلامی معتقد به چهار فضیلت اصلی و هشت رذیلت اصلی مقابل است.
زکریا بهارنژاد؛ کمیل شمسالدینی مطلق
دوره 14، شماره 1 ، فروردین 1393
چکیده
فارابی عدالت را در سه حوزة تکوین، اجتماع و فرد بررسی میکند و در هر سه به اعتدال توجه دارد، به گونهای که در تکوین، به معنای اعطای بهرة وجودی به موجودات، متناسب با اهلیت آنها، از سوی خداوند و در اجتماع به معنای توزیع خیرات مشترک، بر اساس شایستگی افراد و در اخلاق به معنای رعایت اعتدال و حدوسط نظر دارد، از سویی وی با تقسیم سعادت به دنیوی ...
بیشتر
فارابی عدالت را در سه حوزة تکوین، اجتماع و فرد بررسی میکند و در هر سه به اعتدال توجه دارد، به گونهای که در تکوین، به معنای اعطای بهرة وجودی به موجودات، متناسب با اهلیت آنها، از سوی خداوند و در اجتماع به معنای توزیع خیرات مشترک، بر اساس شایستگی افراد و در اخلاق به معنای رعایت اعتدال و حدوسط نظر دارد، از سویی وی با تقسیم سعادت به دنیوی و اخروی، سعادت دنیوی را ابزاری برای دستیابی به سعادت حقیقی میداند که بالاترین مرتبة آن مختص حکیمان در آخرت است. وی با تأثیرپذیری از افلاطون و ارسطو تأثیر عدالت را در دستیابی به سعادت پذیرفته و این بدین جهت است که عدالت دارای مطلوبیت غیری است و اینکه در تحصیل سعادت به امور دیگری غیر از عدالت نیاز است، نشان میدهدکه عدالت، شرط لازم برای سعادت است ولی شرط کافی نیست.
زکریا بهارنژاد؛ کمیل شمس الدینی مطلق
دوره 12، شماره 3 ، مهر 1391
چکیده
ارسطو از معدود اندیشمندانی است که تأملاتی ژرف در بارة عدالت و سعادت داشته است. وی تأثیر عدالت در تحصیل سعادت را پذیرفته، به گونهای که دستیابی به سعادت را بدون اجرای عدالت امکان ناپذیر میداند. به تعبیر صحیحتر از نظر وی اعتدال از فضایل عمده در تحصیل سعادت است؛ میان عدالت و سعادت رابطة عمیق و ژرفی وجود دارد به گونهای که عدالت شرط لازم برای ...
بیشتر
ارسطو از معدود اندیشمندانی است که تأملاتی ژرف در بارة عدالت و سعادت داشته است. وی تأثیر عدالت در تحصیل سعادت را پذیرفته، به گونهای که دستیابی به سعادت را بدون اجرای عدالت امکان ناپذیر میداند. به تعبیر صحیحتر از نظر وی اعتدال از فضایل عمده در تحصیل سعادت است؛ میان عدالت و سعادت رابطة عمیق و ژرفی وجود دارد به گونهای که عدالت شرط لازم برای تحصیل سعادت است و معنای این سخن این است که امور دیگری نظیر داشتن حکمت، عفت، شجاعت، خیراتخارجی و دوستی نیز در تحصیل سعادت نقش دارند و همراه عدالت علتتأمه برای نیل به سعادت میگردند و این بدین خاطر است که هر پدیدهای برای تحقق به صدها عامل نیاز دارد و عدالت تنها یکی از عوامل تحصیل سعادت است، بنابراین عدالت به عنوان شرط لازم، وسیله و مقدمهای برای نیل به سعادت به شمار میآید و نسبت منطقی میان آن دو عام و خاص مطلق است.