مرتضی حاجحسینی؛ حمیده بهمنپور
چکیده
در منطق کلاسیک، استدلال درست است اگر و تنها اگر نتیجه به کمک قاعدههای استنتاج از مقدمهها به دست آید. بر اساس این تعریف، استدلالهای P∧∼P⊢Q و Q⊢P∨∼P درست به شمار میآیند. شهود طبیعی اما درستی این دو استدلال را تایید نمیکند. نویسنده، در نظریة منطق پایة دو بخشی گزارهها در کتاب «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، با افزودن ...
بیشتر
در منطق کلاسیک، استدلال درست است اگر و تنها اگر نتیجه به کمک قاعدههای استنتاج از مقدمهها به دست آید. بر اساس این تعریف، استدلالهای P∧∼P⊢Q و Q⊢P∨∼P درست به شمار میآیند. شهود طبیعی اما درستی این دو استدلال را تایید نمیکند. نویسنده، در نظریة منطق پایة دو بخشی گزارهها در کتاب «طرحی نو از اصول و مبانی منطق»، با افزودن دو شرط جدید، تعریفی جدید از درستی استدلال ارائه کرده است و بر پایة این تعریف، راههای اثبات این دو استدلال را مسدود کرده است. این تعریف مستلزم برخی تجدید نظرها در برخی قاعدههای استنتاج و برخی استدلالها در منطق کلاسیک است و به تأسیس نظریة نظام تابع ارزشی انجامیده است. اسدالله فلاحی در مقالهای که با عنوان «نظام تابعارزشی حاجحسینی» در شمارة بهار ۱۴۰۲ نشریة علمی آینة معرفت منتشر شده است، بیآنکه موضع خود را در قبال استدلالهای فوق مشخص نماید، با طرح انتقادات پراکنده، این نظریه را نقد نموده است. در این میان، تنها یک نقد اصل نظریه را هدف گرفته که به تفصیل به آن پاسخ خواهم داد. دو نقد مستلزم اصلاح خطای سهوی یا رفع ابهام از متن کتاب است. سایر نقدها ناشی از عدول از برخی الزامات نقد، فهم ناصواب از متن کتاب، نادیده گرفتن وجوه معتبر دیگر، غفلت از برخی توضیحات نویسنده با تکیه بر پیشفرضهای ناقد به جای تکیه بر پیشفرضهای نویسنده است.
عبدالله حسینی اسکندیان
چکیده
مسئله اراده آزاد از مباحث کهن اندیشه است که همواره محل بحث بوده و تأملات گوناگونی پیرامون آن صورت گرفتهاست. در این بین برخی با توجه به یافتههای نوین علوم اعصاب، جبرگرایی را وارد ورطه جدیدی کرده و از یافتههای نوین علمی در جهت تقویت دیدگاه دترمینیستی خود سود جستهاند. سم هریس با بهرهگیری از آزمایش بنجامین لیبت و تأکید بر عنصر ...
بیشتر
مسئله اراده آزاد از مباحث کهن اندیشه است که همواره محل بحث بوده و تأملات گوناگونی پیرامون آن صورت گرفتهاست. در این بین برخی با توجه به یافتههای نوین علوم اعصاب، جبرگرایی را وارد ورطه جدیدی کرده و از یافتههای نوین علمی در جهت تقویت دیدگاه دترمینیستی خود سود جستهاند. سم هریس با بهرهگیری از آزمایش بنجامین لیبت و تأکید بر عنصر محیط، اراده آزاد را توهمی بیش نمیداند و بر این باور است که ژنتیک و محیط دو عامل تعیینکننده در رفتارهای ما هستند. از سوی دیگر برخلاف هریس، صدرالمتألهین بر این باور است که اراده از لوازم نفس است که از نفس نشأت گرفته و نمیتوان جسم را مبدأ صدور فعل ارادی دانست. این مقاله درصدد است تا با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مبانی سم هریس و ملاصدرا در تبیین و تحلیل اراده آزاد بپردازد و در نهایت به نقد دیدگاه ماتریالیستی هریس منتهی شود. بینش سم هریس در تبیین اراده آزاد با چالشهایی عقلانی همچون عدم شمولیت همگانی، تأکید افراطی و تعیینگرا بر محیط، تأکید بر عنصر شانس و توجیهکردن برخی رفتارها به تصادفی بودن و انسان را عروسک بیوشیمیایی دانستن روبهرو است و قابل پذیرش نیست.
اکبر عروتی موفق؛ ابوالقاسم اسدی
چکیده
رسالهالطیر یکی از سه رساله رمزی و تمثیلی ابنسیناست که به اتفاق حیبنیقظان و سلامان و ابسال، دورهای از سیر و سلوک عقلانی و معنوی را به زبان رمز، بیان نموده است. او در این رساله، هبوط نفس را از جهان ارواح به عالم خاکی و عروج نفس ناطقه انسانى از مرتبه تعلقات جسمانى و گرفتار آمدن در دام وابستگیهای دنیایی را تا مراتب عالى کمال روحانى ...
بیشتر
رسالهالطیر یکی از سه رساله رمزی و تمثیلی ابنسیناست که به اتفاق حیبنیقظان و سلامان و ابسال، دورهای از سیر و سلوک عقلانی و معنوی را به زبان رمز، بیان نموده است. او در این رساله، هبوط نفس را از جهان ارواح به عالم خاکی و عروج نفس ناطقه انسانى از مرتبه تعلقات جسمانى و گرفتار آمدن در دام وابستگیهای دنیایی را تا مراتب عالى کمال روحانى و مرتبه دیدار با خداوند به تصویر میکشد. در این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده نوع نگاه ابنسینا به انسان، ظرفیتها و قابلیت-های سلوکی وی با عنایت به رسالهالطیر مورد بررسی قرار گرفته است. وی در این رساله با نگاهی انسانشناسانه وضعیت انسان سالک را به شکلی بیان نموده که به مشرب حکمای اشراقی و عرفا بسیار نزدیک است. به گونهای که میتوان این اثر را یکی از منابع و مأخذ افکار و عقاید حکمای اشراقی به حساب آورد.
مریم صمدیه
چکیده
این پژوهش میکوشد تا با روش توصیفیتحلیلی و مطالعه و بررسی متون ملاصدرا نشان دهد که درک انسان از امکان فقری و تعلق وجودی خویش به خدا میتواند در تربیت نفس انسان مفید و مؤثر واقع شود؛ چرا که از نظر ملاصدرا قوام ممکن به واجب و قوام نفس به عقل و قوام عقل به باری تعالی است. مطابق نظر ملاصدرا وجود مساوق با خیر و سعادت است؛ اما در عین حال وجودات ...
بیشتر
این پژوهش میکوشد تا با روش توصیفیتحلیلی و مطالعه و بررسی متون ملاصدرا نشان دهد که درک انسان از امکان فقری و تعلق وجودی خویش به خدا میتواند در تربیت نفس انسان مفید و مؤثر واقع شود؛ چرا که از نظر ملاصدرا قوام ممکن به واجب و قوام نفس به عقل و قوام عقل به باری تعالی است. مطابق نظر ملاصدرا وجود مساوق با خیر و سعادت است؛ اما در عین حال وجودات به واسطهی کمال و نقص با هم متفاوت هستند؛ از این رو هرچه وجود تمامتر باشد، سعادت او بیشتر است. وی معتقد است وجود هر چیزی در نزد خودش، لذتبخش است و اگر وجود سبب و مقومش نیز برایش حاصل باشد، لذتبخشتر خواهد بود؛ چرا که آن هم وجود او و کمال وجودی اوست. بنابراین اگر انسان بتواند به درجهای برسد که خود را متعلق محض و عین ربط و تعلق به خداوند ببیند و امکان فقری خویش را درک نماید، میتواند به کمال وجودی خویش (که هدف تربیت نفس است) دست یابد. علاوه بر این درک علت و تعلق به آن، سبب میشود تا انسان وجود خویش و ارتباط با علت وجودی خویش را دریابد و خود را نزد علت خویش حاضر و ناظر ببیند (چرا که معلول مجرد همواره نزد علت مجرد خویش حاضر است) و توجه به علت و حضور او میتواند زمینههای تربیتی را در انسان فراهم کند.
محمدعلی وطن دوست؛ سیدمحمدرضا رضوی
چکیده
قاعده الواحد یکی از قواعد مهم و پرکاربرد فلسفی است که پیشینه آن به فلسفه یونان بازمیگردد و در فلسفه اسلامی نیز مورد توجه اندیشمندان بسیاری همچون ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا قرار گرفته است. با وجود پذیرش این قاعده از سوی فیلسوفان بزرگ یادشده، برخی از متکلمان مسلمان این قاعده را برنتافته و با رویکرد کلامی نقدهایی بر آن وارد نمودهاند. ...
بیشتر
قاعده الواحد یکی از قواعد مهم و پرکاربرد فلسفی است که پیشینه آن به فلسفه یونان بازمیگردد و در فلسفه اسلامی نیز مورد توجه اندیشمندان بسیاری همچون ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا قرار گرفته است. با وجود پذیرش این قاعده از سوی فیلسوفان بزرگ یادشده، برخی از متکلمان مسلمان این قاعده را برنتافته و با رویکرد کلامی نقدهایی بر آن وارد نمودهاند. در این میان با وجود بدیهی دانستن قاعده الواحد از سوی برخی از فلاسفه مسلمان، گروهی از فلسفهپژوهان معاصر با رویکردی فلسفی، قاعده الواحد را رد نموده و آن را با برخی از مبانی فلسفی ناسازگار دانستهاند. در جستار حاضر به شیوه توصیفی - تحلیلی، تلاش شده است نقدهای فلسفی وارد شده بر قاعده الواحد، دستهبندی شود و سپس مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. یافتههای تحقیق حکایت از آن دارد که نقدهای وارد شده را میتوان در دو گروه دستهبندی نمود. دسته نخست، نقدهایی است که به دلایل اثبات قاعده الواحد وارد شده و آنها را در اثبات قاعده ناکافی شمرده است و دسته دوم با صرفنظر از دلایل اثبات قاعده الواحد، آن را با دیگر اصول و مبانی فلسفی ناسازگار دانسته است. در پایان، این نتیجه به دست آمده است که در بیشتر نقدهای فلسفی وارد شده بر قاعده الواحد یا «خلط میان مفهوم و مصداق» صورت گرفته است و یا از مقدمات فلسفی قاعده الواحد مانند «اصل سنخیت»، «امتناع صدور معلولهای هم عرض از فاعل بسیط» و «لزوم تفاوتگذاری میان کثرت علمی و عینی» تصویر درستی ارائه نشده است.
زهرا جلیلی
چکیده
مسأله جبر و اختیار از مسائلی است که از دیرباز اذهان بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. از سویی آیاتی از قرآن کریم به اموری همچون هدایت و اضلال اشاره نموده و آن را به خداوند نسبت دادهاند و از سویی دیگر آیاتی، اختیار و اراده انسان را بیان داشته است. جستار حاضر با هدف اهمیت مسأله جبر و اختیار در کلام شیعی امامیه شکل گرفت و ...
بیشتر
مسأله جبر و اختیار از مسائلی است که از دیرباز اذهان بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. از سویی آیاتی از قرآن کریم به اموری همچون هدایت و اضلال اشاره نموده و آن را به خداوند نسبت دادهاند و از سویی دیگر آیاتی، اختیار و اراده انسان را بیان داشته است. جستار حاضر با هدف اهمیت مسأله جبر و اختیار در کلام شیعی امامیه شکل گرفت و در صدد پاسخ به این سؤال اصلی است که در کلام شیعی امامیه آیا انسان موجودی مختار است و یا مجبور؟ و این مطلب چه آثار تربیتی بر وی دارد؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است. به این معنا که سعی میشود با تبیین برخی تناقضات مربوط به اختیارباوری، مانند اختیار و شقاوت ذاتی کفار، اختیار و عمومیت خلقت، اختیار و نظام علیّت ، اختیار و مشیت الهی و اختیار و قضا و قدر پرسش مذکور پاسخ یابد. نتایج تحقیق حاکی از آنست که مذهب تشیع با جبر سازگار نیست و با تفویض هم نمیسازد بلکه معتقد به امری میان این دو امر است. بطوری که در نظام علّی و قضا و قدر الهی، انجام و یا عدم انجام فعل، امری ممکن است و نه واجب. همچنین مشیت الهی، مشیّتی تکوینی تشریعی است یعنی خداوند با مشیت تکوینی خود، اراده نموده که انسان مختار باشد و علت نهایی تحقق اعمال، اراده انسانی است و اراده نقشی محوری در تربیت انسان دارد و بنابراین کلید تهذیب نفس، تقویت اراده است.
حبیب حاتمی کنکبود؛ اردشیر منظمی
چکیده
چکیده:
تبیین چگونگی علم پیشین خداوند و حدود فاعلیت آدمی در کنار یکدیگر، دغدغهای دیرینه است که ادیان آسمانی بدان روی کردهاند. آنگونه که میان فاعلیت آزاد آدمی که لازمۀ نظام ثواب و عقاب است با نظام علم، تقدیر و حاکمیت ارادۀ خداوند، پیوندی منطقی را به گفت آورند. از دیگر سوی، تلاش برخی رهبران مذاهب اسلامی برای پردازش مسئلۀ فاعلیت آدمی، ...
بیشتر
چکیده:
تبیین چگونگی علم پیشین خداوند و حدود فاعلیت آدمی در کنار یکدیگر، دغدغهای دیرینه است که ادیان آسمانی بدان روی کردهاند. آنگونه که میان فاعلیت آزاد آدمی که لازمۀ نظام ثواب و عقاب است با نظام علم، تقدیر و حاکمیت ارادۀ خداوند، پیوندی منطقی را به گفت آورند. از دیگر سوی، تلاش برخی رهبران مذاهب اسلامی برای پردازش مسئلۀ فاعلیت آدمی، پیامدی جز دو نظریۀ جبر یا نفویض نداشته است. که یا ارادۀ آزاد آدمی را کنار مینهد و یا قدرت خداوند را محدود می نماید. که در این میان، دیدگاه اهل بیت تبیینی دگرسان از فاعلیت و اختیار آدمی به دست میدهد. این مقاله با رویکرد توصیفی-تحلیل به بازخوانی اندیشۀ اهل بیت همراه با نقد دیدگاههای رقیب پرداخته است، بدین شیوه که در آغاز، ویژگیهای علم خداوند همچون اطلاق، تعلق به جزئیات و خطاپذیری را آورده و سپس مفهوم اختیار در اسلام و نیز نقد ادله جبریان و طرفداران اختیار پرداخته است. و در پایان، با حفظ معنای علم خداوند تلاش بر سازگاری آن با اختیار آدمی نموده و نگاه اهل بیت که اندیشهای میانه میباشد را آشکار نموده است.
کلمات کلیدی:علم خداوند، اختیار، جبر، تفویض، اهلبیت، امر بین الامرین
مهدی زمانی
چکیده
این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی همراه با مقایسه اجمالی به تبیین شرایط روانشناختی مسئولیت اخلاقی میپردازد و دیدگاه ملاصدرا در این خصوص را تحلیل و شباهتهای آنرا با دیدگاههای برخی از سازگارگرایان معاصر بیان میکند. شرائط مسئولیت اخلاقی را میتوان به دو دسته تقسیم نمود: 1-شرائط شناختی و 2-شرائط کنترلی که دسته دوم شامل: 1-قدرت و ...
بیشتر
این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی همراه با مقایسه اجمالی به تبیین شرایط روانشناختی مسئولیت اخلاقی میپردازد و دیدگاه ملاصدرا در این خصوص را تحلیل و شباهتهای آنرا با دیدگاههای برخی از سازگارگرایان معاصر بیان میکند. شرائط مسئولیت اخلاقی را میتوان به دو دسته تقسیم نمود: 1-شرائط شناختی و 2-شرائط کنترلی که دسته دوم شامل: 1-قدرت و توانائی و 2-اراده و اختیار میشود. ملاصدرا در تأکید بر شرائط شناختی و کنترلیِ مسئول دانستن فاعل، هم از اصول حکمی و عقلی استفاده میکند و هم از متون دینی یعنی قرآن و حدیث بهره میبرد. ملاصدرا با بیان شرط بلوغ عقلی و سلامت برای فاعل مسئول، بر ویژگیهای هنجاری لازم در مسئولیت تأکید نموده است و نظریه او به دیدگاههایِ «خود حقیقی» فرانکفورت و «شایستگیهای هنجاری» مانند فیشر و ولف شباهت دارد. همچنین بر اساس مبانی حکمت متعالیه باید از مراتب برخورداری از شایستگیهای هنجاری سخن گفت که بر اساس آن مسئولیت نیز امری ذومراتب خواهد بود و گستره و شدت و ضعف آن در میان انسانها متفاوت خواهد بود. بدینسان مسئولیت انسانها یکسان نیست و هر انسانی بر اساس مرتبه وجودی و تواناییها و قابلیتها مسئولیت اخلاقی دارد. ملاصدرا با تفکیک میان اعمال قلبی و درونی، انسان را در مورد خواطر و شوق حاصل از آن مسئول نمیداند اما در مورد عزم، همت، قصد و نیت شایسته سرزنش و ستایش و کیفر و پاداش میبیند. بدینسان از دیدگاه وی قلمرو مسئولیت آدمی علاوه بسیاری از اعمال بیرونی، برخی از اعمال درونی را هم شامل میشود.
امیرحسین خسروآبادی؛ باقر شاملو
چکیده
«کیفردهی» یک نهاد اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی در حوزه سیاستگذاری کیفری است. با توجه به ماهیت نهادگرایانه کیفردهی و لزوم عادلانه بودن این نهادها، نهادهای اجتماعی عادلانه آن دسته از نهادهایی هستند که قواعد نظامبخش خود را به صورت برابر نسبت به سوژهها ارائه میکنند. اما اعطای فرصت به سوژههای کمبرخوردار میتواند منجر ...
بیشتر
«کیفردهی» یک نهاد اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی در حوزه سیاستگذاری کیفری است. با توجه به ماهیت نهادگرایانه کیفردهی و لزوم عادلانه بودن این نهادها، نهادهای اجتماعی عادلانه آن دسته از نهادهایی هستند که قواعد نظامبخش خود را به صورت برابر نسبت به سوژهها ارائه میکنند. اما اعطای فرصت به سوژههای کمبرخوردار میتواند منجر به تحقق نظم تعادلی شود. در نتیجه نهادهای اجتماعی عادلانه را میتوان با دو وصف برابری و تعدیل توصیف کرد که این دو وصف، پایههای اصلی توصیف عادلانه نهادهای اجتماعی است. تبعیض در کیفردهی موجب ایذاء و محدودیتهای ناروا نسبت به شهروندان میشود و پایههای مشروعیت نظام عدالت کیفری را متزلزل میکند. امروزه پرهیز از مصونیت کیفری یا بالعکس، کیفردهی تبعیضآمیز، به یکی از مهمترین دغدغههای اجتماعی در حیطه سیاستگذاری کیفری و نهایتاً رضایتمندی اجتماعی تبدیل شده است که میتواند قویترین توجیه در فلسفه کیفردهی باشد.
پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، ضمن تبیین ریشههای فلسفی توجیه کیفردهی، مختصاتی از سامانه کیفردهی عادلانه ترسیم میکند. ازجمله یافتههای این پژوهش آن است که چنانچه نهاد کیفردهی در فرایند عادلانه حول دو محور برابری و تعدیل جریان یابد، میتواند منجر به ساماندهی مجدد نظم اجتماعی مختل شده در اثر بزهکاری شود. این فرایند با اصولی نظیر نفی جبرگرایی، لزوم حاکمیت قانون و اصل ضرورت در استفاده از ابزار کیفری تثبیت میشود. با توجه به ابتنای این مختصات بر محور نظریه عدالت اجتماعی (عامل مشروعیتزای کیفر)، صرفاً به مختصات مذکور توجه میشود.