محمد غفوری نژاد
دوره 10، شماره 3 ، مهر 1389
چکیده
مبحث فطرت، به عنوان یک مسئلة مستقل فلسفی و کلامی در آثار کندی، فارابی، ابن-سینا و شیخ اشراق مطرح نبوده است. در اخوان الصفا برای نخستین بار در تاریخ فلسفة اسلامی، مسئلة فطری بودن شناخت خداوند در یک منبع فلسفی مطرح میشود. این پدیده در پرتو رویکرد کثرت-گرایانة آنان در انتخاب منابعشان قابل تبیین است. ابنعربی چون برای نخستین بار چیستی ...
بیشتر
مبحث فطرت، به عنوان یک مسئلة مستقل فلسفی و کلامی در آثار کندی، فارابی، ابن-سینا و شیخ اشراق مطرح نبوده است. در اخوان الصفا برای نخستین بار در تاریخ فلسفة اسلامی، مسئلة فطری بودن شناخت خداوند در یک منبع فلسفی مطرح میشود. این پدیده در پرتو رویکرد کثرت-گرایانة آنان در انتخاب منابعشان قابل تبیین است. ابنعربی چون برای نخستین بار چیستی فطرت را موضوع مطالعة مستقل قرار داده است، نقطه عطفی در سیر تطورات نظریة به شمار میآید. نظریه در حکیم شاهآبادی گامی بلند به پیش برمیدارد. اثبات واجب، نبوت و امامت عامه، معاد و برخی مسائل فلسفی و معرفتی دیگر با تمسک به مقتضیات فطرت، از نوآوریهای وی محسوب میشود. در آثار علامه طباطبایی کارکردهای معرفتی نظریه، به نحو چشمگیری افزایش یافته و با استاد مطهری به اوج می رسد. نظریهپردازیهای استاد را باید جهشی در سیر تطورات نظریة فطرت بهشمارآورد. نوآوری-های وی، شامل عمدة مباحث اساسی فطرت می-شود. ظهور نظریات رقیب، سوابق آموزشی و کثرت و تنوع حوزۀ مطالعاتی استاد، در زمرۀ عوامل ظهور این نوآوریها قرار دارد.
رضا اکبری
دوره 10، شماره 4 ، دی 1389
چکیده
آیا اعتقاد به خداوند نیازمند برهان است؟ قرینهگروی معتقد است که وظیفة معرفتی انسان اقتضا میکندکه برای اعتقاد خود به وجود خداوند دلیل داشته باشد. در مقابل، ایمان-گروی وجود خداوند را بینیاز از استدلال قلمداد میکند. حتی در برخی تقریرهای ایمان-گروی، استدلال عقلی در تعارض با ایمان دینی دانسته شده است. در فلسفة اسلامی به معنای عام ...
بیشتر
آیا اعتقاد به خداوند نیازمند برهان است؟ قرینهگروی معتقد است که وظیفة معرفتی انسان اقتضا میکندکه برای اعتقاد خود به وجود خداوند دلیل داشته باشد. در مقابل، ایمان-گروی وجود خداوند را بینیاز از استدلال قلمداد میکند. حتی در برخی تقریرهای ایمان-گروی، استدلال عقلی در تعارض با ایمان دینی دانسته شده است. در فلسفة اسلامی به معنای عام آن هر دو نظریه طرفدارانی دارد. ابن-سینا را میتوان یکی از مشهورترین طرفداران نظریة نخست دانست. با تأمل در آثار ابنسینا متوجه میشویم که او باور خداباوران به وجود خداوند را نیازمند استدلال میداند و معتقد است که دلیل مناسب برای اثبات وجود خداوند در دسترس است و خود یکی از مهمترین استدلالها را در این زمینه در اختیار ما قرار میدهد. یک پرسش اساسی این است که آیا استدلال اقامه شده توسط ابنسینا استدلالی تنبهبخش نیست؟ مطالعة آثار ابنسینا بهویژه آنجا که در بارة موضوع مابعدالطبیعه سخن میگوید نشان میدهد که استدلال او را باید اثبات کننده ونه تنبهی قلمداد کنیم. دلیل اشرف در اثبات وجود خداوند از دیدگاه ابنسینا مبتنی بر تأمل بر اصل وجود است هر چند که دلایل دیگر را بی ارزش نمیداند، لذا شاید بتوان در ابنسینا از دلیل شخصی در مقابل دلیل کلی سخن گفت. توجه به مباحثی همچون بداهت نفس الامری قضایای بدیهی ما را به این نتیجه می رساند که قرینه گروی ابنسینا از نوع فردی است و نه گروهی.
غلامحسین رحیمی؛ عبدالرسول عمادی
دوره 11، شماره 1 ، فروردین 1390
چکیده
مکان فضایی است که جسم در آن قرار می-گیرد و خلاء حالتی است که این فضا از هر گونه مادة فیزیکی خالی میشود. امروزه این دو مفهوم تقریباً بدیهی انگاشته میشوند، اگرچه در دانش جدید نیز این همانی قطعی میان دو مفهوم مکان و فضا وجود ندارد، اولی به جسم برمیگردد و دومی به محیط آن. به طور کلی دو تلقی از مکان وجود داشته است مکان به عنوان سطح خارجی ...
بیشتر
مکان فضایی است که جسم در آن قرار می-گیرد و خلاء حالتی است که این فضا از هر گونه مادة فیزیکی خالی میشود. امروزه این دو مفهوم تقریباً بدیهی انگاشته میشوند، اگرچه در دانش جدید نیز این همانی قطعی میان دو مفهوم مکان و فضا وجود ندارد، اولی به جسم برمیگردد و دومی به محیط آن. به طور کلی دو تلقی از مکان وجود داشته است مکان به عنوان سطح خارجی جسم و مکان به عنوان ابعاد سه گانة فضایی که جسم در آن واقع میشود. ارسطو مکان را سطح داخلی جسم حاوی و یا سطح خارجی جسم محوی دانسته است. ابنسینا درصدد اثبات این نظر است که مکان هیولا، صورت بعد یا خلاء نیست؛ بنابراین نهایت سطح یاد شده است. او برای تثبیت این مفهوم، با انواع دلایل به رد خلاء اقدام میکند. ابوالبرکات بغدادی میگوید که به همان دلایلی که مکان میتواند سطح باشد حجم نیز میتواند باشد، بنابراین مکان همه حجمی است که جسم درآن واقع میشود. به نظر میرسد در این میان ابن-سینا و ابوالبرکات هر یک نمایندة یکی از دو تلقی از مکان هستند در مورد خلاء نیز که ابنسینا آن را ناممکن میشمارد ابوالبرکات به تفصیل نظر او را رد میکند و درصدد اثبات امکان خلاء است.
علیرضا شجاعی زند
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
گمان شایع بر این است که مدرنیته به واسطة سهم شایانش در پیشرفت، قدرت انتخاب بشر را افزایش داده است. این تلقی که از جهاتی صائب نیز هست در این مقال، با دو پرسش مواجه شده است: مدرنیته به افزایش قدرت انتخاب «کدام انسان» کمک کرده و قدرت انسان را در «چه انتخابی» افزایش داده است؟ بررسی در مورد این دو پرسش، یکبار با تمرکز بر عناصر ممیز و مقوم ...
بیشتر
گمان شایع بر این است که مدرنیته به واسطة سهم شایانش در پیشرفت، قدرت انتخاب بشر را افزایش داده است. این تلقی که از جهاتی صائب نیز هست در این مقال، با دو پرسش مواجه شده است: مدرنیته به افزایش قدرت انتخاب «کدام انسان» کمک کرده و قدرت انسان را در «چه انتخابی» افزایش داده است؟ بررسی در مورد این دو پرسش، یکبار با تمرکز بر عناصر ممیز و مقوم مدرنیته در «مقام تعریف» انجام گرفته است و بار دیگر با تأمل بر محدودیتآفرینیهای مدرنیته و انتخابهای ممکن در «مقام تحقق». مقالة "مدرنیته و قدرت انتخاب"، پس از آوردن شواهدی در تأیید مدعیات، به این نتیجه رسیده است که چون مدرنیته یک کل منسجم است و از معدود ایدهها و اندیشههای کلان در زندگی بشر که به تحقق درآمده و به جریانی هژمونیک و الگویی مورد غبطه و تأسی دیگران بدل شده است، دچار نوعی تمامگرایی، خاتمیت، انحصار و برتریجویی گردیده است و همین خصوصیات عارضی به اضافة برخی خصایص ذاتی، نظیر بیاعتنایی به مسئلة برابری و نادیدهگرفتن دیگر ابعاد وجودی انسان، باعث شد به مانعی در برابر انتخابهای اساسی و شالودهشکن انسان معاصر بدل گردد.
زهره توازیانی؛ سیده نرجس عمرانیان
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
نظر به اینکه علم بودن یک علم مرهون انسجام مسائل و انسجام مسائل در گرو عاملی وحدتآفرین است؛ اغلب حکما این عامل وحدتآفرین را موضوع علم میخوانند. پرسش اصلی مقالة حاضر تبیین رابطة موضوع و مسائل فلسفی طبق دیدگاه ابن سینا و ملاصدراست. چنان که در منطق آمده، موضوع هر علم چیزی است که در آن علم از عوارض ذاتی آن بحث میشود؛ بهتعبیر دیگر ...
بیشتر
نظر به اینکه علم بودن یک علم مرهون انسجام مسائل و انسجام مسائل در گرو عاملی وحدتآفرین است؛ اغلب حکما این عامل وحدتآفرین را موضوع علم میخوانند. پرسش اصلی مقالة حاضر تبیین رابطة موضوع و مسائل فلسفی طبق دیدگاه ابن سینا و ملاصدراست. چنان که در منطق آمده، موضوع هر علم چیزی است که در آن علم از عوارض ذاتی آن بحث میشود؛ بهتعبیر دیگر محمولات هرعلم و مسائل آن از عوارض ذاتی آن است، لذا بین موضوع هر علم و مسائل آن رابطة تنگاتنگی برقرار است. طبق دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا، موضوع فلسفه - در مقام تعریف- «موجود بما هو موجود» است و مسائل آن نیز از عوارض ذاتی وجودند، اما تطبیق قواعد منطقی علمشناسی بر همة آنچه به عنوان مسائل فلسفی مطرح است، بسیار چالشبرانگیز است؛ چرا که در مقام تعریف، مسائل فلسفه باید از عوارض ذاتی «موجود بما هو موجود» باشند، اما در مقام تحقق به مشکل برخورده و به نظر میرسد در برخی از مسائل فلسفی این نکته رعایت نشده است؛ لذا شکافی میان مقام تعریف و مقام تحقق فلسفه، به وجود میآید که باید برای پر کردن این شکاف و رسیدن به فهمی دقیق از موضوع فلسفه و مسائل مطرح شده در آن و چگونگی هماهنگی میان موضوع و مسائل آن تلاش هایی انجام شود.
غلامحسین ابراهیمی دینانی
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
تبیین فلسفی «وحی» از دیدگاه مؤسس فلسفة اسلامی، ابو نصر فارابی، فعالیتی عقلانی در جهت معقولیت بخشیدن و توجیه آموزه اصلی نبوت در دین مبین اسلام است که می کوشد سازگاری عناصر گوناگون آن را در نظام فلسفی هماهنگی به منصه ظهور برساند. بر این پایه، نگارندة این مقاله میکوشد با تحلیل ابعاد مختلف «وحی»، نگاه فارابی در مورد عناصر چهارگانه فرستندة ...
بیشتر
تبیین فلسفی «وحی» از دیدگاه مؤسس فلسفة اسلامی، ابو نصر فارابی، فعالیتی عقلانی در جهت معقولیت بخشیدن و توجیه آموزه اصلی نبوت در دین مبین اسلام است که می کوشد سازگاری عناصر گوناگون آن را در نظام فلسفی هماهنگی به منصه ظهور برساند. بر این پایه، نگارندة این مقاله میکوشد با تحلیل ابعاد مختلف «وحی»، نگاه فارابی در مورد عناصر چهارگانه فرستندة وحی، گیرندة وحی، واسطه در ارسال وحی و ماهیت وحی را طی چهار بخش مستقل مورد بررسی قرار دهد که براین اساس موجود اول در نظام صدوری موجودات، فرستندة وحی و مراتب متخیله و عاقله در نفس نبی گیرندة وحی به شمار می روند. در همین راستا عقل فعال در روند ارسال وحی نقش واسطه را بر عهده دارد که حقایق کلی را به نفس نبی انتقال میدهد. بدین ترتیب تبیین معقول فارابی از ماهیت وحی در نظام فلسفی وی روشن میشود.
رضا حیدری نوری
دوره 12، شماره 1 ، فروردین 1391
چکیده
سهروردی فیلسوفی اشراقی است که ابداعات قابل توجهی در حوزة فلسفه، عرفان و تفکرات معنویت محور بیان داشته است. چیستی و چگونگی کسب تجارب معنوی و حقیقت آنها که در همة فرهنگها، مکاتب و اشخاص توجهی خاص به آنها میشود، از جمله حیطههای فکرآفرین سهروردی است. دو دیدگاه عمده در چیستی اینگونه تجارب مطرح است: ذاتگرایی که بر انسجام چنین تجاربی ...
بیشتر
سهروردی فیلسوفی اشراقی است که ابداعات قابل توجهی در حوزة فلسفه، عرفان و تفکرات معنویت محور بیان داشته است. چیستی و چگونگی کسب تجارب معنوی و حقیقت آنها که در همة فرهنگها، مکاتب و اشخاص توجهی خاص به آنها میشود، از جمله حیطههای فکرآفرین سهروردی است. دو دیدگاه عمده در چیستی اینگونه تجارب مطرح است: ذاتگرایی که بر انسجام چنین تجاربی و مشترک بودن آن بین افراد و مکاتب تأکید دارد؛ و دیدگاه ساختگرایی که معتقد است تفکرات و ایدههای مکاشفهگر در پیدایش و شکلدهی به تجارب مینوی نقشی اساسی داشته است؛ بنابراین، تفاوتی ماهوی بین تجارب افراد و آنچه متعلق به سنتهای فکری مختلف است وجود دارد. در تفکر سهروردی اتحاد با نور، زمینهساز مکاشفة عرفانی و تجربة مینوی است، البته دیدگاه خاص نفسشناسانه و روانشناسی وی در تحقق آنها دخیل است که با اشراق و مشاهده همراه میباشد و با اتحاد و فنا صورت میپذیرد، با این توصیف، مجموعه ویژگیهای تجارب مینوی در نگاه اشراقی سهروردی، گویای نوعی ذاتگرایی در این مکاشفات است؛ نه اینکه وحدت شخصی تجارب مطابق تفکر خاص حاکم بر افراد، هر تجربهای را از تجارب دیگری متفاوت کند، بلکه همة آنها دارای مشترکات و زمینههای واحدند. پژوهش حاضر با روش توصیفی، تحلیلی و ابزار کتابخانهای و با تجزیه و تحلیل دادههای مطالعاتی، ضمن اشاره به دیدگاههای مطرح در این زمینه، به مبانی ذاتگرایی در شهود عرفانی از نگاه سهروردی پرداخته و به پرسشهای اساسی در این زمینه پاسخ داده است.
احمد شه گلی
دوره 12، شماره 2 ، تیر 1391
چکیده
مرگ سه قسم است: مرگ اخترامی؛ ارادی؛ مرگ. در علت مرگ اخترامی و ارادی اختلافی وجود ندارد؛ علت مرگ اخترامی، عدم قابلیت بدن برای تداوم تعلق نفس به آن است. علت مرگ ارادی، تزکیة نفس و ریشه کن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس به بدن به ارادة سالک است. آنچه مسئلة اصلی این تحقیق را در برمیگیرد، بحث از علت مرگ طبیعی است. در پاسخ به علت مرگ طبیعی، ...
بیشتر
مرگ سه قسم است: مرگ اخترامی؛ ارادی؛ مرگ. در علت مرگ اخترامی و ارادی اختلافی وجود ندارد؛ علت مرگ اخترامی، عدم قابلیت بدن برای تداوم تعلق نفس به آن است. علت مرگ ارادی، تزکیة نفس و ریشه کن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس به بدن به ارادة سالک است. آنچه مسئلة اصلی این تحقیق را در برمیگیرد، بحث از علت مرگ طبیعی است. در پاسخ به علت مرگ طبیعی، سه رویکرد در فلسفة اسلامی وجود دارد. الف. رویکرد ابن-سینا و اطبا که به علت مادی و قابلی مرگ میپردازند و تبیین فیزیولوژیک از مرگ ارائه میدهند؛ ب. رویکرد کلامی که به علل غایی بالعرض مرگ میپردازند؛ ج. رویکرد وجودی ملاصدرا که از غایت ذاتی و سبب حقیقی مرگ بحث میکند و از این راه ضرورت مرگ را برای همة آحاد بشری اثبات میکند. از نظر ملاصدرا علت مرگ طبیعی، استکمال نفس است. این دیدگاه از حیث نظام وارگی و بدیع بودن، شایان توجه و تحقیق است؛ در این مقاله به تبیین، تحلیل و بیان وجوه تمایز نظریات موجود و کاستیهای هر یک پرداخته میشود.
علی محمد ساجدی؛ یدالله رستمی
دوره 12، شماره 3 ، مهر 1391
چکیده
مسئلة "رابطه خدا با جهان" در اندیشة ارسطو و ابنسینا، محوریترین پرسش مطرح در این مقاله است. در این مقاله اثبات میشود که نگرش این دو فیلسوف مشایی در مورد خدا از جهات متعددی متفاوت است؛ ارسطو، با تکیه بر برهان طبیعی و متوسل شدن به مقولة حرکت به اثبات محرک ثابتی دست مییابد که آن را جوهر نامگذاری نموده و شارحان وی آن را خدا نامیدهاند. ...
بیشتر
مسئلة "رابطه خدا با جهان" در اندیشة ارسطو و ابنسینا، محوریترین پرسش مطرح در این مقاله است. در این مقاله اثبات میشود که نگرش این دو فیلسوف مشایی در مورد خدا از جهات متعددی متفاوت است؛ ارسطو، با تکیه بر برهان طبیعی و متوسل شدن به مقولة حرکت به اثبات محرک ثابتی دست مییابد که آن را جوهر نامگذاری نموده و شارحان وی آن را خدا نامیدهاند. از نظر وی جوهر علت غایی همة حرکات عالم است. در حالی که در اندیشة ابنسینا، خدا به عنوان واجب الوجود وجود محض، معطی وجود به همة کائنات، میباشد. از دیدگاه ارسطو خداوند علت است لیکن، علیت او صرفاً تحریکی است. از دیدگاه ابنسینا این علیت ایجادی است و نه تحریکی. وی با تقسیم موجود به واجب و ممکن و اثبات نیازمندی ذاتی ممکنات به واجب، تعالی، مدل نوینی از مناسبات خدا و جهان را مطرح ساخت که براساس آن، جهان باویژگی حدوث ذاتی به طور پیوسته از خالق سرمدی فیض هستی دریافت میکند(به عبارت دیگر جهان، همواره به وصف وجوب غیری موجود بوده است). از دیدگاه ارسطو، خدانه تنها خالق جهان نیست، بلکه به آن علم و التفاتی نیز ندارد. از دیدگاه ابنسینا خدا به عالم علم عنایی دارد که سبب افعال اوست. در این جستار که بررسی تطبیقی در خداشناسی فلسفی دو فیاسوف مشایی است، برتری و تفوق حکمت بوعلی بر فلسفة ارسطو آشکار میگردد.
سیدمحمدعلی دیباجی؛ سیدمحسن اسلامی
دوره 12، شماره 4 ، دی 1391
چکیده
در چند دهة اخیر اندیشمندان و متفکران به فلسفة اسلامی به عنوان موضوع و مسئلهای مهم توجه نشان دادهاند. این پرسش مهم در این زمینه مطرح است که تعبیر فلسفة اسلامی به چه معناست. پس از روشن شدن این معنا و نیز تفسیر ویژگی «اسلامی» در این فلسفه، باید تفاوتهای این فلسفه را با آنچه فلسفة غرب میخوانیم نشان دهیم، یعنی بگوییم که چه تفاوتهایی ...
بیشتر
در چند دهة اخیر اندیشمندان و متفکران به فلسفة اسلامی به عنوان موضوع و مسئلهای مهم توجه نشان دادهاند. این پرسش مهم در این زمینه مطرح است که تعبیر فلسفة اسلامی به چه معناست. پس از روشن شدن این معنا و نیز تفسیر ویژگی «اسلامی» در این فلسفه، باید تفاوتهای این فلسفه را با آنچه فلسفة غرب میخوانیم نشان دهیم، یعنی بگوییم که چه تفاوتهایی به ما اجازه میدهند از چنین تعبیری استفاده کنیم. در این مقاله کوشش شده تا پاسخ این پرسشها را با توجه به آثار شهید مطهری (و به تعبیری از دیدگاه ایشان) بررسی کنیم. از نظر شهید مطهری فلسفة اسلامی و فلسفة غرب تفاوتهای زیادی دارند که این تفاوتها را در سه بخش پرسشها، پاسخها و زیست- محیط میتوان دستهبندی کرد. با این بیان که در فلسفة اسلامی شاهد پرسشهای جدید و پاسخهای جدید به پرسشهای قدیمی هستیم و اینها تا حد زیادی به سبب زیست- محیط خاصی است که فلسفة اسلامی در آن پرورش یافته است. در این زیست- محیط عناصر فرهنگی خاصی از جمله قرآن، روایات، کلام اسلامی حضور دارند که افقهای ویژهای را در برابر دیدگان فیلسوفان مسلمان گشودهاند.
مریم شعبانزاده؛ رضا رضایی
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
ادبیات صوفیانه نگاهی از لون دیگر به الهیات و دین است که در آن، باورها و پنداشتها تغییر رنگ و معنا داده است. صوفیان مسلمان چون گیاه نورستهای بودند که ازدامان اسلام برخاستند ولی با نگاهی دیگر به جهان پیرامون خود نگریستند و عوالم معنایی تازهای ساختند. بیتردید این گیاه نورسته از آبشخور قرآن و سنت که در روایات پیامبر و بزرگان دین ...
بیشتر
ادبیات صوفیانه نگاهی از لون دیگر به الهیات و دین است که در آن، باورها و پنداشتها تغییر رنگ و معنا داده است. صوفیان مسلمان چون گیاه نورستهای بودند که ازدامان اسلام برخاستند ولی با نگاهی دیگر به جهان پیرامون خود نگریستند و عوالم معنایی تازهای ساختند. بیتردید این گیاه نورسته از آبشخور قرآن و سنت که در روایات پیامبر و بزرگان دین از جمله امامان شیعه مندرج بوده، بهرهمند گشته است. سخنان، نامهها و مناجات علی(ع) و سایر ائمة شیعه مضامین عارفانهای را بیان کرده که با طبع صوفیان سازگار بوده است و مشایخ صوفی آن را دستمایهای برای شرح و بسط عقاید خود قرارداده با تأویل سخنان ائمة شیعه مفاهیم تازهای جستند و نظام عقیدتی و مسلکی خود را بنیاد نهادند. فرضیة این پژوهش بر این مبنا استوار گشته که تحول فکری صوفیان از طریق تأویل و دیگر یافت از متون و منابع شیعه صورت پذیرفته است.
این جستار در پی درستی و نادرستی عملکرد صوفیان در این زمینه نیست بلکه در پی ریشهیابی افکار و عقاید صوفیان و نحوة استفادة آنان از احادیث و اصول اعتقادی شیعه برای برساختن عقاید خود است. روش پژوهش براساس دیدگاه معرفت شناختی و هرمنوتیک سنت گرای گادامر و محدودة پژوهش بر مبنای اقوال مشایخ اولیة صوفیان مندرج در متون معتبر صوفیان بنانهاده شده است و از این رهگذر، فرضیة پژوهش آزموده میگردد.
بیژن ظهیری ناو؛ شهلا شریفی
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1392
چکیده
علم کلام به معنای استدلال در بارة مفهوم آیات وحی و تأویل آن تا زمان خلفای راشدین به دلایلی مرسوم نبود، اما به دلیل ویژگی تعقلگرایی اسلام و وجود علمای فرهیخته، منجر به پیشرفت علم کلام برای مقابله با افکار غیر توحیدی گردید و سه فرقة اشاعره، معتزله و امامیه مهمترین دیدگاه کلامی اسلامی را پدید آوردند. از میان این سه مذهب کلامی به دلایلی، ...
بیشتر
علم کلام به معنای استدلال در بارة مفهوم آیات وحی و تأویل آن تا زمان خلفای راشدین به دلایلی مرسوم نبود، اما به دلیل ویژگی تعقلگرایی اسلام و وجود علمای فرهیخته، منجر به پیشرفت علم کلام برای مقابله با افکار غیر توحیدی گردید و سه فرقة اشاعره، معتزله و امامیه مهمترین دیدگاه کلامی اسلامی را پدید آوردند. از میان این سه مذهب کلامی به دلایلی، اشاعره یکهتاز میدان شدهاند. این غلبه در ادبیات فارسی و ایرانیان، حتی تا زمان حاضر نمود چشمگیری دارد. پژوهش در افکار اشعری به وجود تشابهاتی با اندیشة ایرانشهری منتهی میشود. شاید بتوان گفت قسمتی از طرز فکر اشاعره که بزرگان نامداری همچون مولوی، سعدی، حافظ، نظامی و عطار مروجان آن بودند، بیشتر تحت تأثیر اندیشههای ایرانشهری است. هدف این مقاله بررسی میزان تأثیر دیدگاه اشعری در محدودة گلستان سعدی است که به زعم نگارندگان این سطور، نسبت به آثار دیگر او کمرنگتر است و بسیاری از مسائل کلامی نظیر رؤیت خدا، حادث یا قدیم بودن قرآن و عالم، مرتکب گناه کبیره و...ندیده گرفته میشود.گلستان حیطة جولان یک فقیه متکلم متعصب نیست، بلکه نمایندة تجربه و آموختههای یک معلم اخلاق است و به همین دلیل بازتاب تفکر اشعری درحیطة مسائلی است که با تربیت و اخلاق در ارتباط است.این فرضیه در لحن کلام و موضوعات مورد توجه او به خوبی مشهود و با یافتن نمونه قابل اثبات است.
نرگس نظرنژاد؛ زهرا شاهب
دوره 13، شماره 4 ، دی 1392
چکیده
براهین جهانشناختی براهینی هستند که در آنها با تأمل در جهان آفرینش و با تکیه بر نیاز موجودات متحرک و ممکن، به یک موجود کامل استناد میشود. یکی از اقساماین دسته از براهین، برهان جهانشناختی کلام است که در میان متکلمان اسلامی به برهان حدوث معروف است و در آن از طریق حدوث زمانی عالم به اثبات وجود خالق پرداخته میشود.این برهان ...
بیشتر
براهین جهانشناختی براهینی هستند که در آنها با تأمل در جهان آفرینش و با تکیه بر نیاز موجودات متحرک و ممکن، به یک موجود کامل استناد میشود. یکی از اقساماین دسته از براهین، برهان جهانشناختی کلام است که در میان متکلمان اسلامی به برهان حدوث معروف است و در آن از طریق حدوث زمانی عالم به اثبات وجود خالق پرداخته میشود.این برهان از براهین سنتی است که به رغم نقدهایی که به آن شده، در روزگار ما بازسازی شده است. مقالة حاضر تقریر سنتیاین برهان را توسط غزالی با تقریر بازسازی شدة آن توسط کریگ مقایسه میکند و در مقام بیان تفاوتاین دو تقریر نشان میدهد که غزالی با این برهان درصدد اثبات وجود خداست در حالی که کریگ معتقد است یافتههای علمی احتمال وجود خدا را تقویت میکنند.
حسین اترک؛ مریم خوشدل روحانی
دوره 14، شماره 1 ، فروردین 1393
چکیده
نظریة اعتدال یکی از انواع نظریات اخلاق فضیلت است که افلاطون و ارسطو نظریهپردازان اصلی آن در یونان باستان بودند. این نظریه به دلیل سازگاری با متون دین اسلام، نزد فیلسوفان و علمای اخلاق اسلامی رواج زیادی یافت؛ به نحوی که اغلب حکمای اسلامی چون فارابی، ابنسینا، مسکویه، خواجه نصیر طوسی و ملاصدرا تابع این نظریهاند. هستة اصلی نظریة ...
بیشتر
نظریة اعتدال یکی از انواع نظریات اخلاق فضیلت است که افلاطون و ارسطو نظریهپردازان اصلی آن در یونان باستان بودند. این نظریه به دلیل سازگاری با متون دین اسلام، نزد فیلسوفان و علمای اخلاق اسلامی رواج زیادی یافت؛ به نحوی که اغلب حکمای اسلامی چون فارابی، ابنسینا، مسکویه، خواجه نصیر طوسی و ملاصدرا تابع این نظریهاند. هستة اصلی نظریة اعتدال قاعدة اعتدال است که بر اساس آن فضیلت اخلاقی به اعتدال و میانهروی تعریف و همة فضایل اخلاقی به لحاظ وجودی مابین دو رذیلت افراط و تفریط در نظر گرفته میشوند. لذا توصیة عملی این نظریه رعایت اعتدال در همة عواطف و اعمال است. نظریة اعتدال با وجود نکات قوتی چون سادگی، شهرت و مورد پذیرش عامه بودن، از اشکالاتی نیز چون عدم انسجام درونی، ابهام در مفهوم حد وسط، مشکل تعیین حد وسط، نقص در حل تعارضات اخلاقی و عدم شمول و فراگیری بر تمام فضایل و رذایل برخوردار است. این مقاله به ارزیابی نظریة اعتدال بر اساس معیارهای سنجش نظریههای اخلاقی میپردازد.
عین اله خادمی؛ علی حیدری علی حیدری؛ کبری عباسی نیا
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1393
چکیده
مسئلة نسبی بودن یا مطلق بودن گزارههای اخلاقی از مهمترین مسائل مطرح در فلسفة اخلاق است که پذیرش هر کدام از این دو مبنا پیامدهایی تأثیرگذار بر نظامسازی اخلاقی دارد. یکی از موارد زمینهساز نسبیگرایی اخلاقی، مسئلة تزاحم تکالیف است. با توجه به اینکه تکالیف اخلاقی ناظر به عمل و رفتار انسان است، به دلیل پیچیدگی شرایط اجتماعی وقوع ...
بیشتر
مسئلة نسبی بودن یا مطلق بودن گزارههای اخلاقی از مهمترین مسائل مطرح در فلسفة اخلاق است که پذیرش هر کدام از این دو مبنا پیامدهایی تأثیرگذار بر نظامسازی اخلاقی دارد. یکی از موارد زمینهساز نسبیگرایی اخلاقی، مسئلة تزاحم تکالیف است. با توجه به اینکه تکالیف اخلاقی ناظر به عمل و رفتار انسان است، به دلیل پیچیدگی شرایط اجتماعی وقوع تعارض یا تزاحم بین تکالیف در ظرف عمل ممکن است. در پژوهش حاضر، با پذیرش مطلق بودن گزارههای اخلاقی، برخی از راههای رایج حل تزاحم از دیدگاه اندیشمندان اسلامی بررسی شد. راهحل پیشنهادی این است که باید بین فلسفة اخلاق به عنوان یک علم دارای مسائل و روش و قلمرو مشخص و جامعهشناسی اخلاق به عنوان علم دیگر با روشی مختص به خود، تفکیک قائل شویم. مسئلة مطلق یا نسبی بودن گزارههای اخلاقی به فلسفة اخلاق و مسئلة تعارض تکالیف به حوزة جامعهشناسی اخلاق مرتبط است. پس نباید با اتکا به تزاحم تکالیف در ظرف عمل، نسبی بودن گزارههای اخلاقی را نتیجه گرفت، اما برای حل تزاحم تکالیف در مقام جامعهشناسی اخلاق میتوان با تکیه بر بررسی نتایج و پیامدهای عمل اخلاقی، با ترجیح اهم بر مهم و روشهای دیگر اقدام کرد. نکتة مهم این است که مکتبی در فلسفة اخلاق میتواند در حل تعارضات اخلاقی توفیق یابد که به الزام و نتیجه یا وظیفه و غایت، توأمان بها دهد و فلسفة اخلاق با رویکرد اسلامی از چنین ظرفیتی برخوردار است.
مسعود حاجی ربیع
دوره 14، شماره 3 ، مهر 1393
چکیده
دراین پژوهش مباحثی پیرامون زبان دین و به طور خاص، زبان قرآن مطرح میکنیم. زبان قرآن از جمله مباحث مهمیاست که در آن به ویژگیهایایات قرآن توجه میشود. یکی از مباحثی که میتوان در زبان قرآن بررسی کرد، ویژگی اِحکام وتشابه آیات قرآن است. ما دراین مقاله، بر اساس آراء ابنعربی و علامه طباطبایی در بارة این ویژگی آیات قرآن ...
بیشتر
دراین پژوهش مباحثی پیرامون زبان دین و به طور خاص، زبان قرآن مطرح میکنیم. زبان قرآن از جمله مباحث مهمیاست که در آن به ویژگیهایایات قرآن توجه میشود. یکی از مباحثی که میتوان در زبان قرآن بررسی کرد، ویژگی اِحکام وتشابه آیات قرآن است. ما دراین مقاله، بر اساس آراء ابنعربی و علامه طباطبایی در بارة این ویژگی آیات قرآن تأمل خواهیم کرد. بسیاری از اهل نظر، اِحکام و تشابه را از ویژگیهای الفاظ قرآن میدانند. در تلقی آنان آیات متشابه ذاتا متشابه است و آگاهی به معنای حقیقیِ متشابهات در ساحت دانش الاهی قرار دارد نه در قلمرو علم آدمی. ابنعربی و علامه طباطبایی در پاسخ بهاین مسئلة مطرح در زبان دین، آرای دیگری دارند که ما در پی فهم آنها و تطبیق آرای آنان هستیم. مسئلة ما دراین نوشته، چیستی محکم و متشابه از منظر ابنعربی و علامه طباطبایی و مقایسة آنهاست. هدف ما دستیابی به نظراین دواندیشمند در مسئله و تطبیق آنها است و روش آن آمیزهای از نقل و تحلیل عقلی دادههاست. برخی از یافتههای این پژوهش عبارتاند از: ا. رابطة احکام و تشابه با وجود مطلق و تجلی در عرفان؛ 2. ذاتی بودن تشابه برایایات متشابه با تفسیر خاص ابنعربی از آن؛ 3. نسبی بودن تشابه دراندیشة علامه طباطبایی؛ 4. عدم نزاع حقیقی میان ابنعربی و علامه طباطبایی در ذاتی و یا نسبی بودن تشابه و امکان جمع میان آنها.
محمدمهدی باباپور گل افشانی
دوره 14، شماره 4 ، دی 1393
چکیده
یکی از محورهای بنیاد دینی حکومت، مبانی آن است و نوع نگرش به این مبانی، حکومتها را از هم متمایز میکند. انسانشناسی یکی از این مبانی است که در این نوشتار ضمن تبیین روشهای مختلف انسان شناسی و ابعاد و مراتب وجودی انسان، به تأثیر آن بر هر یک از قوانین حکومت دینی، حاکمان این حکومت و مردم در حکومت مبتنی بر دین پرداخته خواهد شد. کانون تبیینهای ...
بیشتر
یکی از محورهای بنیاد دینی حکومت، مبانی آن است و نوع نگرش به این مبانی، حکومتها را از هم متمایز میکند. انسانشناسی یکی از این مبانی است که در این نوشتار ضمن تبیین روشهای مختلف انسان شناسی و ابعاد و مراتب وجودی انسان، به تأثیر آن بر هر یک از قوانین حکومت دینی، حاکمان این حکومت و مردم در حکومت مبتنی بر دین پرداخته خواهد شد. کانون تبیینهای فوق، اندیشههای حکیم متأله معاصر، آیتالله جوادی آملی خواهد بود چرا که آن استاد کوشیده به مناسبتهای گوناگون با واکاویهای مبانی حکومت دینی، تاثیر آن مبانی را بر این نوع از حکومت تبیین سازد. دستاورد نوشتار حاضر آن است که نوع نگاه و معرفت به ابعاد وجودی انسان تأثیر شگرفی در عناصر گوناگون حکومت دینی خواهد داشت.
اسد الله فلاحى
دوره 13، شماره 2 ، تیر 1392
چکیده
استنتاج قضیة ممکنه از دو قضیة ممکنه یکی از نزاعهای پردامنه در منطق قدیم است که ارسطو، ابنسینا، فخر رازی، خواجه نصیر و قطب رازی بر آن مهر تأیید زدهاند، در حالی که خونَجی، ابهری، ارموی و کاتبی آن را مردود شمردهاند. شگفت این است که منطق جدید در این نزاع جانب گروه دوم را میگیرد. از سوی دیگر، اخیراً معلوم شده است که منطقدانان قدیم ...
بیشتر
استنتاج قضیة ممکنه از دو قضیة ممکنه یکی از نزاعهای پردامنه در منطق قدیم است که ارسطو، ابنسینا، فخر رازی، خواجه نصیر و قطب رازی بر آن مهر تأیید زدهاند، در حالی که خونَجی، ابهری، ارموی و کاتبی آن را مردود شمردهاند. شگفت این است که منطق جدید در این نزاع جانب گروه دوم را میگیرد. از سوی دیگر، اخیراً معلوم شده است که منطقدانان قدیم هر یک از قضیة حقیقیه و خارجیه را به اشتراک لفظ در دو معنا به کار بردهاند بدون اینکه از این اشتراک لفظ آگاه باشند: ملاک تقسیم، در یک معنا، رابطة عقدالوضع و عقدالحمل است و در دیگری، ظرف وجود موضوع. بنا به ملاک نخست، قضایای حقیقیه به صورت موجهاتی و با اداتهای ضرورت و امکان تفسیر میشوند؛ در حالی که بنا به ملاک دوم، این قضایا فاقد هر گونه جهتی هستند و در برابر، قضایای خارجیه با محمول وجود تحلیل میشوند. در این مقاله، پس از گزارش نزاع یاد شده دربارة استنتاج از دو ممکن، نظرات، ایرادات و دفاعیهها را به زبان منطق جدید صورتبندی کرده و نشان دادهایم که طرفین نزاع تصور یکسانی از قضایای حقیقیه و خارجیه نداشتهاند: موافقان استنتاج از دو ممکن، تفسیر نخست و مخالفان، تفسیر دوم را در ذهن داشتهاند.
اسماعیل دارابکلایی
دوره 5، شماره 1 ، فروردین 1384
محمد حسین عالمی
دوره 6، شماره 1 ، فروردین 1385
چکیده
قرآن و عترت
بیشتر
قرآن و عترت
زکریا بهارنژاد
حمید فغفور مغربی
دوره 5، شماره 3 ، مهر 1384
چکیده
علم و دین
بیشتر
علم و دین
لیلا شیخی؛ سیدمحمد علی دیباجی
چکیده
رد تناسخ و چگونگی معادجسمانی دو مسئلة مهم در فلسفه وکلام اسلامی است، چنان که هم برای اندیشمندان ادیان ومذاهب قدیم وهم برای فیلسوفان دین در عصر حاضر، دارای اهمیت است. بهنظر میرسد که این دو مسئلة در نزاع غزالی با ابنسینا دیدگاه خاصی را برای سهروردی پدیدآورده است. سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن ...
بیشتر
رد تناسخ و چگونگی معادجسمانی دو مسئلة مهم در فلسفه وکلام اسلامی است، چنان که هم برای اندیشمندان ادیان ومذاهب قدیم وهم برای فیلسوفان دین در عصر حاضر، دارای اهمیت است. بهنظر میرسد که این دو مسئلة در نزاع غزالی با ابنسینا دیدگاه خاصی را برای سهروردی پدیدآورده است. سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن عنصری در آخرت حاضر میشود؛ اما در مورد تناسخ، موضع اودر کتبی که از تناسخ در آنها سخن گفته، ازجمله تلویحات و لمحات، با حکمـةالاشراق متفاوت است، به اینمعنا که در همة آثارمربوط بهجز حکمـةالاشراق، از رد تناسخ سخن میگوید، ولی در اثر اخیر، موضع او در سه مرحله بیان شده است: عقیده به حدوث نفس، که مستلزم رد تناسخ است؛ تردید در رد یا قبول تناسخ، به دلیل ضعف ادله معتقدان و منکران به تناسخ؛ و سخن ازامکان یا وقوع نوعی تناسخ نزولی برای شقاوتمندان. این مقاله درصدد است تا اثبات کند که عقیدة سهروردی به امکان نوعی از تناسخ، تا اندازة زیادی تحت تأثیر «نظریة بدن جدید» غزالی است که درباب چگونگی معادجسمانی مطرح کرده است.
روح الله نجفی
دوره 15، شماره 4 ، دی 1394، ، صفحه 55-72
چکیده
مقاله حاضر، بر اختلافات قاریان قرآن در آیات وصف کننده خداوند ، انگشت نهاده و نشان می دهد که انگیزه های کلامی ، در روند پیشنهاد و پیدایش وجوه متفاوت قرائت، تأثیری در خور داشته اند. بدینسان در آیاتی متعدد، از یک سو با قرائتی اصیل و اولیه روبرو می گردیم که ظهور آن برای برخی اذهان، چالش کلامی ایجاد کرده و یا دست کم، بر وفق مفروضات ایشان، ...
بیشتر
مقاله حاضر، بر اختلافات قاریان قرآن در آیات وصف کننده خداوند ، انگشت نهاده و نشان می دهد که انگیزه های کلامی ، در روند پیشنهاد و پیدایش وجوه متفاوت قرائت، تأثیری در خور داشته اند. بدینسان در آیاتی متعدد، از یک سو با قرائتی اصیل و اولیه روبرو می گردیم که ظهور آن برای برخی اذهان، چالش کلامی ایجاد کرده و یا دست کم، بر وفق مفروضات ایشان، جلوه گر نشده است و از دیگر سو، وجه یا وجوهی متفاوت از قرائت را ملاحظه می کنیم که درصدد رفع آن چالش برآمده و به پدید آوردن معنایی موافق مفروضات کلامی قاری، مدد می رساند. بدینسان هدف تحقیق حاضر آن است که از یک سو، تأثیر مفروضات خداشناسانه را در پیدایش پاره ای از وجوه قرائت بازکاود و از دیگر سو، نشان دهد که وجوه مختلف قرائت ، به چه سان ، شکل گیری برداشت های متفاوت از آیات صفات الهی را رقم زده اند.
رضا قاسمیان مزار
دوره 17، شماره 4 ، دی 1396، ، صفحه 55-66
چکیده
از نظر سهروردی،خداوند علت موجودات مادی بوده و همانند هر علت دیگر به معالیل خود علم دارد؛ علم گرچه ممکن است گاهی پیشینی و گاهی همراه معلول و یا بعد از آن(پسینی) باشد اما در کلمات سهروردی از علم قبل الایجاد سخنی به میان نیامده و تنها علم مع الفعل مورد بررسی قرار گرفته است؛بر اساس نظر او،مادیات در دو دسته(مادیات موجود و مادیات ...
بیشتر
از نظر سهروردی،خداوند علت موجودات مادی بوده و همانند هر علت دیگر به معالیل خود علم دارد؛ علم گرچه ممکن است گاهی پیشینی و گاهی همراه معلول و یا بعد از آن(پسینی) باشد اما در کلمات سهروردی از علم قبل الایجاد سخنی به میان نیامده و تنها علم مع الفعل مورد بررسی قرار گرفته است؛بر اساس نظر او،مادیات در دو دسته(مادیات موجود و مادیات معدوم )تقسیم بندی شده اند که مادیات معدوم، از طریق وجود شان در بدنه فلک و مادیات موجود،خود به وجود مادیشان، به صورت حضوری، متعلق علم پروردگار بوده و دفتر علم خداوند محسوب می شوند اما این به آن معنا نیست که در ذاتِ موجودات مادی و غواسق اقتضای حضور وجود داشته و آنها همانند مجردات به حسب ذاتشان می تواند متعلق علم خداوند واقع شوند بلکه تعلق علم به آنها از آن جهت است که نور الانوار با اضائه خود، آنها را مستنیر،ظاهر و قابل ادراک می کند زیرا حقایق نوری و در راس آنها نورالانوار نه تنها خود، ظاهر و نورانی هستند بلکه دارای خاصیت اناره واضائه نیز بوده و موجب ظهور موجودات دیگر (جواهر غاسق) می شوند بنابراین سرِّ حضور را باید در هویت نوری نور الانوار جست.