دانشگاه شهید بهشتیآینه معرفت2251-801015420151222Survey & Critique Avicenna's Existential Theory about Rational Perceptionبررسی و تحلیل هستیشناختی ادراک عقلی از دیدگاه ابنسینا11996329FAسیداحمد غفاری قره باغعضو هیئت علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران0000-0003-3598-9026حمزه حمزهدانشجوی دکتری جامعه المصطفی ص العالمیّهJournal Article20150614Perception has various kinds, and most important of it is the rational perception. One of the important issues in philosophy is the knowing the identity and understanding how to achieve to it. From the perspective of Avicenna, there are two approaches in this topic. The first one is the theory of abstraction of quiddity from separable accidents. Avicenna believes that perception is the resulting of abstraction from external object and infusion it in the soul. In other word, the soul abstracts sensory forms from their matter and then makes them immaterial. When this abstraction is completed, rational perception will occur. The second one is the theory of the soul's connection with active intellect. There is non-material substance in the universe and it consist the intelligible realities. When the soul is connected to the intellectual substance, the special rational forms designed on the soul. In this article, both approaches are studied and reviewed.ادراک دارای انواع گوناگون است و مهمترین آنها، ادراک عقلی است. شناخت حقیقت و چگونگی حصول این ادراک ، یکی از مسائل مهم در فلسفه بهشمار میرود. ابن سینا ره در این موضوع معتقد به دو رویکرد است؛ رویکرد اول همان نظریه تجرید است، یعنی تجرید ماهیت از عوارض غریبه آن. ابن سینا ادراک را حاصل انتزاع صورت شیء خارجی و حلولش در نفس میداند. به عبارت دیگر، نفس، صورت محسوسات را از ماده آنها انتزاع کرده و آن را مجرد میکند، و این تجرید وقتی تام شد، تعقل رخ میدهد. و رویکرد دوم، نظریه اتصال نفس با عقل فعال است. یعنی در عالم هستی، جوهری مفارق وجود دارد و صورت معقولات بالذات در آن جوهر موجود است. وقتی که نفس به این جوهر عقلانی متصل میشود، از این جوهر، در نفس نیز، صور عقلیه خاصی مرتسم میشود. در این نوشتار، هر دو رویکرد مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و نقد گردیده است.https://jipt.sbu.ac.ir/article_96329_f09d4ef267846e6ef39e12b9942849d6.pdfدانشگاه شهید بهشتیآینه معرفت2251-801015420151222بیمعاد جسمانی از دیدگاه حکیم سبزواری193696349FAزکریا بهارنژادعضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتیلیلا اسداللهیدانش آموختة فلسفه و کلام تطبیقی دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20151116Corporal resurrection, and its quality and possibility are among the issues which have been discussed by Islamic philosophers and each of them has tried to create an agreement between intellect and tradition in one way or another. One of these philosophers is Hakim-e Sabzevari who in some of his works has presented rational reasons and reasoning to prove the possibility and occurrence of bodily resurrection and has responded to the doubts put forth about corporal resurrection and its quality. Though Hakim-e Sabzavari does not consider the body which will be united and gathered with the self in resurrection day as an elemental body, but as he gives the originality to self and face of human and not his body, he considers the objectivity of the body gathered in the Hereafter with a worldly body. He considers the body which is united with the self in hereafter a form of elemental body which exists in endless time and is not annihilated with the human death, but it is united with the soul. One of the results of belief in corporal resurrection in the views of Hakim-e Sabzevari is a consistency between intellect and tradition and negation of doubts on corporal resurrection.
Key Words: Corporal Resurrection-Elemental Body- Ideal Body-Coming back of Non-Existent-Metempsychosisمعاد جسمانی،کیفیت وامکانپذیری آن ازجمله مسائلی است که فیلسوفان ومتکلمان اسلامی به طور گسترده پیرامون آن بحث کرده، و به نحوفزاینده ای تلاش کردهاند ،در تبیین آن میان عقل و نقل سازگاری ایجاد کنند. یکی از این متفکران،حکیم سبزواری است که در برخی از آثار خود برای اثبات امکانپذیری و وقوع معاد جسمانی دلایل و براهین عقلی ارائه کرده،وبه شبهات مطرح پیرامون معاد جسمانی وکیفیت آن پاسخ داده است. حکیم سبزواری،در خصوص حشر جسم در قیامت می گوید، بدنی که در قیامت با نفس متحد ومحشور می گردد این بدن عنصری نیست ،بلکه صورتی از بدن عنصری می باشد ،وی معتقد است با مرگ بدن عنصری ، نفس با صورت دهری متحد می گردد وبه هنگام حشر ،نفس با آن صورت باقی در دهر متحد می شود . سبزواری اصالت را به نفس وصورت انسان می دهد،و نه به جسم وماده و از آنجا که «شیئیت شیئ به صورت است ونه به ماده آن» بنا بر این با زوال ماده واضمهلال آن حقیقت انسان که همان صورت نوعی وشخصی وی است، با قی می ماند،بر این اساس بدن اخروی عین بدن دنیوی است که با آن متحدمی گردد.تفاوت عمده میان دیدگاه سبزواری با ملا صدرادر این است که صدرا معتقد است ،در قیامت نفس به جهت خلاقیتی که دارد برای خود بدنی مشابه بدن دنیوی خلق می کن ،لیکن سبزواری اعتقادی به خلق بدن جدید ندارد،و بر این باور است که آنچه در قیامت محشور می گردد ،صورت بدن عنصری است یعنی همان صورتی که در دهر موجود است وبا فنای بدن از بین نرفته است، و از طریق حرکت جوهری و تکاملی نفس ،اشتداد وکمال می یابدو به حیات اخروی منتقل می گردد.https://jipt.sbu.ac.ir/article_96349_fc2d482822a5643f24dc9dce885de74f.pdfدانشگاه شهید بهشتیآینه معرفت2251-801015420151222Violation of the principle of Complementarity and its Philosophic consequencesبطلان اصل مکملیت و نتایج فلسفی آن375496357FAفاطمه ربیع پوردانش آموختة فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه آزاد سبزوارمحمدکاظم علویعضو هیئت علمی دانشگاه حکیم سبزواریJournal Article20150519According to Bohr's principle of complementarity and Heisenberg's principle uncertainty, indeterminism or non-causal picture of nuclear phenomena is an essential feature of nature. We are here, encountered with an inherent limitation in principle, not just in practice. The wave-particle duality has been at the heart of quantum mechanics that cause to there is no logical necessity in the natural phenomena. Einstein believed that one could confirm both wave-like and particle-like behaviors in the same interferometry experiment. Although Einstein ultimately failed to achieve this goal, professor Afshar could show a discrepancy with the predictions Bohr's principle of complementarity and its results. In this paper we report on the ontology results of Afshar experiment. اصل علیت یکی از مهمترین مفاهیم فلسفی می باشد که به عنوان اصل بدیهی همه ی ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است. اما به رغم اینکه ایل اصل پایه و مبنای هر پژوهش علمی بوده، در طول تاریخ مورد هجوم شبهات فراوانی از سوی برخی از فلاسفه و فیزیکدانان قرار گرفته است. یکی از شبهات را می توان در اصل مکمیت بور که مبتنی بر اصل عدم قطعیت هایزنبرگ است، یافت؛ که به دلیل داشتن مدلول فیزیکی، از پذیرفته شدن ترین نظریه های فیزیک کوانتوم می باشد. اما چنانچه تجربه نشان داده است، بسیاری از نظریه ها و تئوری های علمی غیرقطعی بوده و پیوسته در حال تغییر و تبدیل می باشند که در این میان این دو نظریه اصل عدم قطعیت و اصل مکملیت نیز از این جریان مستثنی نبوده اند، زیرا پس از گذشت هشتاد سال، یک دانشمند جوان ایرانی به نام پروفسور شهریار صدیق افشار با ارائه ی نظریه ای درباره ماهیت دوگانه ی نور، توانست سلطه ی هشتاد ساله ی این دو نظریه را در هم شکند. این آزمایش، مبتنی بر آزمایشی مشهور درباره ی پدیده ی تداخل است که موسوم به "دو شکاف" میباشد. وی در این آزمایش به وضوح نشان میدهد که هیچ تناقضی در نمود هم زمان دو ماهیت موجی و ذره ای نور وجود ندارد؛ موضوعی که تا سال 2004، امر مسلم و پذیرفته شده ی مکانیک کوانتوم بوده است و نتایج فلسفی خطرناکی چون نفی علیت را درپی داشته است. طرح این نظریه نه تنها به عنوان یکی از مباحث بنیادی و جریان ساز فیزیک جدید جائز اهمیت است؛ بلکه پاسخی دندان شکن به نتایج و برداشتهای معرفت شناختی حاصل از نظریه های "اصل مکملیت" و "عدم قطعیت" نیز می باشد؛ لذا ما را بر آن داشته است که در مقاله ی حاضر در حد توان به بررسی و تحلیل آن بپردازیم. https://jipt.sbu.ac.ir/article_96357_d09a0cb00cc6176ecad7e070dea9ac8e.pdfدانشگاه شهید بهشتیآینه معرفت2251-801015420151222تأثیر انگاره های کلامی در اختلاف قرائت آیات صفات الهیتأثیر انگاره های کلامی در اختلاف قرائت آیات صفات الهی557296360FAروح الله نجفیعضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی0000-0000-0000-0000Journal Article20150805مقاله حاضر، بر اختلافات قاریان قرآن در آیات وصف کننده خداوند ، انگشت نهاده و نشان می دهد که انگیزه های کلامی ، در روند پیشنهاد و پیدایش وجوه متفاوت قرائت، تأثیری در خور داشته اند. بدینسان در آیاتی متعدد، از یک سو با قرائتی اصیل و اولیه روبرو می گردیم که ظهور آن برای برخی اذهان، چالش کلامی ایجاد کرده و یا دست کم، بر وفق مفروضات ایشان، جلوه گر نشده است و از دیگر سو، وجه یا وجوهی متفاوت از قرائت را ملاحظه می کنیم که درصدد رفع آن چالش برآمده و به پدید آوردن معنایی موافق مفروضات کلامی قاری، مدد می رساند. بدینسان هدف تحقیق حاضر آن است که از یک سو، تأثیر مفروضات خداشناسانه را در پیدایش پاره ای از وجوه قرائت بازکاود و از دیگر سو، نشان دهد که وجوه مختلف قرائت ، به چه سان ، شکل گیری برداشت های متفاوت از آیات صفات الهی را رقم زده اند.مقاله حاضر، بر اختلافات قاریان قرآن در آیات وصف کننده خداوند ، انگشت نهاده و نشان می دهد که انگیزه های کلامی ، در روند پیشنهاد و پیدایش وجوه متفاوت قرائت، تأثیری در خور داشته اند. بدینسان در آیاتی متعدد، از یک سو با قرائتی اصیل و اولیه روبرو می گردیم که ظهور آن برای برخی اذهان، چالش کلامی ایجاد کرده و یا دست کم، بر وفق مفروضات ایشان، جلوه گر نشده است و از دیگر سو، وجه یا وجوهی متفاوت از قرائت را ملاحظه می کنیم که درصدد رفع آن چالش برآمده و به پدید آوردن معنایی موافق مفروضات کلامی قاری، مدد می رساند. بدینسان هدف تحقیق حاضر آن است که از یک سو، تأثیر مفروضات خداشناسانه را در پیدایش پاره ای از وجوه قرائت بازکاود و از دیگر سو، نشان دهد که وجوه مختلف قرائت ، به چه سان ، شکل گیری برداشت های متفاوت از آیات صفات الهی را رقم زده اند. https://jipt.sbu.ac.ir/article_96360_b9b56b27e31b93cd18a6b2c17c0ee304.pdfدانشگاه شهید بهشتیآینه معرفت2251-801015420151222the problematic position of free will inAugustin thoghtجایگاه مسئلهساز اراده آزاد و فیض الهی739096368FAمیثم سفیدخوشعضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتیعلی مرادیدانش آموختة فلسفه و کلام دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20150707Augustinازجمله مباحثِ محوریِ اندیشه آگوستین بحث درباره اراده و ارتباط آن با مسئله شر است. او وارث مفهوم اراده به روایت رواقیون است که آن را با فلسفه نوافلاطونی صورتبندی کرده است. سخن مشهور درباره نظر آگوستین این است که خود شر امری عدمی است و لذا در مورد شرور اخلاقی، عدم اراده به خیر عین شر محسوب میشود. به این ترتیب، از نظر او قصد صحیح و یا ناصحیح در اراده، عامل اصلی بروز شر در افعال آدمی است. اراده بر همین پایه به اراده خیر و شر تقسیم میشود. نکتهی مهم این است که از نظر آگوستین اراده نیک دارای عاملی وجودی است درحالیکه اراده شر عاملی ندارد، زیرا از نظر او شر امری عدمی است و اگر عاملی برای اراده شر وجود داشته باشد همان رویگردانی از نیّتِ خیر است. این پاسخ افلاطونیِ آگوستین به نسبت اراده و شر با معضلاتی روبرو میشود. مهمترین معضل پیشاروی این نظریه اولاً به مخاطره انداختن معنای آزادی اراده و سپس نسبت آن با مفهوم فیض الهی و یاریرسانی الهی است. ما در این مقاله میکوشیم با تکیه بر متن آثار آگوستین بهویژه شهر خدا و رساله درباره اراده آزاد، و رساله درباره طبیعت خیر ابتدا تقریر دقیقی از نظریه آگوستینیِ مناسبت اراده و شر به دست دهیم و در همین راستا جایگاه مسئلهساز اراده آزاد و فیض الهی در تقریر آگوستین از مسئله شر را نشان دهیم. به نظر میرسد همین جایگاه مسئلهساز، آگوستین را وادار به فراروی از تقریر افلاطونی نظریه شر به یاری نظریهی فیض الهی میکند. https://jipt.sbu.ac.ir/article_96368_76b4fe7d4293f2489206c525f55b7933.pdfدانشگاه شهید بهشتیآینه معرفت2251-801015420151222no titleالگوی علمشناسی منطقی و هویت اجتماعی دانشهای مدون9110896380FAمهدی عاشوریدانشجوی دکتری فلسفه علم مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایرانعبدالحسین خسروپناهعضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایرانJournal Article20150519noدر فلسفه اسلامی، شاخهای مستقل با عنوان فلسفه علم وجود ندارد، اما این سنت فلسفی الگوهایی برای علمشناسی ارائه کرده است. بر اساس الگوی علمشناسی منطقی ظرف تحقق «علوم» نیز مانند «ادراک» ذهن است زیرا هر دو یک حقیقت هستند، با این تفاوت که «ادراک» از حیث تحلیل درونی مطلق فرض شدهاست، ولی در علوم به اجزاء آن به عنوان مفاهیم و قضایا ابتنای آنها بر مبادی تصوری و تصدیقی نظر میشود. در این تحلیل «علم» خواه به صورت بسیط یا مرکب امری ذهنی و «وابسته به شخصِ عالم» است. اما متفکران مسلمان طی چند دهه اخیر با «هویتی شناختی» مواجه هستند که آن را نیز «علم» میگویند. در اصطلاح اخیر، «علم» هویتی است غیروابسته به عالِمی خاص و اصطلاحاً بینالاذهانی است، چنین نگاهی در میان متفکران مسلمان مسبوق به سابقه است و برخی فیلسوفان مانند علامه طباطبایی میان علوم برهانی و علوم اعتباری قائل به تفصیل شدهاند. برای تحلیل و مقایسه این دو «هویت» از منظر فلسفه اسلامی و بررسی رابطه آن با «معرفت» مسئله را در سه پرسش تفصیل میدهیم: اول اینکه رابطه این «مجموعه واحد» با «شناخت» چیست و چگونه باعث شناخت میشود؟ دوم این که سِرّ وحدت یک علم و تمایز آن از دیگر علوم چیست؟ سوم اینکه هر مجموعه از نظر ساختاری دارای چه ارکان و اجزائی است تا بتواند معرفتساز باشد؟ در این مقاله پس از توضیح الگوی علمشناسی منطقی و پرسش از هویت اجتماعی علوم از تفصیل علوم به برهانی و اعتباری دفاع میکنیم، ولی بر خلاف علامه طباطبایی این میان این دو رابطه تولیدی را برقرار میدانیم. https://jipt.sbu.ac.ir/article_96380_b53fec42a1a1b410ffe6a3af787e8816.pdfدانشگاه شهید بهشتیآینه معرفت2251-801015420151222Assessment of Louis Pojman's theory about ethics of beliefارزیابی نظریه لوئیس پویمن درباره اخلاقباور10912896337FAمحمدرضا بیاتدانشکده الاهیات دانشگاه تهران0000-0002-2900-860Xمهدی طهماسبیمحقق حوزویJournal Article20150831Generally speaking, voluntarism and evidentialism have been two competing approaches to the ethics of belief. Criticizing these two approaches, Louis Pojman, the contemporary American philosopher, sets forward the theory of normative indirect voluntarism. In its analysis of the belief formation process, the theory takes into consideration the role of both reasons and the background parameters. Furthermore, it uses rationality to adjudicate between conflicting evidence and reasons. Relying on such an analysis, Pojman tries to defend indirect voluntarism with respect to acquiring and maintaining a belief in spite of sufficient evidence to the contrary.در یک نگاه کلی، ارادهگرایی و قرینهگرایی دو رویکرد رقیب درباره اخلاق باور بوده است. لوئیس پویمن فیلسوف آمریکایی معاصر با انتقاد از این دو رویکرد، نظریه ارادهگرایی غیر مستقیم تجویزی را ارائه نموده است. در این نظریه برای تحلیل شکلگیری باور، هم به نقش «ادله» و «عوامل زمینهای» بطور توأمان توجه شده و هم، «عقلانیت» مبنای داوری بین قرائن و ادله متعارض قرار گرفته است. پویمن با تکیه به این تحلیل، کوشیده است تا با تعیین شرایط خاصی، از ارادهگرایی غیرمستقیم در کسب و حفظ باور، با وجود قرائن کافی بر خلاف، دفاع اخلاقی نماید.در این مقاله ضمن ارائه توصیفی دقیق از نظریه پویمن درباره اخلاق باور، به تحلیل و بررسی این نظریه و شرایط ذکرشده برای جواز اخلاقی ارادهگرایی میپردازیم.https://jipt.sbu.ac.ir/article_96337_a36474a96202a69413ff8c5ab75e2165.pdfدانشگاه شهید بهشتیآینه معرفت2251-801015420151222From 9 part logic to 10 part logic: a survey of the evolution of Avicenna's logical worksاز منطق 9 بخشی به منطق 10 بخشی: بررسی سیر تطور آثار منطقی ابن سینا12914896341FAسید احمد حسینیاستادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه شهید مدنی آذربایجاناکبر فایدئیمربی گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه شهید مدنی آذربایجانJournal Article20151003There are numorous logical works by Avicenna (Ibn Sina). With a critical scrutiny an evolution in these works can be recognized, both in the content and in the order of logical subjects. With the aid of those works with specified date, we can determine how the avicennan logic evolved. On this basis we find criteria to divide this evolution to three phases: the first period which is Aristotelian, the middle period which is a departure from Aristotle and the final period in which Avicenna presents his own account and segmentation of logic. Finally and on the basis of this division, one can find the date of those logical works with no specified date.از ابن سینا آثار منطقی متعددی به جا مانده است. با مطالعه دقیق و تحلیل این اثار، یک تحول و تطور در محتوا و ترتیب مباحث منطقی شیخ مشاهده می گردد. با کمک گرفتن از آثاری که تاریخ نگارش مشخصی دارند می توان چگونگی سیر این تحول و مشخصات هر مرحله از تطور آن را تعیین کرد. بر این اساس و با ارائه ملاک هایی می توان این تحول محتوایی را به سه دوره متفاوت تقسیم کرد که عبارتند از دوره ابتدایی که ارسطویی است، دوره میانی که دوره جدایی از ارسطو است و دوره پایانی که ابن سینا بیان و فصل بندی خاص خود را از منطق ارائه می کند. در نهایت و بر اساس این تقسیم بندی از دوره تحول منطق سینوی می توان تاریخ نگارش آن دسته از آثار منطقی را که تاریخ آنها دقیقا مشخص نیست، معلوم کرد. https://jipt.sbu.ac.ir/article_96341_2edd9199753a19649ed89690b3b20cac.pdf