حسین حیدری
دوره 12، شماره 1 ، فروردین 1391
چکیده
عقلی یا شرعی دانستن خوبی یا بدی کارها از مهمترین مبانی کلامی و دینشناسی اندیشمندان و مکاتب کلامی است. به پرسش-های زیر بر بنیاد این قاعده پاسخ داده می شود: آیا خوب بودن و شایستة پاداش بودن کارهایی از قبیل نجات فرد بیگناه، از این سبب است که این اعمال فی نفسه به-ترتیب خوب یا بدند؟ یا فقط به دلیل دستور خداوند، خوب یا بد شدهاند؟ چنانچه ...
بیشتر
عقلی یا شرعی دانستن خوبی یا بدی کارها از مهمترین مبانی کلامی و دینشناسی اندیشمندان و مکاتب کلامی است. به پرسش-های زیر بر بنیاد این قاعده پاسخ داده می شود: آیا خوب بودن و شایستة پاداش بودن کارهایی از قبیل نجات فرد بیگناه، از این سبب است که این اعمال فی نفسه به-ترتیب خوب یا بدند؟ یا فقط به دلیل دستور خداوند، خوب یا بد شدهاند؟ چنانچه حق تعالی قتل بیگناه را دستور میداد، بالتبع امری خوب بود؟ همچنین آیا خداوند نیز تابع معیارهای خوبی و بدی است که افعال ذاتاً دارند یا آنچه آن خسرو کند ، شیرین بود؟ به پرسشی دیگر، برای مثال اگر خداوند در روز قیامت کودکی را معذب کند، آیا از او هم چنین کاری زشت است؟یا آنکه خالق کائنات فراتر از معیارهای رایج ارزشهای انسانی است و از او هیچ کاری قبیح نیست؟ بعد مهم دیگر این قاعده این است که آیا کسانی که پیام انبیا را نشنیدهاند نیز بر اساس حجت باطنی ( عقل نظری و عملی) مورد بازخواست یا پاداش خواهند بود؟ آیا آدمیان پیش از پذیرش دین هم مکلف به شناخت حضرت حق می باشند؟ آیا آنچه امور اخلاقی و انسانی نامیده می شود دینیتر هست؟ از مکاتب کلامی، معتزله و شیعه و ماتریدیه طرفدار عقلی بودن و ذاتی بودن حسن و قبح و اشاعره به شرعی بودن آن باور داشتهاند. این مقاله به بررسی دیدگاه مولوی در این باب و لوازم پایبندی به این قاعده کلامی میپردازد و با نقل سخنان وی در فیه مافیه و مثنوی، مدعی است که بر خلاف نظر بسیاری از مولوی پژوهان، نظرگاه مولانا در این باب با اشاعره همسویی ندارد وبا موضع حنفیه ماتریدیه و معتزله شیعه همنواست.
سعید بینای مطلق؛ الهام کندری
دوره 12، شماره 1 ، فروردین 1391
چکیده
ارسطو در جای جای آثارش از «مابعدالطبیعه» تا «طبیعیات» و «در آسمان» و «کون و فساد»، هر جا می خواهد درمورد موضوعی اظهار نظر کند، با پیش کشیدن افلاطون و دیگر فلاسفة پیش از خود، سعی میکند ایرادهای افکار ایشان را در آن موضوع خاص مطرح کند. شروع از نقد روش مخصوص ارسطو در فلسفه است. بهویژه در مابعدالطبیعه که بهقول خود او دانش پرداختن به ...
بیشتر
ارسطو در جای جای آثارش از «مابعدالطبیعه» تا «طبیعیات» و «در آسمان» و «کون و فساد»، هر جا می خواهد درمورد موضوعی اظهار نظر کند، با پیش کشیدن افلاطون و دیگر فلاسفة پیش از خود، سعی میکند ایرادهای افکار ایشان را در آن موضوع خاص مطرح کند. شروع از نقد روش مخصوص ارسطو در فلسفه است. بهویژه در مابعدالطبیعه که بهقول خود او دانش پرداختن به «موجود بماهو موجود» است و مباحث مربوط به هستی و چیستی موجودات عالم هستی در آنجا مطرح است، ارسطو ابتدا باید آراء مشهور زمان خود و از همه مشهورتر و دست و پاگیرتر «نظریة ایدههای افلاطون» را مورد مداقه و نقد قرار دهد. نزاع ارسطو با نظریة ایدههای افلاطون از زمان حضورش در آکادمی و دوران دانشجویی او آغاز شد. رسالة کوچک «دربارة ایده ها» ( peri ideon) نوشتة همان دوران است. ما در این مقاله سعی کردهایم با طبقه-بندی ایرادهای ارسطو به ایدههای افلاطون و با برشماری یک به یک و موضوعی آنها ماهیت و شدت این انتقادها را نشان دهیم. در این راه سعی شده بیطرفانه و بدون نتیجهگیری یا داوری خاص، تنها به تحلیل و برشماری ایرادها پرداخته شود که این خود پژوهش مناسبی است.
منیرالسادات پورطولمی؛ فاطمه باقرپور
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
تغییر و تحول یک اصطلاح علمی و تخصصی در سیر تاریخ تفکر و اندیشه حائز اهمیت خاصی است که مفهوم مهم و بنیادی تشکیک نیز از آن مصون نبوده است. این واژه نخستین بار در منطق در بارة الفاظ و سپس مفاهیم، مطرح شده و در فلسفه راه یافته و در آنجا نیز موضوع مباحثات و مناظرات بسیاری قرار گرفته است. مقالة حاضر پس از طرح معانی متفاوت و کاربردهای مختلف این ...
بیشتر
تغییر و تحول یک اصطلاح علمی و تخصصی در سیر تاریخ تفکر و اندیشه حائز اهمیت خاصی است که مفهوم مهم و بنیادی تشکیک نیز از آن مصون نبوده است. این واژه نخستین بار در منطق در بارة الفاظ و سپس مفاهیم، مطرح شده و در فلسفه راه یافته و در آنجا نیز موضوع مباحثات و مناظرات بسیاری قرار گرفته است. مقالة حاضر پس از طرح معانی متفاوت و کاربردهای مختلف این واژه در عرصة تحول و تطور به موارد اختلاف آن در فلسفه و منطق و سپس فلسفه و عرفان پرداخته است و در نهایت نتیجه می-گیرد که اصطلاح تشکیک در فلسفه و منطق مشترک لفظی است؛ لذا اختلاف در آنجا معنایی است، اما کاربرد این واژه در عرفان و فلسفه به یک معنا و با تفاوت در مصداق آن معنا به دلیل اختلافات مبنایی بوده است و نشان میدهد چگونه عدم توجه به این موارد اختلافی ابهامات و مناظرات فلسفی در بارة مسئلة تشکیک را به دنبال داشته است.
مجتبی زروانی؛ قربان علمی؛ اکرم مشهدی
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس-آمریکایی(1910 - 1842) و مبتکر نظریة تجربهگرایی اساسی است. این نظریه که دارای ابعاد فلسفی و روان شناختی است، به نوبة خود نظریهای بدیع در هر یک از این دو قلمرو به شمار میآید و با دیدگاه فلسفی پراگماتیسم او در ارتباط کامل و ژرف است که تفسیر نوینی در سنت پراگماتیستی آمریکایی تلقی میشود. واکاوی اندیشههای ...
بیشتر
ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس-آمریکایی(1910 - 1842) و مبتکر نظریة تجربهگرایی اساسی است. این نظریه که دارای ابعاد فلسفی و روان شناختی است، به نوبة خود نظریهای بدیع در هر یک از این دو قلمرو به شمار میآید و با دیدگاه فلسفی پراگماتیسم او در ارتباط کامل و ژرف است که تفسیر نوینی در سنت پراگماتیستی آمریکایی تلقی میشود. واکاوی اندیشههای فلسفی و روانشناختی جیمز به ویژه در باب ﻣﺳﺋﻠة تجربة دینی، بدون ملاحظه و فهم دقیق این ارتباط میسر نیست؛ از سویی دیگر هر یک از این دو رهیافت نیز به نوعی با چگونگی مواجهة شخصی جیمز با مفاهیم دین و تجربة دینی یا ایدههای خداگروانة وی مرتبط است. از آنجا که در بررسی دیدگاه جیمز در باب تجربة دینی، ﺗﺄکید بر هر یک از این رهیافتها به نحو خاص، یکسونگرانه تلقی میشود؛ در این مقاله سعی داریم چگونگی درهمتنیدگی این سه نوع رویکرد شخصی یا رهیافت را در معرفی اجمالی ویژگی های تجربة دینی از سوی جیمز نشان دهیم.
غلامحسین ابراهیمی دینانی
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
تبیین فلسفی «وحی» از دیدگاه مؤسس فلسفة اسلامی، ابو نصر فارابی، فعالیتی عقلانی در جهت معقولیت بخشیدن و توجیه آموزه اصلی نبوت در دین مبین اسلام است که می کوشد سازگاری عناصر گوناگون آن را در نظام فلسفی هماهنگی به منصه ظهور برساند. بر این پایه، نگارندة این مقاله میکوشد با تحلیل ابعاد مختلف «وحی»، نگاه فارابی در مورد عناصر چهارگانه فرستندة ...
بیشتر
تبیین فلسفی «وحی» از دیدگاه مؤسس فلسفة اسلامی، ابو نصر فارابی، فعالیتی عقلانی در جهت معقولیت بخشیدن و توجیه آموزه اصلی نبوت در دین مبین اسلام است که می کوشد سازگاری عناصر گوناگون آن را در نظام فلسفی هماهنگی به منصه ظهور برساند. بر این پایه، نگارندة این مقاله میکوشد با تحلیل ابعاد مختلف «وحی»، نگاه فارابی در مورد عناصر چهارگانه فرستندة وحی، گیرندة وحی، واسطه در ارسال وحی و ماهیت وحی را طی چهار بخش مستقل مورد بررسی قرار دهد که براین اساس موجود اول در نظام صدوری موجودات، فرستندة وحی و مراتب متخیله و عاقله در نفس نبی گیرندة وحی به شمار می روند. در همین راستا عقل فعال در روند ارسال وحی نقش واسطه را بر عهده دارد که حقایق کلی را به نفس نبی انتقال میدهد. بدین ترتیب تبیین معقول فارابی از ماهیت وحی در نظام فلسفی وی روشن میشود.
یحیی بوذری نژاد
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
طی تاریخ بشر، پیامبران ضمن دعوی رسالت از ناحیة خداوند، معجزه و کرامت را دلیل برتأیید صدق گفتار و رسالت خود می-دانستند. موضوع کیفیت معجزه و کرامت، تبیین عقلی و فلسفی و تفاوت آن با اموری همانند سحر، مورد توجه فلاسفة بزرگ اسلامی همانند ابنسینا، ملاصدرا و سهروردی بوده است. سهروردی - شیخ اشراق - در اکثر آثار خود ضمن بیان و تبیین قوای انسان ...
بیشتر
طی تاریخ بشر، پیامبران ضمن دعوی رسالت از ناحیة خداوند، معجزه و کرامت را دلیل برتأیید صدق گفتار و رسالت خود می-دانستند. موضوع کیفیت معجزه و کرامت، تبیین عقلی و فلسفی و تفاوت آن با اموری همانند سحر، مورد توجه فلاسفة بزرگ اسلامی همانند ابنسینا، ملاصدرا و سهروردی بوده است. سهروردی - شیخ اشراق - در اکثر آثار خود ضمن بیان و تبیین قوای انسان تلاش کرده علاوه بر بیان کیفیت وحی و الهام، موضوع کرامت و اعجاز را نیز بررسی نماید. مفروض مقالة حاضر آن است که به عقیدة سهروردی چون قوای انسانی پیامبر نسبت به دیگر مردم از طهارت و تزکیه برخوردار است؛ نفس نبی میتواند علاوه بر تأثیر در بدن خود بر سایر موجودات طبیعت تأثیر نماید. به عبارتی در اندیشة سهروردی کرامت و معجزه تأثیر نفس نبی بر مواد و هیولی عالم جسمانی است. بنابراین در این مقاله برآنیم تا این فرضیه را که معجزه تأثیر خارجی و واقعی نفس بر مواد عالم است در حالی که سحر تأثیر نفس بر خیال و تخیل مردم است را اثبات نماییم. در این پژوهش تلاش شده است بر اساس روش اسنادی و تحلیلی به این پرسش بنیادین که کیفیت تبیین معجزه و کرامت و تفاوت آن با سحر از دیدگاه سهروردی چیست، پاسخ داده شود.
سیدمحمد اسماعیل سیدهاشمی؛ سیدصفی اله موسوی خو
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
مسئلة ارادة الهی و نسبتش با افعال انسان از دیرباز در تاریخ تفکر اسلامی مورد بحث و نزاع بوده است و شاید از موضوعاتی بوده که در شکلگیری نحلههای کلامی اولیه نقش مهمی ایفا کرده است. این موضوع در کلام و فلسفه و حتی علم اصول فقه به مناسبتی مطرح شده است. یکی از اندیشمندانی که به این مسئله پرداخته، امام خمینی (ره) است. وی که به عنوان فقیه، فیلسوف ...
بیشتر
مسئلة ارادة الهی و نسبتش با افعال انسان از دیرباز در تاریخ تفکر اسلامی مورد بحث و نزاع بوده است و شاید از موضوعاتی بوده که در شکلگیری نحلههای کلامی اولیه نقش مهمی ایفا کرده است. این موضوع در کلام و فلسفه و حتی علم اصول فقه به مناسبتی مطرح شده است. یکی از اندیشمندانی که به این مسئله پرداخته، امام خمینی (ره) است. وی که به عنوان فقیه، فیلسوف و عارف به مسائل کلامی نگاه جامع نگر دارد به این مسئله نیز با نگاهی عمیق و جامع وارد شده است به نحوی که نه دچار افراط و تفریطهای معتزله و اشاعره شده و نه گرفتار برخی تنگ نظری-های متکلمان شیعه. وی در عین حال که از مبانی صدرایی در تحلیل مباحث بهره گرفته، نگاهی مستقل به این مسئله داشته است. از سویی دیدگاه معتزله و اشاعره را به خوبی تقریر نموده و سپس مورد نقد قرار داده است و از سوی دیگر نارسایی برخی نظرات متکلمان و اصولین شیعه را نشان داده و با نگاهی فلسفی، عرفانی و نقلی ارادة خدا را در مقام ذات و فعل، تبیین و سازگاری آن را با اختیار انسان اثبات کرده است.
امیر دیوانی؛ رحیم دهقان سیمکانی
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
آراء ملاصدرا و قاضی عبدالجبار معتزلی نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق از جهاتی با هم قابل مقایسه است. به طور کلی می-توان سه جهت اشتراک و سه جهت افتراق در اندیشههای ایشان در این زمینه بهدست آورد. جهات اشتراک این است که اولاً هر دو قائل به تلازم معرفت و فضیلت هستند؛ ثانیاً مسئولیت اخلاقی را مبتنی بر عقل دانستهاند؛ ثالثاً قائل به وجوه ...
بیشتر
آراء ملاصدرا و قاضی عبدالجبار معتزلی نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق از جهاتی با هم قابل مقایسه است. به طور کلی می-توان سه جهت اشتراک و سه جهت افتراق در اندیشههای ایشان در این زمینه بهدست آورد. جهات اشتراک این است که اولاً هر دو قائل به تلازم معرفت و فضیلت هستند؛ ثانیاً مسئولیت اخلاقی را مبتنی بر عقل دانستهاند؛ ثالثاً قائل به وجوه و اعتبارات در باب ارزشهای اخلاقی هستند. جهات افتراق هم از این قرار است که اولاً معنای عقل از دیدگاه آنان متفاوت است؛ به این بیان که عقل از نظر ملاصدرا قوهای از نفس است ولی در اندیشة عبدالجبار، علوم یا بدیهیاتی است که آدمی از پیش آنها را واجد است. ثانیاً به لحاظ وجودشناختی،کاربرد عقل در اخلاق در اندیشة ملاصدرا به جهت برخورداری از مبانی فلسفة ملاصدرا نظیر اصالت وجود و حرکت جوهری، به اخلاق متعالیه منجر میشود اما در اندیشة قاضی عبدالجبار به جهت فقدان این مبانی، گرایش به انسانگرایی دارد. ثالثاً شهود عقلانی در دیدگاه این دو اندیشمند متفاوت است.
نصرالله شاملی؛ وحیده حداد
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
شیخ الرئیس در بحث قوة واهمه باورهای خاصی دارد؛ از آنجمله جسمانی بودن قوة واهمه است. از منظر این فیلسوف میان قوة واهمه و دستگاه ادراکی انسان ارتباط ویژهای برقرار است. به علاوه میان واهمه و بدن ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. او این تأثیر و تأثر را بهگونهای خاص تبیین کرده است. ما در این مقاله درصددیم ضمن آوردن دلایل وافی و کافی شیخ در ...
بیشتر
شیخ الرئیس در بحث قوة واهمه باورهای خاصی دارد؛ از آنجمله جسمانی بودن قوة واهمه است. از منظر این فیلسوف میان قوة واهمه و دستگاه ادراکی انسان ارتباط ویژهای برقرار است. به علاوه میان واهمه و بدن ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. او این تأثیر و تأثر را بهگونهای خاص تبیین کرده است. ما در این مقاله درصددیم ضمن آوردن دلایل وافی و کافی شیخ در نوشتههایش بر تعامل قوة واهمه و ارتباط آن با قوای فعالة دیگر از جمله نفس ناطقه و مراتب گوناگون آن، نتایج حاصل که منطبق بر روشمندی فلسفة مشاء است، بگیریم و در این خصوص سعی خواهیم کرد تأثیرات واهمه را بر حواس ظاهر و حواس باطن از منظر شیخ به تماشا گذاریم.
حسنعلی بختیار نصرآبادی؛ نفیسه اهل سرمدی؛ مریم انصاری
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
سخن از معرفت در ساحت فلسفه به دو صورت کلی هستیشناسی و معرفتشناسی انجام میگیرد. این نوشتار که ادعا دارد به معرفت پژوهی در آثار حضرت امام (ره) پرداخته است در مقام تفکیک این دو ساحت نیست، بلکه بالاجمال به تبیین کلیاتی در عرصة معرفت و تأثیر آن بر فلسفة تربیتی امام میپردازد. مسائلی از قبیل چیستی معرفت و تعریف آن، اقسام معرفت، شرایط ...
بیشتر
سخن از معرفت در ساحت فلسفه به دو صورت کلی هستیشناسی و معرفتشناسی انجام میگیرد. این نوشتار که ادعا دارد به معرفت پژوهی در آثار حضرت امام (ره) پرداخته است در مقام تفکیک این دو ساحت نیست، بلکه بالاجمال به تبیین کلیاتی در عرصة معرفت و تأثیر آن بر فلسفة تربیتی امام میپردازد. مسائلی از قبیل چیستی معرفت و تعریف آن، اقسام معرفت، شرایط حصول معرفت نافع، سامان بخش چارچوب کلی این مقاله است. تقسیمهای مختلفی که برای علم انجام میگیرد از حصولی و حضوری، نظری و عملی و نیز تقسیمی منطبق بر ساحتهای وجودی انسان، ادامه بخش این نوشتار است. تبیین شرایط سودمندی علم که از آنجمله است ضرورت ملازمت علم با تواضع و تهذیب نفس، درونی شدن علوم و معارف و حُسن فاعلی از دیگر مباحثی است که مورد اشارت قرار میگیرد و در نهایت فلسفة تربیتی مأخوذ از این مباحث معرفی می شود.
رضا محمدزاده؛ جواد طاهری
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
بداء آموزهای مهم در مذهب شیعة امامیه به شمار میرود. اهل تسنن، گویی، در کتب اعتقادی روایی خود این آموزه را بدعتی آشکار در مبانی اعتقادی اسلام انگاشته و آن را مورد رد و انکار قرار دادهاند. امامیه بر این باور است که تبیین درست و حقیقی بداء میتواند راه را برای پذیرش آن از سوی تمامی مسلمانان بویژه اهل تسنن هموار سازد. بر این اساس تلاشهای ...
بیشتر
بداء آموزهای مهم در مذهب شیعة امامیه به شمار میرود. اهل تسنن، گویی، در کتب اعتقادی روایی خود این آموزه را بدعتی آشکار در مبانی اعتقادی اسلام انگاشته و آن را مورد رد و انکار قرار دادهاند. امامیه بر این باور است که تبیین درست و حقیقی بداء میتواند راه را برای پذیرش آن از سوی تمامی مسلمانان بویژه اهل تسنن هموار سازد. بر این اساس تلاشهای چشمگیری در رسیدن به این هدف از خود نشان داده است. در این مقاله اهم عقاید و نظرگاه-های مشاهیر اهل سنت و عمده مباحث عقلی و روایی شیعی حول محور مفهوم بداء مورد بحث قرار گرفته است. بدین منظور پس از بیان معنای لغوی و اصطلاحی واژة بداء و تعریف نسخ و نیز تمایز آن از اصطلاح نسخ، نسبت موجود میان علم الهی و معنای مقتبس از واژة بداء با شیوهای تحلیلی و عقلی بررسی میشود.
زهره توازیانی؛ سیده نرجس عمرانیان
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
نظر به اینکه علم بودن یک علم مرهون انسجام مسائل و انسجام مسائل در گرو عاملی وحدتآفرین است؛ اغلب حکما این عامل وحدتآفرین را موضوع علم میخوانند. پرسش اصلی مقالة حاضر تبیین رابطة موضوع و مسائل فلسفی طبق دیدگاه ابن سینا و ملاصدراست. چنان که در منطق آمده، موضوع هر علم چیزی است که در آن علم از عوارض ذاتی آن بحث میشود؛ بهتعبیر دیگر ...
بیشتر
نظر به اینکه علم بودن یک علم مرهون انسجام مسائل و انسجام مسائل در گرو عاملی وحدتآفرین است؛ اغلب حکما این عامل وحدتآفرین را موضوع علم میخوانند. پرسش اصلی مقالة حاضر تبیین رابطة موضوع و مسائل فلسفی طبق دیدگاه ابن سینا و ملاصدراست. چنان که در منطق آمده، موضوع هر علم چیزی است که در آن علم از عوارض ذاتی آن بحث میشود؛ بهتعبیر دیگر محمولات هرعلم و مسائل آن از عوارض ذاتی آن است، لذا بین موضوع هر علم و مسائل آن رابطة تنگاتنگی برقرار است. طبق دیدگاه ابنسینا و ملاصدرا، موضوع فلسفه - در مقام تعریف- «موجود بما هو موجود» است و مسائل آن نیز از عوارض ذاتی وجودند، اما تطبیق قواعد منطقی علمشناسی بر همة آنچه به عنوان مسائل فلسفی مطرح است، بسیار چالشبرانگیز است؛ چرا که در مقام تعریف، مسائل فلسفه باید از عوارض ذاتی «موجود بما هو موجود» باشند، اما در مقام تحقق به مشکل برخورده و به نظر میرسد در برخی از مسائل فلسفی این نکته رعایت نشده است؛ لذا شکافی میان مقام تعریف و مقام تحقق فلسفه، به وجود میآید که باید برای پر کردن این شکاف و رسیدن به فهمی دقیق از موضوع فلسفه و مسائل مطرح شده در آن و چگونگی هماهنگی میان موضوع و مسائل آن تلاش هایی انجام شود.
رضا اکبریان؛ زهرا سادات ربیعی هاشمی
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
در فلسفه و عرفان نظری متأثر از دیدگاه-های مختلف، در باب رابطة وجود و ماهیت تقریرات متفاوتی از برهان صدیقین ارائه شده است. بر این اساس ابنسینا با مبنا قرار دادن تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت و شیخ اشراق با انکار این تمایز و بر اساس نظریة انوار و ملاصدرا بر مبنای تقدم وجود بر ماهیت و وحدت تشکیکی به اثبات وجود حق تبارک و تعالی میپردازند، ...
بیشتر
در فلسفه و عرفان نظری متأثر از دیدگاه-های مختلف، در باب رابطة وجود و ماهیت تقریرات متفاوتی از برهان صدیقین ارائه شده است. بر این اساس ابنسینا با مبنا قرار دادن تمایز متافیزیکی وجود و ماهیت و شیخ اشراق با انکار این تمایز و بر اساس نظریة انوار و ملاصدرا بر مبنای تقدم وجود بر ماهیت و وحدت تشکیکی به اثبات وجود حق تبارک و تعالی میپردازند، اما هیچ یک از این براهین نتوانستهاند وجود حق تعالی را به عنوان اولین مسئلة فلسفی به اثبات برسانند. علامه طباطبائی با اتخاذ مبنای جدیدی در باب رابطة وجود و ماهیت با استفاده از اصل واقعیت (=وجود) کوتاهترین راه را برای اثبات خدا پیموده است. اتکای برهان علامه بر مبنای فوق ثمرات گرانبهایی چون اثبات واجب به عنوان اولین مسئلة فلسفی و .. را به بار آورده است.
اسماعیل سعادتی خمسه
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
اهمیت و کارکرد معرفتی خاص قوة خیال در بحث استنتاج استعلایی نقد عقل محض به عنوان واسطة حس و فاهمه مورد تأکید قرار میگیرد. کانت، برخلاف دکارت، نقش معرفتی ایجابی برای قوة خیال قائل است. خیال یکی از قوای اصلی در فرایند تألیفهای سهگانة استعلایی است. تألیف بازسازی کاملاً بر عهدة قوة خیال است. در تألیف بازشناسی، که با مشارکت خیال و فاهمه ...
بیشتر
اهمیت و کارکرد معرفتی خاص قوة خیال در بحث استنتاج استعلایی نقد عقل محض به عنوان واسطة حس و فاهمه مورد تأکید قرار میگیرد. کانت، برخلاف دکارت، نقش معرفتی ایجابی برای قوة خیال قائل است. خیال یکی از قوای اصلی در فرایند تألیفهای سهگانة استعلایی است. تألیف بازسازی کاملاً بر عهدة قوة خیال است. در تألیف بازشناسی، که با مشارکت خیال و فاهمه محقق میشود، معلوم میشود که کانت فقط علم حصولی را به رسمیت میشناسد. با این حال، پرسش از آگاهانه یا ناآگاهانه بدون تألیفها پرسشی است که کانت نمیتواند براساس علم حصولی پاسخ قابل قبولی به آن ارائه دهد. در انتهای مقاله با توجه به نظر ملاصدرا دربارة خیال و علم، آراء کانت دربارة قوة خیال و فرایند تألیف مورد ارزیابی مقایسهای قرار میگیرد.
سیده مریم موسوی؛ محمد سعیدی مهر
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
هدف از مقالة حاضر بررسی نظریه التفاتی در باب ادراک حسی است. این نظریه تلاشی برای ارائة تبیینی از ادراک حسی است که درصدد است افزون بر موارد ادراک حسی غیرواقعی ارتباط ذهن با عین در ادراک حسی واقعی را نیز توجیه کند. در این نظریه، ادراک حسی، اعم از واقعی و غیرواقعی، عبارت است از یک حالت ذهنی التفاتی که بازنمودی را عرضه میکند. با اینکه اکثر ...
بیشتر
هدف از مقالة حاضر بررسی نظریه التفاتی در باب ادراک حسی است. این نظریه تلاشی برای ارائة تبیینی از ادراک حسی است که درصدد است افزون بر موارد ادراک حسی غیرواقعی ارتباط ذهن با عین در ادراک حسی واقعی را نیز توجیه کند. در این نظریه، ادراک حسی، اعم از واقعی و غیرواقعی، عبارت است از یک حالت ذهنی التفاتی که بازنمودی را عرضه میکند. با اینکه اکثر التفاتگرایان متعلق تجربة حسی را شیء فیزیکی میدانند اما در نظر آنان شیء فیزیکی در تحقق ادراک حسی ضرورتی ندارد و به بیان دیگر، ارتباط ذهن با عین شرط لازم شکلگیری ادراک حسی نیست. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که تبیین التفاتگرایانه از ادراک حسی، با این فهم شهودی که حواس میتوانند جهان فیزیکی را بر فاعل شناسا عرضه کنند، هماهنگ نیست و از این رو، با نوعی شکاکیت قابل جمع است.
عین الله خادمی؛ مرتضی حامدی
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
از جمله مباحثی که شیخ الرئیس آن را به مطمح نظر گذاشته، معاد و حالات اخروی آن است. او در حکمت خویش پس از آنکه به بحث جنجالی لذت و رنج پرداخته، در پی آن بود تا لذت و الم اخروی را نیز به متألهان و دینداران تفهیم نماید. شیخ الرئیس در آثار خود، پس از اثبات وجود نفس و بقای جنبة نفسانی، قوای متنوعة انسانی را با مرگ مضمحل میدانست، اما براین باور ...
بیشتر
از جمله مباحثی که شیخ الرئیس آن را به مطمح نظر گذاشته، معاد و حالات اخروی آن است. او در حکمت خویش پس از آنکه به بحث جنجالی لذت و رنج پرداخته، در پی آن بود تا لذت و الم اخروی را نیز به متألهان و دینداران تفهیم نماید. شیخ الرئیس در آثار خود، پس از اثبات وجود نفس و بقای جنبة نفسانی، قوای متنوعة انسانی را با مرگ مضمحل میدانست، اما براین باور فلسفی پای میفشرد که تنها قوة عقلانی است که با مرگ انسان، فانی نشده و به سرای باقی خواهد شتافت. او ضمن تقسیمبندیهای گوناگون و دامنهدار، نفوس بشری را به دستههای مختلفی تقسیم میکرد تا جایگاه اخروی آنان را روشن سازد. در حکمت سینوی پس از آنکه فراگیری و اکثری بودن سعادت اخروی بر کرسی اثبات نشست، لذت و الم نفوس نیز، عقلانی به شمار آمد. از نگاه شیخ الرئیس،ثوابها،خوشیها، لذت ها و دردهای عالم عقبی، کاملاً عقلی است و آنچه در متون وحیانی از وعدهها و وعیدهای اخروی تشریح شده، چیزی جز گزارههای استعاری و کنایی نیست. او فقط برای نفوس ناقصه، جایگاهی جسمانی که معلق به اجرام سماوی هستند در نظر میگرفت و لذت یا الم اخروی آنان را مادی میانگاشت.
نهله غروی نائینی؛ حمید ایماندار؛ نصرت نیلساز
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
قریب به اتفاق پژوهشگران در خصوص پاسخگویی به مسئلة اطلاق یا نسبیت اخلاق به تفسیر و توجیه آیات موهم نسبیت اخلاق پرداختهاند (بعد سلبی اطلاق اخلاق) و بررسی بعد ایجابی اطلاق اخلاق با نگاه قرآنی جایی در تحقیقات آنها نداشته است. افزون بر این، پژوهشگران از اهمیت نتایج مترتب بر تحلیل برخی مسائل اساسی فلسفة اخلاق از دیدگاه قرآنی در جهت حل مسئلة ...
بیشتر
قریب به اتفاق پژوهشگران در خصوص پاسخگویی به مسئلة اطلاق یا نسبیت اخلاق به تفسیر و توجیه آیات موهم نسبیت اخلاق پرداختهاند (بعد سلبی اطلاق اخلاق) و بررسی بعد ایجابی اطلاق اخلاق با نگاه قرآنی جایی در تحقیقات آنها نداشته است. افزون بر این، پژوهشگران از اهمیت نتایج مترتب بر تحلیل برخی مسائل اساسی فلسفة اخلاق از دیدگاه قرآنی در جهت حل مسئلة نسبیت اخلاق غفلت ورزیدهاند. این دو مسئله انگیزة نگارش مقالة حاضر قرار گرفته است. مقاله در گام نخست، بررسی بعد ایجابی اطلاق اخلاق از طریق تحلیل مستقیم آیات قرآن کریم در این باره و در گام دوم نتایج نگاه قرآنی به برخی مباحث اساسی فلسفة اخلاق اساس و پایة حل مسئلة نسبیت اخلاق قرار گرفته است.
عبدالعلی شکر
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
چگونگی علم خداوند به مخلوقات خود، پیش از ایجاد و پس از آفرینش، همواره برای فلاسفه مسئلهای دشوار و مورد اختلاف بوده است، تا جایی که در مباحثی مانند علم به جزئیات زمانی و متغیر، برخی از فیلسوفان متهم به کفر شدهاند. دیدگاه فیلسوفان مشائی و اشراقی از یک سو، تأثیر مکتب عرفانی و آیات قرآنی از طرف دیگر، موجب پر بار شدن این مبحث در حکمت متعالیه ...
بیشتر
چگونگی علم خداوند به مخلوقات خود، پیش از ایجاد و پس از آفرینش، همواره برای فلاسفه مسئلهای دشوار و مورد اختلاف بوده است، تا جایی که در مباحثی مانند علم به جزئیات زمانی و متغیر، برخی از فیلسوفان متهم به کفر شدهاند. دیدگاه فیلسوفان مشائی و اشراقی از یک سو، تأثیر مکتب عرفانی و آیات قرآنی از طرف دیگر، موجب پر بار شدن این مبحث در حکمت متعالیه گردید. نظریات حکمای پیش از صدرالمتألهین تبیین قابل قبولی در باب علم الهی ارائه نکرده و هر کدام، به ویژه در علم ازلی خداوند به ممکنات و نیز علم به جزئیات متغیر مادی، با مشکلاتی مواجهاند. با طرح و تحلیل «وجود رابط» توسط ملاصدرا، تبیین دیگری از علم خداوند قابل ارائه است، به گونهای که مشکلات دیدگاههای پیشین را ندارد. مطابق این بیان ذات خداوند به نحو بساطت، دارای جمیع کمالات آفریدههای خود، پیش و پس از خلقت است. از طرفی وجود ممکنات اعم از مجردات و مادیات، امور کلی و نیز جزئیات متغیر، شأنی جز وابستگی و تعلق به علت خویش ندارند و به همین خاطر عین حضور نزد خداوند هستند. این همان علم کامل مطلق خداوند نسبت به مخلوقات خود در تمام مراتب آنهاست.
علیرضا شجاعی زند
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
گمان شایع بر این است که مدرنیته به واسطة سهم شایانش در پیشرفت، قدرت انتخاب بشر را افزایش داده است. این تلقی که از جهاتی صائب نیز هست در این مقال، با دو پرسش مواجه شده است: مدرنیته به افزایش قدرت انتخاب «کدام انسان» کمک کرده و قدرت انسان را در «چه انتخابی» افزایش داده است؟ بررسی در مورد این دو پرسش، یکبار با تمرکز بر عناصر ممیز و مقوم ...
بیشتر
گمان شایع بر این است که مدرنیته به واسطة سهم شایانش در پیشرفت، قدرت انتخاب بشر را افزایش داده است. این تلقی که از جهاتی صائب نیز هست در این مقال، با دو پرسش مواجه شده است: مدرنیته به افزایش قدرت انتخاب «کدام انسان» کمک کرده و قدرت انسان را در «چه انتخابی» افزایش داده است؟ بررسی در مورد این دو پرسش، یکبار با تمرکز بر عناصر ممیز و مقوم مدرنیته در «مقام تعریف» انجام گرفته است و بار دیگر با تأمل بر محدودیتآفرینیهای مدرنیته و انتخابهای ممکن در «مقام تحقق». مقالة "مدرنیته و قدرت انتخاب"، پس از آوردن شواهدی در تأیید مدعیات، به این نتیجه رسیده است که چون مدرنیته یک کل منسجم است و از معدود ایدهها و اندیشههای کلان در زندگی بشر که به تحقق درآمده و به جریانی هژمونیک و الگویی مورد غبطه و تأسی دیگران بدل شده است، دچار نوعی تمامگرایی، خاتمیت، انحصار و برتریجویی گردیده است و همین خصوصیات عارضی به اضافة برخی خصایص ذاتی، نظیر بیاعتنایی به مسئلة برابری و نادیدهگرفتن دیگر ابعاد وجودی انسان، باعث شد به مانعی در برابر انتخابهای اساسی و شالودهشکن انسان معاصر بدل گردد.
سیدیدالله یزدان پناه؛ احمد رزمخواه
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
متفکران حوزههای گوناگون در بارة ایمان و سرشت آن به بیان دیدگاههای خود پرداخته و گاه نظریاتی در مقابل یکدیگر ابراز کردهاند. مقایسه و تطبیق این دیدگاهها و بررسی آنها میتواند به روشنگری در باب ایمان کمک کند. در این جستار ماهیت ایمان از دیدگاه ابن عربی، از حوزة اسلامی و پدر عرفان نظری و کییرکگور از حوزة مسیحیت بررسی و مقایسه میشود. ...
بیشتر
متفکران حوزههای گوناگون در بارة ایمان و سرشت آن به بیان دیدگاههای خود پرداخته و گاه نظریاتی در مقابل یکدیگر ابراز کردهاند. مقایسه و تطبیق این دیدگاهها و بررسی آنها میتواند به روشنگری در باب ایمان کمک کند. در این جستار ماهیت ایمان از دیدگاه ابن عربی، از حوزة اسلامی و پدر عرفان نظری و کییرکگور از حوزة مسیحیت بررسی و مقایسه میشود. در باب ماهیت ایمان، دیدگاههای معرفت گرایانه، تصدیقگرایانه، عمل گرایانه و ... از سوی اندیشمندان اسلامی و دیدگاههای گزارهای، پدیدارشناسانه و ارادهگرایانه و ... از سوی متفکران غربی مطرح شده است. ابن عربی براساس مبنای واقعگرایی نگاهی معرفتگرایانه و تصدیقگرایانه به ایمان دارد و ایمان حقیقی را ایمان قلبی پیش و پس از شهود میداند،گرچه ایمان پس از شهود را از استحکامی ویژه برخوردار میداند. کی یرکگور با مبناهایی چون شکاکیت فلسفی و غیر واقعی دانستن متعلقات ایمان، نگاهی معرفت ستیزانه و اراده گرایانه به ایمان دارد و ارکان آن را اراده، خطرپذیری و تحمل انواع رنجها قلمداد میکند.
موسیالرضا امینزارعین
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
آقانجفی از جمله صاحبنظرانی است که در مورد یکی از مهمترین مسائل فلسفی و عرفانی یعنی مسئلة جایگاه انسان در هستی و ارتباط او با خدا سخن گفته است و از آنجا که به پیروی از افلاطون و ملاصدرا، معتقد به اصالت وحدت و تشکیک وجود است، انسان را موصوف به صفات الهی میشناسد (الا در مورد صفات عزت و تکبر که خاص خداوند است) و وصول حق را کمال مطلوب انسان ...
بیشتر
آقانجفی از جمله صاحبنظرانی است که در مورد یکی از مهمترین مسائل فلسفی و عرفانی یعنی مسئلة جایگاه انسان در هستی و ارتباط او با خدا سخن گفته است و از آنجا که به پیروی از افلاطون و ملاصدرا، معتقد به اصالت وحدت و تشکیک وجود است، انسان را موصوف به صفات الهی میشناسد (الا در مورد صفات عزت و تکبر که خاص خداوند است) و وصول حق را کمال مطلوب انسان و سعادت و کمال را غیرقابل انفکاک میداند. انسان در نزد او برتر از همة موجودات و ملائکه، (حتی در عبادت) و خلیفه و جانشین خدا در زمین است. از نظر آقانجفی دل شکستة مؤمنان جایگاه خداوند است. آقانجفی در حقیقت خداوند را از آن جهت که جامع کمال صفات انسانی است انسان کامل دانسته و با وجود اینکه تأثیر محیط و وارثت را نادیده نگرفته است، نقش اساسی را به فطرت و اختیار میدهد و ارادة انسان را در راستای ارادة الهی میداند. از نظر او علم الهاماتی غیبی و فیوضاتی باطنی است که از مقام شامخ عقل فعال بر قلوب معموره ریزش کرده و انسان توانایی آن را دارد که از طریق کشف و مشاهدة باطنی اندیشهاش را ارتقا بخشد. او بــه عنـوان یک فیــلسوف مصـلح، در صحنههای اجتماعی،عقاید مذهبی را برای حل و فصل مسائل اجتماعی در یک حوزة فعال فرهنگی به کار بسته و حسن استفاده را میکند.
بهزاد مرتضایی
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
عقل به مثابه یکی از ابزارهای شناخت و معرفت انسانی جایگاه رفیعی بین فلاسفه و اندیشمندان دارد، اما در عرفان بسیاری از عارفان، عقل را حجاب شناخت و معرفت میدانند، موضوع اصلی درعرفان نظری ابن عربی و نگرش عرفانی ملاصدرا، شناخت اسما، صفات و افعال حق تعالی است. ابنعربی در عین احترام به جایگاه عقل، عقل نظری را در معرفت به حق عاجز و ناتوان ...
بیشتر
عقل به مثابه یکی از ابزارهای شناخت و معرفت انسانی جایگاه رفیعی بین فلاسفه و اندیشمندان دارد، اما در عرفان بسیاری از عارفان، عقل را حجاب شناخت و معرفت میدانند، موضوع اصلی درعرفان نظری ابن عربی و نگرش عرفانی ملاصدرا، شناخت اسما، صفات و افعال حق تعالی است. ابنعربی در عین احترام به جایگاه عقل، عقل نظری را در معرفت به حق عاجز و ناتوان می-شمارد و معتقد است عقل در شناخت حق تعالی دو مقام و مرتبه دارد: یکی مقام ادراک و دیگری مقام قبول و پذیرش، عقل را در مقام ادراک و شناخت ذات حق و بعضی از مراتب تعینات و تجلیات حق، ناتوان معرفی می-کند. اما عقل را در مقام پذیرش و قبول، قادر به شناخت حق میداند و برای آن محدودیتی قائل نیست. ملاصدرا نیز برای عقل در شناخت حق و اسما و صفاتش حد و مرزی قائل است و معرفت حقیقی را از راه شهود قلبی و فراتر از استدلال عقلی میداند. وجه مشترک ملاصدرا و ابنعربی در این است که هردو معتقدند، راههای حسی و عقلی برای رسیدن به همة جنبههای عالم واقع، ناقص و ناتمام هستند، اما همین ابزارهای شناخت یعنی حس و عقل و خیال را مظهری از مظاهر حق میدانند که انسان باید حد و حدود هر یک را بداند و هیچ کدام را ملاک قضاوت نهایی در مورد ناشناخت ها قرار ندهد.دراین مقاله ابتدا نظر ابن عربی و سپس دیدگاه ملاصدرا طرح و به دنبال آن وجوه اشتراک و افتراق آنها در مورد عقل بررسی میشود.
جمشید صدری
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
قوه و فعل نحوة وجود است که این نحوة وجود صلاحیت آن را داردکه در تحلیل عقلی دو معنی از آن انتزاع شود: به اعتبار اینکه شیء خودش خودش است فعلیت و و از آن نظر که میتواند شیء دیگر بشود بالقوه نامیده می-شود. قوه حالتی است که موجود به واسطة آن آمادة پذیرفتن میشود. قبول به اشتراک لفظی به معنی انفعال و اتصاف نیز بهکار میرود. قابلیت به معنای ...
بیشتر
قوه و فعل نحوة وجود است که این نحوة وجود صلاحیت آن را داردکه در تحلیل عقلی دو معنی از آن انتزاع شود: به اعتبار اینکه شیء خودش خودش است فعلیت و و از آن نظر که میتواند شیء دیگر بشود بالقوه نامیده می-شود. قوه حالتی است که موجود به واسطة آن آمادة پذیرفتن میشود. قبول به اشتراک لفظی به معنی انفعال و اتصاف نیز بهکار میرود. قابلیت به معنای اتصاف و فاعلیت به معنای اقتضاء نه تنها در یک ماهیت بلکه در وجود واحد نیز قابل جمع است، اما اختلاف حیثیات سبب عدم اجتماع خواهد شد، لذا حیثیت فعل و وجدان با حیثیت قوه و فقدان اجتماع نخواهد نمود. مقالة حاضر به تحلیل و تبیین حیثیت قوه وفعل در قابل و فاعل میپردازد.
اعظم پرچم؛ پروین نبیان؛ اعظم آبدار
دوره 11، شماره 1 ، فروردین 1390
چکیده
متکلمان امامیه، اشاعره و معتزله عقاید خویش را به همراه استناد به آیات قرآن درکتابهایشان بیان کرده و حتی در محکوم کردن یکدیگر ازآیات بهره جستهاند. این پرسش وجود دارد که آیا صاحبان مذاهب کلامی در استفاده از آیات قرآن به انواع سیاق آیات توجه داشتهاند و آیا سیاق آیات میتواند برداشتهای مختلف را پوشش دهد؟ علامه شوشتری در احقاق الحق ...
بیشتر
متکلمان امامیه، اشاعره و معتزله عقاید خویش را به همراه استناد به آیات قرآن درکتابهایشان بیان کرده و حتی در محکوم کردن یکدیگر ازآیات بهره جستهاند. این پرسش وجود دارد که آیا صاحبان مذاهب کلامی در استفاده از آیات قرآن به انواع سیاق آیات توجه داشتهاند و آیا سیاق آیات میتواند برداشتهای مختلف را پوشش دهد؟ علامه شوشتری در احقاق الحق کلام شیعی را از علامه حلی و کلام اشعری را از روزبهان آورده و در آخر به اثبات عقایدکلامی شیعه و نقد گفتار روزبهان میپردازد. در گفتار هر یک استناد به آیات موجود است. این پژوهش درصدد است استناد هر سه متکلم به آیات را در بحث رؤیت خدا، از منظر سیاق آیات بررسی نماید. ضمن جستجو روشن میشود که روزبهان در استنادش به آیة 143/ اعراف در بحث رؤیت خدا خطا رفته و آنرا جسمانی معنا کرده و دیدگاه کلامیاش را حمل بر آیه نموده است. علامه حلی و قاضی شوشتری نیز به دلیل اهتمام به ابطال نظر او و اشاعره از سیاق آیه تا اندازهای غافل شدند.
حسن فتحی؛ سیروس علیپور
دوره 11، شماره 1 ، فروردین 1390
چکیده
در تبیین و تعریفی که ارسطو از زمان عرضه میکند، دو جنبه را میتوان یافت که علیالظاهر متعارض به نظر میرسند. وی، از طرفی، زمان را به «عدد حرکت از حیث پیش و پس» تعریف میکند و «عدد» در هیچکدام از آثار او متصل دانسته نشده است. از طرف دیگر، به دلیل ارتباط زمان با حرکت، آن را متصل میداند؛ چون حرکت متصل است. بدینترتیب، به نظر میآید ...
بیشتر
در تبیین و تعریفی که ارسطو از زمان عرضه میکند، دو جنبه را میتوان یافت که علیالظاهر متعارض به نظر میرسند. وی، از طرفی، زمان را به «عدد حرکت از حیث پیش و پس» تعریف میکند و «عدد» در هیچکدام از آثار او متصل دانسته نشده است. از طرف دیگر، به دلیل ارتباط زمان با حرکت، آن را متصل میداند؛ چون حرکت متصل است. بدینترتیب، به نظر میآید که او زمان را هم منفصل دانسته است و هم متصل. در نوشتار حاضر سعی شده است که، ضمن بررسی راهحلهای پیشنهادی شارحان، با الهام گرفتن از خود ارسطو، راهحل کاملتری برای این تعارض ارائه گردد و از تعریف او رفع ابهام شود. حاصل آنچه از این بررسی به دست میآید این است که اولاً، عدد مورد نظر در تعریف ارسطو نه، به اصطلاح، عدد عاد (مثلاً 2 و 3) بلکه عدد معدود (مثلاً 2 متر، 3 ساعت) است و ثانیاً، با دخالت نفس به عنوان فاعل شناسا در تشخیص پیش و پس حرکت است که زمان حالت مقداری و عددی پیدا میکند. تأکید بر نقش عنصر فاعل شناسا را میتوان پیام جدید این مقاله در رفع ایهام تعارض در تعریف ارسطو از زمان دانست.