سیده زهرا موسوی بایگی؛ سید محمد موسوی؛ هادی ایزانلو
چکیده
امروزه مسئلة زن و جایگاه هستی شناختی او، یکی از مباحث مطرح در حوزة اندیشه و علوم اجتماعی است. این مسئلة نوظهور اگرچه در اندیشة متفکران چند سدة گذشته از جمله ملاصدرا، مسبوق به سابقه نیست، اما عبارات اندک و موجزی از برخی اندیشمندان وجود دارد که با تکیه بر آنها میتوان به «ارزش انسانی زن» نزد ایشان پِی برد. در فلسفة صدرالمتالهین ...
بیشتر
امروزه مسئلة زن و جایگاه هستی شناختی او، یکی از مباحث مطرح در حوزة اندیشه و علوم اجتماعی است. این مسئلة نوظهور اگرچه در اندیشة متفکران چند سدة گذشته از جمله ملاصدرا، مسبوق به سابقه نیست، اما عبارات اندک و موجزی از برخی اندیشمندان وجود دارد که با تکیه بر آنها میتوان به «ارزش انسانی زن» نزد ایشان پِی برد. در فلسفة صدرالمتالهین افزون بر برخی از عبارات (چهارده عبارت) دربارة زنان، مبانی فلسفی وی نیز میتواند در خصوص دیدگاه ملاصدرا کمک کننده باشد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی – تحلیلی نگاشته شده، میکوشد بدین پرسش که «آیا ملاصدرا نسبت به جایگاه انسانی زن، نگاهی حداقلی داشته است؟» پاسخ دهد. حاصل تلاشهای صورت گرفته بر اساس دو نحوة بررسی عبارت محور و مبنا محور، آن است که عباراتی که از صدرالمتالهین در انتساب نقصان عقل به زن وجود دارد، نه معنایی که عُرف از قصور عقل میفهمد را دارد و نه به جنس زن اختصاص دارد بلکه عبارات مزبور بیانگر مرتبهای از مراتب انسان، خواه زن و خواه مرد است؛ مبانی فلسفی او نیز بهطور مطلق جنسیتپذیری نفس را نفی و به این ترتیب برابری هویت انسانی زن و مرد را اثبات میکند، همچنین در اثنای این پژوهش به چند اشکال احتمالی و پاسخ آنها، پیرامون عدم جنسیت پذیری نفس اشاره شده است.
سیده زهرا موسوی بایگی؛ سید محمد موسوی
چکیده
به عقیدة حکما شناخت حق تعالی، از بالاترین کمالات انسانی است.این شناخت متضمن ابعاد مختلفی است. یکی از جنبههای شناخت خداوند، شناخت صحیح صفات اوست.این نوشتار، با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانهای، میکوشد تا بهاین پرسش پاسخ دهد که «آیا اتصاف حق تعالی، به صفات فعلی جایز است؟». به منظور پاسخ ...
بیشتر
به عقیدة حکما شناخت حق تعالی، از بالاترین کمالات انسانی است.این شناخت متضمن ابعاد مختلفی است. یکی از جنبههای شناخت خداوند، شناخت صحیح صفات اوست.این نوشتار، با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانهای، میکوشد تا بهاین پرسش پاسخ دهد که «آیا اتصاف حق تعالی، به صفات فعلی جایز است؟». به منظور پاسخ بهاین پرسش به تقریر و تبیین معنا صفات فعلی، زمینه و عوامل پیدایش اعتقاد بهاین قبیل صفات، تفسیر حکما ازاین صفات و محذوراتاین نظریه مطرح و در نهایت، دیدگاه قابل قبول ارئه شده است. نتیجة حاصل از بررسی «نظریة صفات فعلی» چنین است که اگرچه حق تعالی در مرتبة فعل متصف به صفاتی میگردد اما صفات فعل به آنگونه که مشهور تفسیر میکنند، اولاً ریشه در فهم برخی محدثین سدههای نخستین از ظاهر بعضی روایت، دارد ثانیاً مستلزم انتقادات چشمگیری از جمله استناد ضعف و نقصان به حق تعالی است درحالیکه با بررسی تفسیر اهل حکمت از روایات مذکور، روشن میشود که آن روایات اساساً مستلزم پذیرش صفات فعلی نیستند همچنین روایاتی صریح خلاف ادعای قائلان به صفات فعلی وجود دارد که نشان میدهد صفاتی چون خالق، رازق و... عین ذاتاند.