در تئوریهای متنوعی که در حوزة فرااخلاق مطرح است، اصول اخلاقی در یکی از دو راهیِ جهانشمولی یا جهانناشمولی قرار میگیرد. اما نگارنده در این جستار تلاش کرده تا راه سومی باز کند؛ راه سومی که در آن، اخلاق به مثابة سلولی زنده تلقی شده مشتمل بر هسته و سیتوپلاسمی که بحسب حضورشان در بافت (=دین) و سیستم خاص (=زیست بوم و زیست نوع انسانی)، ظهور ...
بیشتر
در تئوریهای متنوعی که در حوزة فرااخلاق مطرح است، اصول اخلاقی در یکی از دو راهیِ جهانشمولی یا جهانناشمولی قرار میگیرد. اما نگارنده در این جستار تلاش کرده تا راه سومی باز کند؛ راه سومی که در آن، اخلاق به مثابة سلولی زنده تلقی شده مشتمل بر هسته و سیتوپلاسمی که بحسب حضورشان در بافت (=دین) و سیستم خاص (=زیست بوم و زیست نوع انسانی)، ظهور مصداقی متفاوتی پیدا میکند؛ البته این سلول اخلاقی در همة بافتها و سیستمها هستة سخت غیرفروکاهشیِ جهانشمول دارد، اما این هسته بحسب دین و زیستبومهای متفاوت و زیستنوعهای مختلف، ظهور متفاوت پیدا کرده؛ ظهوری که قدر مشترکی با هستة اولیه و تفاوتهایی با آن دارد؛ هستههای جدید، بحسب مفهوم و فضایل چهارگانه و عینیت آنها مشترک با هستة اولیه و بلحاظ مصادیق جدیدش، هویت غیرجهانشمول دارد و متفاوت با هستة اولیه است؛ همانند سلول زنده که در بافتها و اندامهای مختلف، ظهور و کارکردهای آن تغییر مییابد. بنابراین پرسش پایة این جستار عبارت است: چگونه میتوان اخلاق را از دیدگاه علامه طباطبایی هم جهانشمول و هم وابسته به زیستبوم و زیستنوع و غیرجهانشمول دانست؟ دستاوردهای این پژوهش عبارتند از: نظریة سلولی مستنبط از علامه طباطبایی سه هستة متنوع دارد که اخلاق بحسب هستة نخست، جهان شمول و غیرفروکاهشی است، اما بلحاظ مصادیق متفاوت هستة دوم و سوم، غیرجهانشمول، یعنی، منطقهای، گروهی و گاهی شخصی است. گفتنی است: نظریة اخلاقی یاد شده بحسب هستة سخت یک و دو هیچ یک از مختصات و الزامات نسبیگرایی اخلاقی را واجد نیست. همچنین، رفتار هایی که در نظریههای اخلاقی رایج از مصادیق کارهای افراطی است در نظریة سلولی، میتواند برای گروهی، رفتار افراطی و برای طیفی دیگر متعالی و ضروری باشد.