میترا عباس زادگان؛ امیر عباس علیزمانی؛ جلال پیکانی
چکیده
هدف ازاین مقاله بررسی کارکرد تجربة دینی در معنادهی به زندگی از دیدگاه ویلیام جیمز به همراه توصیف و تحلیل نقدهای طرح شده است. وی باگوهر انگاری تجربة دینی آن را شرط لازم و کافی کشف معنا میداند. او دین را امری فردی و احساسی میداند که با شواهد ذهنی بودن احساسات و خصوصی بودن امر ذهنی، به مطابقت نظر جیمز با علم جدید و اختصاصی شدن تجربة ...
بیشتر
هدف ازاین مقاله بررسی کارکرد تجربة دینی در معنادهی به زندگی از دیدگاه ویلیام جیمز به همراه توصیف و تحلیل نقدهای طرح شده است. وی باگوهر انگاری تجربة دینی آن را شرط لازم و کافی کشف معنا میداند. او دین را امری فردی و احساسی میداند که با شواهد ذهنی بودن احساسات و خصوصی بودن امر ذهنی، به مطابقت نظر جیمز با علم جدید و اختصاصی شدن تجربة دینی و معنادهی آن پی میبریم. همچنین تبیینهای تجربی جیمز فاقد قطعیت است و ضرورتی در اثبات عقلی آن نمیبیند. شواهدی همچون تلاش برای جستجوی معنا توسط همة انسانها و جعل معنا و تقلیل معناداری به هدفمندی نشان میدهد که جستجوی معنا اساسی ترین نیروی محرکه در زندگی و وجود حس دینی در همة افراد است. نگاه جیمز بیشتر در احساس معنا است تا خود معنا. دیدگاه جیمز به تجربة دینی و معنا تحت تأثیر تفکرات پراگماتیستی ناظر به سودمندی است.