محسن ایزدی؛ سید محمد جواد سید هاشمی؛ علی بادپا
چکیده
مسئلة حدوث یا قدم زمانی عالم از مباحث مهم و محل نزاع بین حکما و متکلّمان بوده است. متکلمان اسلامیغالباً با توجه به ظاهر متون دینی معتقد به حدوث زمانی کل جهان اعم از عالم فرشتگان و عالم طبیعت شدهاند و در مقابل آنان حکمای اسلامیمجردات و مادة اولیه عالم طبیعت را فوق زمانی دانسته و بر حدوث ذاتی تأکید داشتهاند. ملاصدرا نیز درعین ...
بیشتر
مسئلة حدوث یا قدم زمانی عالم از مباحث مهم و محل نزاع بین حکما و متکلّمان بوده است. متکلمان اسلامیغالباً با توجه به ظاهر متون دینی معتقد به حدوث زمانی کل جهان اعم از عالم فرشتگان و عالم طبیعت شدهاند و در مقابل آنان حکمای اسلامیمجردات و مادة اولیه عالم طبیعت را فوق زمانی دانسته و بر حدوث ذاتی تأکید داشتهاند. ملاصدرا نیز درعین اعتقاد به حدوث ذاتی عالم بر اساس مبانی خاص خود بهویژه حرکت جوهری، سعی کرده نظریة خاصی را دربارة حدوث زمانی عالم مطرح کند که نه مخالف ظاهرآیات و روایات باشد و نه اشکالات وارد بر نظر متکلمان را داشته باشد. با توجه به موضوع مقاله، دراین نوشتار سعی شده آیات مورد استشهاد صدرا در باب حدوث زمانی از مجموعه آثارش بررسی شود و احادیثی که میتواند در باب حدوث عالم مورد توجه قرار گیرد - هر چند متکلمان بدان نپرداختهاند-، در تطبیق بر نظر متکلمان یا نظر صدرا مورد تحلیل قرار گیرد. دراین تحقیق با تحلیلآیات و روایات بهاین نتیجه رسیدهایم که هر چند ظاهرایات قرآن کریم و روایات، بر مسبوق بودن عالم به عدم دلالت دارد ولی صراحتی بر حدوث زمانی کل عالم یا ایجاد عالم پس از عدم آن در زمان ندارد. وجود زمان مستقل از عالم و مقدم بر عالم، علاوه بر مشکلات عقلی با ظاهرآیات و روایات نیز سازگار نیست؛ ازاین رو به نظر میرسد دیدگاه صدرالمتألهین از سایر دیدگاهها باآیات و روایات مطابقت بیشتری دارد.
صبا فدوی؛ عظیم حمزئیان؛ قدرت الله خیاطیان
چکیده
بخش مهمی از اندیشههای عین القضات همدانی - عارف بزرگ سدة ششم هجری- به بحث معرفت اختصاص دارد؛ و مقالة حاضر سعی دارد بهروش توصیفی- تحلیل محتوایی، به نقش لطایف چهارگانه –از لطایف سبعه، مطرح در سلوک عرفانی- در معرفتبخشی از منظر عین القضات بپردازد و مبانی معرفتی او را از طریق منابع و ابزار شناخت تحلیل و بررسی کند؛ زیرا عینالقضات ...
بیشتر
بخش مهمی از اندیشههای عین القضات همدانی - عارف بزرگ سدة ششم هجری- به بحث معرفت اختصاص دارد؛ و مقالة حاضر سعی دارد بهروش توصیفی- تحلیل محتوایی، به نقش لطایف چهارگانه –از لطایف سبعه، مطرح در سلوک عرفانی- در معرفتبخشی از منظر عین القضات بپردازد و مبانی معرفتی او را از طریق منابع و ابزار شناخت تحلیل و بررسی کند؛ زیرا عینالقضات به سه لطیفة نفس، دل و روح، عقل را هم میافزاید ولی آن را به کسب علوم نظری محدود میکند؛ و معتقد است دل بهواسطة ذوق یا چشم بصیرت، نفس بهواسطة شناخت نفس پیامبر(ص) یا در مرتبة فنا، بهطور بیواسطه از روح- جان- امکان کسب معرفت پیدا میکنند، و همگی با مراتب مختلف یقین ارتباط دارند. اما آنچه نقش عقل را در نگاه عینالقضات بارز میکند یکی منشأ جبروتی و نقش آن به عنوان پلی بین عین و ذهن بهعنوان ابزار ترجمة معرفت، و دیگری بهعنوان پیش نیاز نخستین مرتبة معرفت است. بهطور کلی او معرفت را علمی لدنی و ذوقی دانسته است؛ ولی علم و معرفت را نه صرفاً دو مفهوم شناختی، بلکه دو عالم وجودی در نظر گرفته است، به همین علت در تقسیم بندی عینالقضات علم تقلیدی و برهانی، جزو مراتب معرفت محسوب نمی شود.
آزاده ابراهیمی فخاری؛ محمد علی رستمیان
چکیده
فلسفه از جمله علومی است که همواره مورد هجمه مخالفان یا تأیید موافقان بوده است. عدهای قواعد فلسفه را فاقد حجیت دانستهاند و عدهای آن را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات و روایات، دخیل میدانند. از جمله روشهایی که میتواند کاربرد اینگونه قواعد را در تفسیر متون دینی به منصه ظهور برساند بررسی گستره این قواعد در ...
بیشتر
فلسفه از جمله علومی است که همواره مورد هجمه مخالفان یا تأیید موافقان بوده است. عدهای قواعد فلسفه را فاقد حجیت دانستهاند و عدهای آن را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات و روایات، دخیل میدانند. از جمله روشهایی که میتواند کاربرد اینگونه قواعد را در تفسیر متون دینی به منصه ظهور برساند بررسی گستره این قواعد در تفاسیری است که با گرایش فلسفی نگاشته شده است و بررسی تفسیر المیزان که به قلم مفسری فیلسوف به رشتة تحریر در آمده است میتواند کاربرد فلسفه را در عمق بخشیدن به فهم ما از آیات شریفة قرآن نمایان سازد. در این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی کاربرد قواعد فلسفی در تقسیر آیات مربوط به توحید ربوبی مورد بررسی قرار میدهیم. دستاوردهای این پژوهش نشان میدهد که قواعد فلسفی تا چه میزان در تفسیر متون دینی کارایی دارد. ایشان در تفسیر آیة 73-84 انعام با طرح قاعده «نیاز معلول به علت در مرحلة بقاء» استدلال ابراهیم علیه السلام بر توحید ربوبی را به تصویر کشیدهاند. همچنین او از قاعده «معطی شیء نمیتواند فاقد شیء باشد» و قاعدة «سنخیت بین علت و معلول» در تفسیر آیة 258 بقره و رد استدلال نمرود بر اینکه زنده میکند و میمیراند، بهره جسته است. ایشان برای تبیین برهان تمانع در تفسیر آیة 22 انبیاء نیز دو قاعدة فلسفی «منحصر در فرد بودن نوع مجرد» و «سنخیت بین علت و معلول» را به کار میگیرد.
لیلا شیخی؛ سیدمحمد علی دیباجی
چکیده
رد تناسخ و چگونگی معادجسمانی دو مسئلة مهم در فلسفه وکلام اسلامی است، چنان که هم برای اندیشمندان ادیان ومذاهب قدیم وهم برای فیلسوفان دین در عصر حاضر، دارای اهمیت است. بهنظر میرسد که این دو مسئلة در نزاع غزالی با ابنسینا دیدگاه خاصی را برای سهروردی پدیدآورده است. سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن ...
بیشتر
رد تناسخ و چگونگی معادجسمانی دو مسئلة مهم در فلسفه وکلام اسلامی است، چنان که هم برای اندیشمندان ادیان ومذاهب قدیم وهم برای فیلسوفان دین در عصر حاضر، دارای اهمیت است. بهنظر میرسد که این دو مسئلة در نزاع غزالی با ابنسینا دیدگاه خاصی را برای سهروردی پدیدآورده است. سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن عنصری در آخرت حاضر میشود؛ اما در مورد تناسخ، موضع اودر کتبی که از تناسخ در آنها سخن گفته، ازجمله تلویحات و لمحات، با حکمـةالاشراق متفاوت است، به اینمعنا که در همة آثارمربوط بهجز حکمـةالاشراق، از رد تناسخ سخن میگوید، ولی در اثر اخیر، موضع او در سه مرحله بیان شده است: عقیده به حدوث نفس، که مستلزم رد تناسخ است؛ تردید در رد یا قبول تناسخ، به دلیل ضعف ادله معتقدان و منکران به تناسخ؛ و سخن ازامکان یا وقوع نوعی تناسخ نزولی برای شقاوتمندان. این مقاله درصدد است تا اثبات کند که عقیدة سهروردی به امکان نوعی از تناسخ، تا اندازة زیادی تحت تأثیر «نظریة بدن جدید» غزالی است که درباب چگونگی معادجسمانی مطرح کرده است.
محمدرضا بیات؛ علیرضا طاهری سودجانی
چکیده
در این مقاله با تکیه بر دیدگاه رودلف اتو دربارة تجربة مینوی از دیدگاه افلاطون دربارة تجربة زیبایی و عشق خوانشی جدید ارائه شده است که طبق آن میتوان تجربة زیبایی و عشق در افلاطون را تجربهای مینوی شمرد. تجربههای دینی دارای گونههای متنوعی هستند و نمیتوان آنها را در یک گونه جای داد. با توجه به این پیشفرض، این مقاله درصدد است تا ...
بیشتر
در این مقاله با تکیه بر دیدگاه رودلف اتو دربارة تجربة مینوی از دیدگاه افلاطون دربارة تجربة زیبایی و عشق خوانشی جدید ارائه شده است که طبق آن میتوان تجربة زیبایی و عشق در افلاطون را تجربهای مینوی شمرد. تجربههای دینی دارای گونههای متنوعی هستند و نمیتوان آنها را در یک گونه جای داد. با توجه به این پیشفرض، این مقاله درصدد است تا نشان دهد که تجربة زیبایی و عشق در افلاطون در مقایسه با انواع دیگر تجربههای دینی به تجربة مینوی نزدیکتر است زیرا با تکیه بر دیدگاه رودلف اتو دربارة تجربههای مینوی اولاً تجربة زیبایی و عشق نوعی آگاهی از موجودی "کاملاً دیگر" است که تمام ویژگیهای آگاهی نومینوس یا دستکم، مهمترین ویژگیهای آن را دارد ثانیاً زیبایی محض به عنوان متعلَّق این آگاهی تمام ویژگیها یا دستکم مهمترین ویژگیهای امر مینوی را دارا است. بنابراین، میتوان مواجهه با زیبایی را مواجهه با امرمینوی و در نتیجه، تجربة زیبایی و عشق در افلاطون را تجربهای مینوی شمرد. با این خوانش نشان داده شده است که تجربة مینوی گستره وسیعی دارد و میتواند تجربه زیبایی و عشق در افلاطون را هم دربرگیرد.
مژگان کلاچاهی ثابت؛ محمد هادی قندهاری
چکیده
رجعت از آموزههای اصیل مکتب کلامی امامیه است که از سوی سایر نحل اسلامی مورد انتقادات گسترده قرار گرفته است. ناصر القفاری اندیشمندِ وهابیِ معاصر در کتابِ اصول مذهب الشیعـة الإمامیـة، انتقادات گستردهای را به این آموزه مطرح کرده که دامنة این انتقادات ریشهها، ناتمامیِ دلایل و دلایلِ بطلان این عقیده را درنوردیده است. او کوشیده تا ...
بیشتر
رجعت از آموزههای اصیل مکتب کلامی امامیه است که از سوی سایر نحل اسلامی مورد انتقادات گسترده قرار گرفته است. ناصر القفاری اندیشمندِ وهابیِ معاصر در کتابِ اصول مذهب الشیعـة الإمامیـة، انتقادات گستردهای را به این آموزه مطرح کرده که دامنة این انتقادات ریشهها، ناتمامیِ دلایل و دلایلِ بطلان این عقیده را درنوردیده است. او کوشیده تا با مرتبط دانستنِ این اعتقاد به تعالیم اهل کتاب و ارائة تصویری یهودی از آن، ریشههای آن را به خارج از اسلام گره زده و عبدالله بن سبأ را بنیانگذار این تفکر معرفی نماید. این امر در حالی است که افزون بر آیات و روایات متواترِ دال بر آموزة رجعت، اساساً یهودیان به رجعتِ پسینی معتقد نیستند، و از عبدالله بن سبأ نیز هیچگاه اعتقاد به رجعت مصطلح گزارش نشده است. مهمترین دستاورد متن حاضر علاوه بر رد پندارهای قفاری، تبیین تمایز اندیشة رجعت در کلام امامیه و گزارههای منتسب به یهود و سبأئیت است
شهلا علیه پور؛ مهدی شریفیان
چکیده
منطبق با برخی آموزههای عرفان و تصوّف به سالک در هنگام وصول به حق نیروی دخل و تصرّف در طبیعت عطا میشود که نتیجۀ آن صدور اعمالی است که دیگران از انجام آن عاجزند که از آن به «خرق عادات و کرامات» تعبیر میشود.هدف پژوهش حاضر بیان دیدگاههای هجویری، قشیری و امام محمّد غزّالی در اثبات این گونه افعال است و از آن جا که ایشان از آثار ...
بیشتر
منطبق با برخی آموزههای عرفان و تصوّف به سالک در هنگام وصول به حق نیروی دخل و تصرّف در طبیعت عطا میشود که نتیجۀ آن صدور اعمالی است که دیگران از انجام آن عاجزند که از آن به «خرق عادات و کرامات» تعبیر میشود.هدف پژوهش حاضر بیان دیدگاههای هجویری، قشیری و امام محمّد غزّالی در اثبات این گونه افعال است و از آن جا که ایشان از آثار پیشین و هم عصر خود بهره جسته و بر آثار پسین نیز تأثیر گذار بودهاند، بررسی آثار آنها میتواند روشنگر عقاید کلّی پیرامون مسأله کرامت اولیاء در تصوّف اسلامی باشد؛ از اینرو این پژوهش با روش کیفی و به شیوۀ تحلیلی ـ تطبیقی و با استفاده از منابع کتابخانهای و با نگاهی متن محور به تحلیل نظریّات ایشان دربارۀ کرامت خواهد پرداخت. تأیید و اثبات کرامات نزد هر سه مؤلف عمدتاً مبنایی روایی و نقلی دارد و ایشان با استناد به دلایل نقلی نظیر اشارات قرآنی، احادیث و روایات و بیان حکایات از سایر عرفا به بیان و اثبات جواز صدور کرامات از سوی اولیاء میپردازند. در دیدگاه ایشان کرامات شرط ولایت نبوده، بلکه جزئی از مقام اولیاء و مؤید نبوّت و رسالت انبیاست.