سید محمد اسماعیل سید هاشمی؛ ذلیخا مجدانی
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1394، صفحه 1-24
چکیده
توحید ذات و صفات باری تعالی از موضوعات مهم در الهیات، کلام، فلسفه و فلسفه دین ودغدغه متکلمان، فیلسوفان و عرفای ادیان ابراهیمی بوده است. در این مقاله تلاش بر این است که با نگاهی مقایسهای ، نظرات دو فیلسوف و مفسر یهودی و مسلمان مورد بررسی وتحلیل قرار گیرد. این دو اندیشمند سعی کرده اند صفات الهی مطرح شده در کتاب آسمانی خود را به گونه ای ...
بیشتر
توحید ذات و صفات باری تعالی از موضوعات مهم در الهیات، کلام، فلسفه و فلسفه دین ودغدغه متکلمان، فیلسوفان و عرفای ادیان ابراهیمی بوده است. در این مقاله تلاش بر این است که با نگاهی مقایسهای ، نظرات دو فیلسوف و مفسر یهودی و مسلمان مورد بررسی وتحلیل قرار گیرد. این دو اندیشمند سعی کرده اند صفات الهی مطرح شده در کتاب آسمانی خود را به گونه ای توجیه کنند که با صرافت و بساطت ذات الهی منافات نداشته باشد. ابن میمون مفسر بزرگ یهودی برای حفظ بساطت ذات هرگونه صفت ایجابی برای خدا را نفی کرده است. وی انتساب این صفات به خدا را همچون انتساب جسمانیت به او محال دانسته و به الهیات سلبی روی آورده است و در نتیجه تمام صفاتی که در عهد عتیق به کار رفته اعم از صفات اخباری و صفات کمالی ایجابی را تأویل می نماید درحالیکه علامه طباطبائی بعنوان یکی از متفکران شیعی در عالم اسلام منافاتی بین توحید ذاتی و اسناد حقیقی صفات ایجابی جمالی و جلالی که در قرآن به خدا نسبت داده شده نمی بیند. در این مقاله مبانی و لوازم دو دیدگاه مورد مقایسه قرار گرفته است.
حمیدرضا ورکشی(طالقانی)؛ علی سلمانی
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1394، صفحه 25-36
چکیده
یکی از محورهای بحث کانت در نقد قوه حکم آن است که نشان دهد زیبایی شناسی نه به لذت و ادراک حسی وابسته است و نه وابسته به مفهوم سازی؛ بلکه تجربه خاصی است که از تعادل میان خیال و عقل حاصل می شود. و لذتی ضروری است و چیزی است که بدون هیچ مفهومی به متعلق رضایتی ضروری شناخته شود. کانت بعد از تحلیل زیبایی با یک تناقض مواجه میشود که زیبایی از طرفی ...
بیشتر
یکی از محورهای بحث کانت در نقد قوه حکم آن است که نشان دهد زیبایی شناسی نه به لذت و ادراک حسی وابسته است و نه وابسته به مفهوم سازی؛ بلکه تجربه خاصی است که از تعادل میان خیال و عقل حاصل می شود. و لذتی ضروری است و چیزی است که بدون هیچ مفهومی به متعلق رضایتی ضروری شناخته شود. کانت بعد از تحلیل زیبایی با یک تناقض مواجه میشود که زیبایی از طرفی حکمی ذوقی محض است و صرفا شخصی است. و از طرفی دیگر ضروری و کلی است؛ بر این اساس وی در صدد رفع این تناقض برآمد. در این پژوهش برآنیم تا موفقیت کانت در مسأله استنتاج را مورد ارزیابی قرار دهیم و اینکه آیا کانت در استنتاج احکام زیبا شناختی محض موفق بوده است؟ و نتیجه اینکه وجه ضمان کلیت در حکم ذوقی محض« پیشینی بودن سوبژکتیویستی ذوق » است. و در پایان به نقد و بررسی منتقدین دیدگاه کانت پرداخته خواهد شد.
حسن سعیدی؛ امین محمدی پارسا؛ عبدالله محمدی پارسا
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1394، صفحه 37-60
چکیده
تبیین آیات خلقت انسان، به جهت محذورات کلامی و فلسفی در فهم ظاهری از آن، یکی از مباحث پرچالش در حوزه علوم قرآن و تفسیر بوده و از این رهگذر برخی از مفسّران به دلالت ظاهری این آیات تمسّک کرده و برخی نیز نگرش تاویلی و فهم باطنی را برگزیدهاند؛ در این میان مفسّرانی چون شیخ محمّد عبده، علامه طباطبایی و آیتالله جوادیآملی، با رویکردی نوین، ...
بیشتر
تبیین آیات خلقت انسان، به جهت محذورات کلامی و فلسفی در فهم ظاهری از آن، یکی از مباحث پرچالش در حوزه علوم قرآن و تفسیر بوده و از این رهگذر برخی از مفسّران به دلالت ظاهری این آیات تمسّک کرده و برخی نیز نگرش تاویلی و فهم باطنی را برگزیدهاند؛ در این میان مفسّرانی چون شیخ محمّد عبده، علامه طباطبایی و آیتالله جوادیآملی، با رویکردی نوین، در عین اصرار بر چهارچوب و اشارات معنای ظاهری، قائل به فهمی تکوینی و تمثیلی از این آیات شدهاند. از نظر ایشان مواردی چون تخاطب خداوند با ملائکه، نافرمانی ابلیس، اسکان آدم ع در بهشت و فریب وی توسط ابلیس، همگی ریشه در امری تکوینی و حقیقتی غیبی داشته که با بیانی تمثیلی بیان شدهاست. این مقاله میکوشد که در ابتدا رویکرد تمثیل تکوینی در تبیین آیات خلقت انسان را تبیین کرده و در ادامه با اشاره به پارهای از نقدها و مخالفتها و با ارائه شواهد و خاستگاههای تفسیری، فلسفی و عرفانی، آن را مورد سنجش و ارزشیابی قرار دهد.
ابراهیم نوئی
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1394، صفحه 61-84
چکیده
مخالفان علم منطق از قدیم الایام با رویکردهایی متفاوت، شبهاتی را علیه منطق پژوهی وارد کرده، از ناروایی روی آوری به این دانش سخن گفتهاند. این شبهات در یک دسته بندی قابل ارجاع به چهار دسته کلی هستند. نوشتار حاضر میکوشد ضمن گزارش این دستهها، نشان دهد که علامه طباطبائی کوشیده است در دفاع از منطق پژوهی، پاسخ های استواری را در برابر این ...
بیشتر
مخالفان علم منطق از قدیم الایام با رویکردهایی متفاوت، شبهاتی را علیه منطق پژوهی وارد کرده، از ناروایی روی آوری به این دانش سخن گفتهاند. این شبهات در یک دسته بندی قابل ارجاع به چهار دسته کلی هستند. نوشتار حاضر میکوشد ضمن گزارش این دستهها، نشان دهد که علامه طباطبائی کوشیده است در دفاع از منطق پژوهی، پاسخ های استواری را در برابر این قبیل شبهات پیش روی نهد. علامه علم مدون منطق را بازتاب طریق فطری فکر و استدلال میداند و تصریح میکند که بدون استمداد از منطق در معارف حقه اسلامی، حتی یک مساله را نمیتوان اثبات کرد. به باور وی حتی معترضان منطق پژوهی نیز در شبهات خود نسبت به اشتغال به علم منطق و صدور فتوای ناروایی اشتغال به این علم، چارهای از تمسک به همین طریق فطری ندارند. شبهات معترضان در یک دسته بندی کلی در چهار دسته زیر جای میگیرند؛- شبهات ناظر به فایده علم منطق؛- شبهات ناظر به درستی علم منطق؛- شبهات ناظر به انگیزه های ورود، ترجمه و ترویج منطق در جهان اسلام؛- شبهات ناظر به پیامدهای اشتغال به علم منطق.نوشتار حاضر میکوشد شبهات فوق را به آثار علامه طباطبایی از جمله تفسیر المیزان عرضه کند و پاسخهای وی به آنها را بیان و تا حد امکان با پاسخ های دیگران مقارن سازد.
سید علی دلبری؛ isaac arefi
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1394، صفحه 85-108
چکیده
از مباحث مهمّی که از آغاز پیدایش دین در باب دینشناسی مطرح بوده، روش کشف معارف دینی است. یکی از روشهایی که در این باره مورد توجه قرار گرفته روشی است که دینشناس سترگ و اندیشمند توانا حضرت آیت الله میرزا مهدی اصفهانی ارائه کرده است. بر اساس این روش معارف دینی به ویژه معارف مربوط به خدا شناسی یک امر فطری بوده و پس از تقوا و عبادت در پرتو ...
بیشتر
از مباحث مهمّی که از آغاز پیدایش دین در باب دینشناسی مطرح بوده، روش کشف معارف دینی است. یکی از روشهایی که در این باره مورد توجه قرار گرفته روشی است که دینشناس سترگ و اندیشمند توانا حضرت آیت الله میرزا مهدی اصفهانی ارائه کرده است. بر اساس این روش معارف دینی به ویژه معارف مربوط به خدا شناسی یک امر فطری بوده و پس از تقوا و عبادت در پرتو نور عقلی که خارج از حوزه وجود انسان است مکشوف میگردد؛ اما دادههای عقلانی که از طریق قوة عقلی انسان پدید میآید و برهانهای عقلی که بر بدیهیات استوار بوده و به وسیله نیروی ادراکی انسان تحقق مییابد و همچنین معارف برون دینی، نه تنها در کشف معارف دینی دخالت ندارد؛ بلکه مانع و حجاب برای معارف مزبور قلمداد میشود.در بررسی این نظریه به روش توصیفی - تحلیلی این مطلب به دست آمده که هم کشف معارف دینی به وسیله عقلی خارج از وجود انسان خالی از ابهام نیست و هم مانع بودن استدلالهای عقلی مبتنی بر بدیهیات و معارف بیرون دینی قابل دفاع نبوده و با مشکل جدی مواجه است.
راضیه حجتی زاده
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1394، صفحه 109-134
چکیده
جهان بینی و معرفتشناسی عرفانی که خود را در قالب نگاهی ژرف به ژرفنای دین میشناساند، همواره در تلاش برای ایجاد گفتمانی دو سویه با چشماندازهای موجود بوده است تا از این مجری، بتواند مبانی و شالودههای خود را در بستر فکر و فرهنگ ایرانی-اسلامی تکوین و تثبیت کند. در همین راستا، عرفان اسلامی در حین جهتدهی به تعاملات معرفتشناختی، ...
بیشتر
جهان بینی و معرفتشناسی عرفانی که خود را در قالب نگاهی ژرف به ژرفنای دین میشناساند، همواره در تلاش برای ایجاد گفتمانی دو سویه با چشماندازهای موجود بوده است تا از این مجری، بتواند مبانی و شالودههای خود را در بستر فکر و فرهنگ ایرانی-اسلامی تکوین و تثبیت کند. در همین راستا، عرفان اسلامی در حین جهتدهی به تعاملات معرفتشناختی، هستیشناختی و جامعه شناسیک خود، در صدد برآمده است تا این همه را در قالب دو محور «تعلیم و آموزش» و «تربیت و پرورش» استمرار بخشد. برای آگاهی از چند و چون دستیابی عرفان اسلامی در نیل به این مقصود، مقاله حاضر بر آن است تا ضمن تاملی بر مفهوم تعلیم و تادیب و تفاوت میان این دو، روشهای دستیابی به اهداف آموزشی و ابعاد آن را در قالب برنامههای عملی عرفان بررسی کند. به این منظور، ابتدا به نقش پیر یا مؤدب در شکوفایی ساحتهای فردی-اجتماعی سالک اشاره میشود و سپس، برای تعریف کلید واژههای تربیتی در عرفان اسلامی، دیدگاههای شناختی-اجتماعی در مبحث خودشناسی (معرفت النفس) و جایگاه خود در روانشناسی تربیتی صوفیانه تبیین و نقش زبان در هر یک از مراتب و گونههای تربیتی تشریح میگردد. در پایان این نوشتار به پرسشهای ذیل پاسخ داده میشود: آیا تربیت عرفانی، به غیر از ابعاد شناختی و فردی، قادر است به رشد و بالندگی اجتماعی و بینافردی انسانها نیز نظری داشته باشد؟ و دوم این که ماهیت این نوع تعلیم، تا چه اندازه به ابزارهایی وابسته است که زمینههای مناسب برای تحقق اهداف چنین نظامی را فراهم میآورد.
رضا صادقی
دوره 15، شماره 3 ، مهر 1394، صفحه 135-164
چکیده
کوهن پیشرفت علم را بدون استفاده از مفهوم صدق یا تقرب به صدق تبیین میکند. او با این تلقی رایج موافق نیست که انباشت نظریههای تأیید شده عامل پیشرفت علم است. انقلاب علمی در نظام فکری او گسستی است که باعث پیدایش پارادایمی قیاسناپذیر است. یک پارادایم امکان پژوهش در مسائل تخصصی و جزئی را فراهم میکند و در حل مسائل درونی خود رو به پیشرفت ...
بیشتر
کوهن پیشرفت علم را بدون استفاده از مفهوم صدق یا تقرب به صدق تبیین میکند. او با این تلقی رایج موافق نیست که انباشت نظریههای تأیید شده عامل پیشرفت علم است. انقلاب علمی در نظام فکری او گسستی است که باعث پیدایش پارادایمی قیاسناپذیر است. یک پارادایم امکان پژوهش در مسائل تخصصی و جزئی را فراهم میکند و در حل مسائل درونی خود رو به پیشرفت است. توافق دانشمندان بر معیارهای ارزیابی نیز باور به پیشرفت را دامن میزند. کوهنهمچنین با تمسک به فرضیة تطور هیچ گونه غایتی را برای تاریخ علم در نظر نمیگیرد و پیچیدگی شاخههای تخصصی علوم را ناشی از تحولات بیهدف میداند. با این که او انقلاب را به عنوان گسست معرفی میکند اما این ادعا از نظر تاریخی قابل اثبات نیست و منتقدین او نشان میدهند کهحتی در انقلابهای علمی مورد ادعای او نیز بسیاری از دستاوردهای گذشته حفظ شدهاند.شاید به همین دلیل است که کوهن در آثار بعدی خود از لزوم تحول درمفهوم انقلاب خبر داد.