حسین اترک
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
معنا و ماهیت دروغ گرچه در ابتدا روشن مینماید؛ ولی با اندکی تأمل، پرسشهای زیادی پیرامون آن مطرح میشود که پرداختن به آن را ضرورت میبخشد. به نظر میرسد در ماهیت دروغ چهار شرط لازم است: شرط بیان خبر؛ شرط خلاف واقع بودن خبر، شرط تخاطب و شرط قصد فریب داشتن. بین دروغ و فریب فرق است. دروغ نوعی فریب است که منحصر در گفتار و هر چیزی که قائم ...
بیشتر
معنا و ماهیت دروغ گرچه در ابتدا روشن مینماید؛ ولی با اندکی تأمل، پرسشهای زیادی پیرامون آن مطرح میشود که پرداختن به آن را ضرورت میبخشد. به نظر میرسد در ماهیت دروغ چهار شرط لازم است: شرط بیان خبر؛ شرط خلاف واقع بودن خبر، شرط تخاطب و شرط قصد فریب داشتن. بین دروغ و فریب فرق است. دروغ نوعی فریب است که منحصر در گفتار و هر چیزی که قائم مقام گفتار باشد مانند نوشتار و اشاره است نه در مطلق قول و فعل؛ همچنین دروغ در خبر ممکن است نه در مطلق کلام. فریب در مطلق قول و فعل امکان دارد. دروغ مخالفت مراد متکلم با واقع نفسالامر است نه مخالفت ظاهر کلام با واقع یا اعتقاد متکلم. قصد عمد و علم به نادرستی خبر در دروغ شرط است. دروغ چون در اِخبار، محقق است پس بدون وجود مخاطب امکان ندارد. دروغ همیشه با قصد فریب مخاطب همراه است. دروغ یعنی «شخصی با قصد إخبار از واقع، خبر خلاف واقعی که خود علم به خلاف بودن آن دارد به شخص دیگر بدهد با این قصد که او باور کند این خبر واقعیت دارد». برای حل نزاع فرق کلامی در ذاتی یا اعتباری بودن قبح دروغ باید به ماهیت و تعریف دروغ رجوع کرد. اگر دروغ را خبر خلاف واقع تعریف کنیم، این عمل ذاتاً قبیح نیست مگر وجوه و اعتباراتی چون ضرر زدن، فریب دادن، اغراء به جهل به آن اضافه شود؛ ولی اگر دروغ را خبر خلاف واقع با قصد فریب دیگران تعریف کنیم قبح آن ذاتی خواهد بود
سعید بینای مطلق؛ صادق میراحمدی سرپیری
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
سقراط ادعا میکند که فضیلتها یکی هستند و این یگانگی در نظرش نشان آن است که فضیلت معرفت است. افلاطون نیز تحت تأثیر استاد خود به یگانگی فضیلت باور داشت، اما منظور او از اینکه «فضیلت یکی است» در نگاه نخست خالی از ابهام نیست. ایــن مـوضوع در گفتــگوهای لاخــس و پــروتاگــوراس مطــرح شده است. فضیلتهایی که در این دو گفتگو مطرح شده عبارتاند: ...
بیشتر
سقراط ادعا میکند که فضیلتها یکی هستند و این یگانگی در نظرش نشان آن است که فضیلت معرفت است. افلاطون نیز تحت تأثیر استاد خود به یگانگی فضیلت باور داشت، اما منظور او از اینکه «فضیلت یکی است» در نگاه نخست خالی از ابهام نیست. ایــن مـوضوع در گفتــگوهای لاخــس و پــروتاگــوراس مطــرح شده است. فضیلتهایی که در این دو گفتگو مطرح شده عبارتاند: از: دینداری، شجاعت، اعتدال، عدالت و دانایی. وی آشکارا بر این باور است که این فضایل یگانهاند، اما این یگانگی به دو صورت بیان می شود. یکی اینکه فقط یک فضیلت وجود دارد با پنج نام متفاوت و دیگر اینکه هر یک از این فضیلتها ماهیت و تعریف خود را داراست و در عین حال بین آنها ارتباط ضروری وجود دارد. در این مقاله، ابتدا نظر افلاطون را در بارة یگانگی فضیلت و ناسازگاری بین این دو نظر براساس گفتگوهای پروتاگوراس و لاخس مطرح و سپس با مراجعه به گفتگوهای پایانی وی (جمهوری، مرد سیاسی، قوانین) نظر نهایی او را در بارة این موضوع بیان میکنیم.
مجید اکبری؛ سید محمد حسینی
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
در این مقاله سعی بر آن است با قضاوت فلسفة ارسطویی به ارزششناسی در فلسفة ارسطویی پرداخت. بههمین جهت پس از اثبات ارزششناسی بهعنوان نوعی معرفت، به رابطة بین آن با دو حوزة دیگر معرفت، یعنی وجودشناسی و معرفتشناسی پرداخته و نشان داده شده است که ارزشهایی مانند خیر و زیبایـی همان علت غایی و علت صوری در تبیین ارزشی هر چیزی هستند و ...
بیشتر
در این مقاله سعی بر آن است با قضاوت فلسفة ارسطویی به ارزششناسی در فلسفة ارسطویی پرداخت. بههمین جهت پس از اثبات ارزششناسی بهعنوان نوعی معرفت، به رابطة بین آن با دو حوزة دیگر معرفت، یعنی وجودشناسی و معرفتشناسی پرداخته و نشان داده شده است که ارزشهایی مانند خیر و زیبایـی همان علت غایی و علت صوری در تبیین ارزشی هر چیزی هستند و دستکم در طبیعت خیر و غایت هر چیزی، امری واقعی و در شیء حضور دارد، درحالیکه ارزشهایـی مانند زیبایـی و فراخی، خوبی و بدی در نسبت وجود ما وجود دارند، در واقع، چنین ارزشهایـی وجود عینی و مثالی ندارند. از نظر معرفتشناسی ارزشها با علت صوری یعنی با صورت کلیه شناخته میشوند. همچنین ارزششناسی ارسطو نشان میدهد که مفهوم غایت مفهومی بنیادین در فلسفة ارسطوست و میتوان با آن انسجام نظام فلسفی ارسطو را نشان داد. یعنی ارسطو برای ارزشها حیثیت وجودی و معرفتی قائـل است و برای موجودات و معرفتها و حتی برای خود ارزشها مراتب قائـل شده است، یعنی هر چیزی در سلسله مراتب ارجگذاری قرار میگیرد و این ریشه در مفهوم غایت دارد. همچنین معلوم خواهد شد که ارسطو چه در مقام فیلسوف و چه در مقام ارجگذار فارغ از ارزشگذاری در وجودشناسی و معرفتشناسی نیست. با این رویکرد، بخش دوم این مقاله بر اساس همین مبنا نشان میدهد که غایت در اخلاق ارسطویـی همان کمال مطلوبی است که آدمی سعادت را همچون فعالیت روحی منطبق بر عالیترین و کاملترین فضایل به انجام میرساند و در این کار با حاکمیت عقل بر اَعمال نفس خود مراقب است و با ممارست و عادت فضیلتها را چنان به انجام میرساند که نه در حــد افــراط بـاشد و نه در حــد تفــریط و زیــور تمام فضایل اخلاقی را با اعتماد به قابلیت های خود دارا گردد.
محمدجواد دکامی
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
میان متکلمان و حکمای مسلمان در خصوص وجود یا عدم غایت و غرض در افعال باری تعالی اختلاف نظر وجود دارد. اشاعره وجود هرگونه غایت و غرض در افعال الهی را با کمال ذاتی او متعارض میدانند و آن را انکار میکنند. در مقابل، حکمای الهی و متکلمان عدلیه معتقدند که حضرت باری تعالی در افعالش غایت و غرض دارد و هیچ فعلی از او سر نمیزند مگر اینکه متوجه ...
بیشتر
میان متکلمان و حکمای مسلمان در خصوص وجود یا عدم غایت و غرض در افعال باری تعالی اختلاف نظر وجود دارد. اشاعره وجود هرگونه غایت و غرض در افعال الهی را با کمال ذاتی او متعارض میدانند و آن را انکار میکنند. در مقابل، حکمای الهی و متکلمان عدلیه معتقدند که حضرت باری تعالی در افعالش غایت و غرض دارد و هیچ فعلی از او سر نمیزند مگر اینکه متوجه غایت و غرض خاصی باشد؛ اما در اینکه غایت و غرض در افعال الهی به چه کسی یا چه چیزی برمیگردد میان این اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد. متکلمان عدلیه معتقدند که غرض باید به غیر خدا برگردد تا او از هرگونه نقص و کاستی مبرا باشد؛ اما حکما میگویند غرض باید به خود خدا برگردد تا با قاعدة «العالی لا یلتفتُ الی السافل و لا یستکملُ بِهِ» در تعارض نباشد. آنچه همة صاحبنظران بر آن اتفاق نظر دارند این است که «نقض غرض قبیح است»، زیرا منجر به اجتماع خواستن و نخواستن فعل واحد میشود که محال است. قاعدة قباحت نقض غرض» در کلام عقلی کاربرد زیادی دارد و کمتر قاعدهای از لحاظ کاربرد به پای این قاعده میرسد. اهمیت این قاعده تا بدان حد است که در تمام اصول دین از آن بحث میشود. اصل وجود غایت در افعال الهی در مباحث مربوط به توحید اثبات میشود و سپس به عنوان مقدمه در اثبات اصول دیگر یعنی عدل، نبوت، امامت و معاد به کار میرود.
حسن سعیدی؛ محمدرضا محمدی طیب
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
شناخت انسان یکی از محورهای اساسی معارف بشری است . اندیشمندان بسیاری از روزگار کهن در خصوص نوع ساختار انسان به بحث و کاوش پرداخته و هر یک کوشیدهاند تا با پاسخ به پرسشهای اساسی در این عرصه، از اضطرابها و احساس رنج درونی بشر بکاهند. پرسشهایی مانند اینکه: آیا آدمی ساختاری صرفاً مادی دارد؟ آیا موجودی دو سرشتی است که علاوه بر بعد جسمانی ...
بیشتر
شناخت انسان یکی از محورهای اساسی معارف بشری است . اندیشمندان بسیاری از روزگار کهن در خصوص نوع ساختار انسان به بحث و کاوش پرداخته و هر یک کوشیدهاند تا با پاسخ به پرسشهای اساسی در این عرصه، از اضطرابها و احساس رنج درونی بشر بکاهند. پرسشهایی مانند اینکه: آیا آدمی ساختاری صرفاً مادی دارد؟ آیا موجودی دو سرشتی است که علاوه بر بعد جسمانی ، دارای بن مایههای وجودی درونی( امورفطری) نیز میباشد که از آن رهگذر از موجودات دیگر متمایز میشود؟ آیا پذیرش نظریة درون ساختاری به معنای آن است که پارهای امور را بالفعل دارد؟ و یا اینکه منفعل محض است که هر نقشی به او داده میشود میپذیرد ؟ وجه تمایز امر فطری از غیر فطری چیست ؟ رسالت اصلی این مقاله تبیین دیدگاه علامه طباطبایی مفسر بزرگ معاصر بر اساس تفسیر گرانسنگ المیزان در خصوص پرسش-های فوق است ( گرچه در فرایند کاوش ، دیدگاه اندیشمندان دیگر نیز مطرح شده است). در بررسی نظر علامه به این حقیقت دست مییابیم که وی در چگونگی شناختهای فطری ، دیدگاهی متمایز ازدیگران ارائه کرده است. مسئلة فوق از مسائلی بنیادین است که بر حوزههایی مانند : مدیریت ، اقتصاد ، فرهنگ ،سیاست و ... اثر گذار است .
نرگس نظرنژاد؛ فاطمه احمدی شکوهی
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
آنتونی فلو یکی از چهرههای الحادی جهان معاصر است که به اقامة برهان علیه وجود خداوند معروف است؛ از این رو، ادبار او از موضع الحادی برای جامعة دینی حائز اهمیت است، همین امر سبب شده است تا محققان در نوشتار حاضر در پی یافتن پاسخی برای این پرسش باشند که چه عاملی موجب تغییر مواضع آنتونی فلو شده است؟ فرضیة اصلی این است که تقریرهای نوین برهان ...
بیشتر
آنتونی فلو یکی از چهرههای الحادی جهان معاصر است که به اقامة برهان علیه وجود خداوند معروف است؛ از این رو، ادبار او از موضع الحادی برای جامعة دینی حائز اهمیت است، همین امر سبب شده است تا محققان در نوشتار حاضر در پی یافتن پاسخی برای این پرسش باشند که چه عاملی موجب تغییر مواضع آنتونی فلو شده است؟ فرضیة اصلی این است که تقریرهای نوین برهان غایتشناختی که بر یافتههای جدیدی در حوزة زیستشناسی مبتنی است، به خصوص یافتههای مربوط به DNA، عامل اصلی تغییر مواضع آنتونی فلوست. البته در خلال تحقیق نشان داده میشود که فلو تنها توانسته است تا مرحلة خداشناسی عقلانی{طبیعی} یعنی نوعی خداشناسی ارسطویی که ناشی از ضرورت عقلی است،گام بردارد و هنوز تا دستیابی به خداباوری و حیانی راه درازی پیش رو دارد.
مهدی نجفی افرا
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
بحث مفهوم حرکت و نحوة وجود آن از مباحث جدی در حوزة طبیعیات و متافیزیک است. ابن سینا به سه تعریف اصلی در آثار خود از حرکت اشاره می کند و براساس تعاریف، حرکت را امری وجودی دانسته و معنی مقابل آن یعنی سکون را معنی عدمی می داند، اما نه عدم محض بلکه عدم ملکه است. در مورد نحوة وجود حرکت، ابنسینا بر حرکت توسطیه تأکید میکند و حرکت قطعیه را امری ...
بیشتر
بحث مفهوم حرکت و نحوة وجود آن از مباحث جدی در حوزة طبیعیات و متافیزیک است. ابن سینا به سه تعریف اصلی در آثار خود از حرکت اشاره می کند و براساس تعاریف، حرکت را امری وجودی دانسته و معنی مقابل آن یعنی سکون را معنی عدمی می داند، اما نه عدم محض بلکه عدم ملکه است. در مورد نحوة وجود حرکت، ابنسینا بر حرکت توسطیه تأکید میکند و حرکت قطعیه را امری ذهنی میداند که در قوة خیال ارتسام مییابد. در این مقاله دیدگاه ابن سینا تحلیل و نقد شده است.