محمدحسین جمشیدی؛ داود سبزی
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
لزوم تحول و بازنگری اندیشة کلامی - سیاسی شیعه در ارتباط با بحران غیبت امری مهم است که پایههای آن توسط امامان شیعه ریخته شد، اما در دوران غیبت، نوبختیان نقش اصلی را در این تحول ایفا کردند. اندیشمندان نوبختی در فضای بحرانی غیبت در عرصة کلام سیاسی به بررسی مسائل اساسی و مشکلات واقعی مکتب امامیه پرداختند. تلاش این بزرگان برای پاسخ به مسائل ...
بیشتر
لزوم تحول و بازنگری اندیشة کلامی - سیاسی شیعه در ارتباط با بحران غیبت امری مهم است که پایههای آن توسط امامان شیعه ریخته شد، اما در دوران غیبت، نوبختیان نقش اصلی را در این تحول ایفا کردند. اندیشمندان نوبختی در فضای بحرانی غیبت در عرصة کلام سیاسی به بررسی مسائل اساسی و مشکلات واقعی مکتب امامیه پرداختند. تلاش این بزرگان برای پاسخ به مسائل مبتلا به جامعه تأکید بر گفتمانی اعتدالی و ترکیبی بود که مرکب از عقلگرایی و روش حکمی معتدل و هماهنگ با نص(کتاب و سنت) میباشد. این نگرش در واقع ترکیب منطقی عقل و وحی متناسب با شرایط زمانه و سازگار با مکتب امامیه بود. در سطح سیاسی این خاندان علاوه برتمرکز بر پاسخ به شبهات دینی بهویژه در عرصة سیاست، توسعة فضا برای دفاع از اعتقادات دینی امامیه را مدنظر داشتند. در اسـاس، شکلگیری اندیشة کلامی - سیاسی خاندان نوبختی نمونه ای بارز از پاسخ به بحرانهای معرفتی و سیاسی جامعه قلمداد میشود.
محمدحسین فاریاب
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
ولایت تکوینی به معنای ولایت بر نظام تکوین از مسائلی است که همواره ذهن عالمان را به خود مشغول کرده است. آنچه در این نوشتار میآید، پردهبرداری از معنای این اصطلاح و برخورداری یا عدم آن در حق امامان شیعی علیهم السلام است. بر اساس مهمترین یافتههای این پژوهش، ولایت تکوینی میتواند به دو گونة ولایت در تکوین و ولایت بر تکوین تصویر ...
بیشتر
ولایت تکوینی به معنای ولایت بر نظام تکوین از مسائلی است که همواره ذهن عالمان را به خود مشغول کرده است. آنچه در این نوشتار میآید، پردهبرداری از معنای این اصطلاح و برخورداری یا عدم آن در حق امامان شیعی علیهم السلام است. بر اساس مهمترین یافتههای این پژوهش، ولایت تکوینی میتواند به دو گونة ولایت در تکوین و ولایت بر تکوین تصویر شود و آنکه مورد خلاف است، دومی است. اگر چه واگذاری و تفویض امر عالم به انسان ـ اگر در طول ارادة الهی باشد ـ فینفسه امری محال نیست، اما شاهدی بر این واگذاری و در نتیجه شأن ولایت بر تکوین در حق امامان علیهم السلام نیست.
مریم شعبانزاده؛ رضا رضایی
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
ادبیات صوفیانه نگاهی از لون دیگر به الهیات و دین است که در آن، باورها و پنداشتها تغییر رنگ و معنا داده است. صوفیان مسلمان چون گیاه نورستهای بودند که ازدامان اسلام برخاستند ولی با نگاهی دیگر به جهان پیرامون خود نگریستند و عوالم معنایی تازهای ساختند. بیتردید این گیاه نورسته از آبشخور قرآن و سنت که در روایات پیامبر و بزرگان دین ...
بیشتر
ادبیات صوفیانه نگاهی از لون دیگر به الهیات و دین است که در آن، باورها و پنداشتها تغییر رنگ و معنا داده است. صوفیان مسلمان چون گیاه نورستهای بودند که ازدامان اسلام برخاستند ولی با نگاهی دیگر به جهان پیرامون خود نگریستند و عوالم معنایی تازهای ساختند. بیتردید این گیاه نورسته از آبشخور قرآن و سنت که در روایات پیامبر و بزرگان دین از جمله امامان شیعه مندرج بوده، بهرهمند گشته است. سخنان، نامهها و مناجات علی(ع) و سایر ائمة شیعه مضامین عارفانهای را بیان کرده که با طبع صوفیان سازگار بوده است و مشایخ صوفی آن را دستمایهای برای شرح و بسط عقاید خود قرارداده با تأویل سخنان ائمة شیعه مفاهیم تازهای جستند و نظام عقیدتی و مسلکی خود را بنیاد نهادند. فرضیة این پژوهش بر این مبنا استوار گشته که تحول فکری صوفیان از طریق تأویل و دیگر یافت از متون و منابع شیعه صورت پذیرفته است.
این جستار در پی درستی و نادرستی عملکرد صوفیان در این زمینه نیست بلکه در پی ریشهیابی افکار و عقاید صوفیان و نحوة استفادة آنان از احادیث و اصول اعتقادی شیعه برای برساختن عقاید خود است. روش پژوهش براساس دیدگاه معرفت شناختی و هرمنوتیک سنت گرای گادامر و محدودة پژوهش بر مبنای اقوال مشایخ اولیة صوفیان مندرج در متون معتبر صوفیان بنانهاده شده است و از این رهگذر، فرضیة پژوهش آزموده میگردد.
رضا برنجکار؛ محمدجواد دانیالی
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
وقایع خارق عادت بسیاری در دوران پس از پیامبران، در اسلام و مسیحیت نقل میشوند. دربارة اصل وجود و دلالت این وقایع که در اسلام به نام کرامت و در مسیحیت به نام کلی معجزه خوانده میشوند اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما در بسیاری از موارد نشانهای از اعتبار الهی و حقانیت معرفی میگردند. مشکل مهم آنجا رخ میدهد که برفرض اعتبار یکسان نقل ...
بیشتر
وقایع خارق عادت بسیاری در دوران پس از پیامبران، در اسلام و مسیحیت نقل میشوند. دربارة اصل وجود و دلالت این وقایع که در اسلام به نام کرامت و در مسیحیت به نام کلی معجزه خوانده میشوند اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما در بسیاری از موارد نشانهای از اعتبار الهی و حقانیت معرفی میگردند. مشکل مهم آنجا رخ میدهد که برفرض اعتبار یکسان نقل این کرامات در اسلام و مسیحیت آیا میتوان آنها را نشانهای از تأیید الهی دانست؟ چگونه یک دلیل میتواند اثبات کنندة دو باور بعضاً متنناقض باشد؟ این مقاله به بررسی دلالت کرامات در اسلام و مسیحیت میپردازد و به این مسئله توجه دارد که چه دلالت معقولی برای کرامات هر دو دین قابل پذیرش است. در نهایت، اصل رجوع به فهم عرف به عنوان مبنای جامعی برای مواجهه با کرامات متعدد اسلام و مسیحیت و فهم دلالت آنان پیشنهاد میشود. این قاعده، دلالت هر کرامت را مطابق با فهم عرف از آن میداند. بر اساس همین اصل، دلالت مجموعة کراماتِ ظاهراً متعارضِ در ادیان نیز با مراجعه به همین قاعدة کلی - یعنی فهم عرف- قابل بررسی است که طبق آن ارزیابی عظمت یک کرامت، مبنای تشخیص برتری آن قرار خواهد گرفت و در نتیجه، عظمت کرامات ملاک برتری و حقانیت بالاتر صاحب آناست.
سیدمحمد اسماعیل سیدهاشمی
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
از مباحثی که در الهیات فلسفی یهود، اسلام و مسیحیت بدان پرداخته شده رابطة وجودی و تدبیری خدا با جهان است. این مسئله که با عنوان "عنایت یا مشیت الهی"مطرح شده است در واقع از تمایزهای مهم الهیات فلسفی در حوزة ادیان ابراهیمیبا فلسفههای یونانی است، چرا که در الهیات یونانی به رابطة ایجادی بین مبدأ هستی و جهان توجه نشده است بلکه اصل ، عدم ...
بیشتر
از مباحثی که در الهیات فلسفی یهود، اسلام و مسیحیت بدان پرداخته شده رابطة وجودی و تدبیری خدا با جهان است. این مسئله که با عنوان "عنایت یا مشیت الهی"مطرح شده است در واقع از تمایزهای مهم الهیات فلسفی در حوزة ادیان ابراهیمیبا فلسفههای یونانی است، چرا که در الهیات یونانی به رابطة ایجادی بین مبدأ هستی و جهان توجه نشده است بلکه اصل ، عدم عنایت و التفات موجود عالی نسبت به دانی است. سه فیلسوف برجسته و تأثیر گذار در الهیات یهودی ، مسیحی و اسلامی- ابن میمون ، ابنسینا و توماس آکوئینی - با نگاه به این اصل و با الهام از متون دینی تفسیر متفاوتی از رابطة خدا با جهان ارائه نمودهاند. هر چند ابعاد و فروعات این بحث بسیار گسترده است ولی با توجه به محدودیت مقاله به تحلیل دیدگاه این سهاندیشمند در توضیح تنها چهار پرسش محوری مرتبط با عنایت و مشیت الهی بسنده شده است و میزان توفیق آنان در تبیین فلسفی این موضوع و نقاط اشتراک و افتراق دیدگاههای آنان ارزیابی شده است .
مریم سالم
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
ابنسینا در ارائه نظریات وجودشناسانة خود از دو واژة وجوب و امکان که ابتکار فارابی بودند، بسیار مدد میگیرد، دو واژهای که سبقة کمرنگی در آراء فلاسفة پیش از فارابی و ابنسینا دارد و جسته و گریخته میتوان ردپایی از آنها را نزد فلاسفة یونان باستان یافت، این ردپا در ارسطو پررنگتر میشود، اما به شکل منطقی مطرح میشود نه فلسفی و در ...
بیشتر
ابنسینا در ارائه نظریات وجودشناسانة خود از دو واژة وجوب و امکان که ابتکار فارابی بودند، بسیار مدد میگیرد، دو واژهای که سبقة کمرنگی در آراء فلاسفة پیش از فارابی و ابنسینا دارد و جسته و گریخته میتوان ردپایی از آنها را نزد فلاسفة یونان باستان یافت، این ردپا در ارسطو پررنگتر میشود، اما به شکل منطقی مطرح میشود نه فلسفی و در باب قضایا به آنها پرداخته میشود و به موجودات عینی و وجود سرایت نمیکند. با ابتکار فارابی و ابنسینا در به کارگیری نظریة وجوب و امکان فلسفی و تقسیم موجود به واجب و ممکن، فلسفة هستیشناسی مشایی، شکلی متمایز به خود میگیرد و وجود خدا و عالم و مسئلة خلقت که تا پیش از این مطرح نبود، بهتر تبیین میشود.
حسین اترک
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
قاعدة اعتدال هستة مرکزی فضیلتگرایی اخلاقی ارسطو است. بر اساس این قاعده، همة فضایل اخلاقی در حد وسط قرار دارند و رذایل اخلاقی همه ناشی از افراط و تفریط در اعمال و عواطف است. شارحان و ناقدان گاه در فهم این قاعدة مهم دچار اشتباه و اختلاف شدهاند؛ یکی از نقاط اختلاف تفسیر معناشناختی یا عملگرایانه از قاعدة اعتدال است؛ تفسیر اعتدال به ...
بیشتر
قاعدة اعتدال هستة مرکزی فضیلتگرایی اخلاقی ارسطو است. بر اساس این قاعده، همة فضایل اخلاقی در حد وسط قرار دارند و رذایل اخلاقی همه ناشی از افراط و تفریط در اعمال و عواطف است. شارحان و ناقدان گاه در فهم این قاعدة مهم دچار اشتباه و اختلاف شدهاند؛ یکی از نقاط اختلاف تفسیر معناشناختی یا عملگرایانه از قاعدة اعتدال است؛ تفسیر اعتدال به حد وسط دقیق و به اعتدال کمّی، عدم انطباق قاعدة اعتدال بر همة فضایل، نسبت دادن افراط و تفریط به فضیلت و ایجاد رابطة خطی بین فضایل و رذایل از جمله تحلیلهای نادرست در قاعدة اعتدال است. این مقاله درصدد بیان تحلیلهای نادرست از قاعدة اعتدال و اصلاح آنهاست.