سیدمحسن حسینی؛ عین الله خادمی؛ رمضان مهدوی آزاد بنی
چکیده
اگرچه فارابی در رساله الجمع همان موضوع مشهور موجود به ما هو موجود را برای فلسفه ذکر میکند و توضیح میدهد که دایرة شمول موضوع فلسفه همة موجوداتاند و در واقع ماهیت یونانی- ارسطوئی برای فلسفه قائل میشود لکن با توجه به اوصاف و ویژگیهایی که وی در این رساله برای فلسفه بیان میکند، میتوان چنین دریافت که او در این رساله برای ...
بیشتر
اگرچه فارابی در رساله الجمع همان موضوع مشهور موجود به ما هو موجود را برای فلسفه ذکر میکند و توضیح میدهد که دایرة شمول موضوع فلسفه همة موجوداتاند و در واقع ماهیت یونانی- ارسطوئی برای فلسفه قائل میشود لکن با توجه به اوصاف و ویژگیهایی که وی در این رساله برای فلسفه بیان میکند، میتوان چنین دریافت که او در این رساله برای معرفی فلسفه، مفهوم قرآنی حکمت را در نظر داشته است. به زعم ما فارابی ماهیت فلسفه را علم به موجود به ماهو موجود دانسته لکن هویتی که برای این دانش در این رساله ترسیم کرده است، چیزی شبیه به مفهوم دینی حکمت موجود در کتاب مقدس مسلمانان است و در معنایی گستردهتر الگویی که فارابی در این رساله برای هویت فلسفه در جهان اسلام ارائه میدهد ماهیتی یونانی- ارسطوئی با هویتی دینی است با اوصاف مذکور در قرآن، اوصافی همانند اتقان، عدم اختلاف، نبود خلل و سستی در احکام آن و مطابقت با متن واقع که از لسان مردان الهی بیان میشود و هدایت بخش و درخور پیروی است.
جواد نظری؛ شمس اله سراج؛ مجید ضیایی قهنویه
چکیده
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله میگیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت ...
بیشتر
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله میگیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت میان خالق و مخلوقاند، فاصلۀ بسیاری دارد، و حتی بر نظریۀ نیابت ذات از صفات (منسوب به برخی از معتزله) انطباق ندارد، اما تشخیص نسبت این الهیات با عرفان نظری و کلامِ روایی شیعی دشوار است. به نظر ما، اگرچه در نگاه نخست، الهیات قاضی سعید الهیاتی کلامیـ رواییـ سلبی (همچون الهیات رواییـ سلبی منتسب به شیخ صدوق) به نظر میرسد، اما در حقیقت، ارکان مهم خود را مدیون عرفان نظری است، هر چند در مواردی از آن فاصله نیز میگیرد. موارد مهم تأثیرپذیری قاضی سعید از عرفان نظری از این قرارند: اعتقاد به وحدت شخصیۀ وجود، نفی سنخیت میان مقام ذات و نمودهای آن، نفی صفات از مقام ذات، معبود بودن اسماء و صفات. مهمترین تفاوت بین این دو نگرش در این است که در عرفان، خداوند همان وجودِ بما هو هو است، اما قاضی سعید همین را هم قبول ندارد.
طاهر کریم زاده؛ ابراهیم نوئی؛ عباس میرزایی
چکیده
آموزه بداء ازجمله اختصاصات اعتقادی شیعه است، از اینرو همواره مورد طعن و انتقاد مخالفان قرار گرفته است. آنان شیعیان را متهم به نسبت دادن جهل و پشیمانی به خدا کرده و زبان به طعن ایشان گشودهاند. در مقابل ایشان نیز اندیشوران شیعی همواره از این آموزه دفاع کرده و هرکدام بر اساس نظام فکری خود، در پی تبیین حقیقت بداء و تحلیل صحیح ...
بیشتر
آموزه بداء ازجمله اختصاصات اعتقادی شیعه است، از اینرو همواره مورد طعن و انتقاد مخالفان قرار گرفته است. آنان شیعیان را متهم به نسبت دادن جهل و پشیمانی به خدا کرده و زبان به طعن ایشان گشودهاند. در مقابل ایشان نیز اندیشوران شیعی همواره از این آموزه دفاع کرده و هرکدام بر اساس نظام فکری خود، در پی تبیین حقیقت بداء و تحلیل صحیح رابطة آن با صفات الهی بودهاند. از میان بزرگانی که در عصر حاضر به تحلیل آموزه بداء پرداخته، آیت الله سید محمد کاظم عصار است. وی از آخرین حکمایی است که به صورت مفصل به مسئلة بداء پرداخته و در این باب، رسالهای مستقل با مشی فلسفی- عرفانی نگاشته است. ابتکارات آیت الله عصار در تبیین حقیقت بداء، بهویژه نگاه عرفانی وی در این باب بینظیر است. وی توانست با استفاده از مبانی فلسفی صدرایی و بهرهگیری از مبانی عرفانی، تبیین بدیع و تازهای از حقیقت بداء، رابطة آن با علم و ارادة خداوند و تقدیر الهی، ارائه داده و نحوة وقوع آن در علم و اخبار معصومان(ع) را تبیین کند. چیستی حقیقت بداء و چگونگی تحلیل رابطه آن با علم، اراده و تقدیر الهی و علم و عصمت معصومان (ع) از دیدگاه وی، مسئلة پژوهش حاضر است.
محمد رسول ایمانی خوشخو
چکیده
مسیحشناسی مبتنی بر آگاهی که در الهیات جدید مسیحی توسط شلایر ماخر مطرح شد برخلاف الهیات سنتی بر طبیعت بشری عیسی تأکید بیشتری می کرد و امتیاز عیسی را در داشتن شناختی ناب و مستمر از خداوند می دانست که عصمت از گناه را نیز برای وی همراه میآورد. این مقاله در پی آن است تا با بررسی نحوۀ تأیید عیسی از سوی روح القدس در قرآن کریم قرابت مدلول ...
بیشتر
مسیحشناسی مبتنی بر آگاهی که در الهیات جدید مسیحی توسط شلایر ماخر مطرح شد برخلاف الهیات سنتی بر طبیعت بشری عیسی تأکید بیشتری می کرد و امتیاز عیسی را در داشتن شناختی ناب و مستمر از خداوند می دانست که عصمت از گناه را نیز برای وی همراه میآورد. این مقاله در پی آن است تا با بررسی نحوۀ تأیید عیسی از سوی روح القدس در قرآن کریم قرابت مدلول آیات مرتبط با مسیحشناختی جدید مسیحی را در تبیین توانمندیهای فراعادی عیسی روشن سازد. برای این منظور تفسیر آیات مرتبط در تفاسیر روایی و کلامی جمعآوری و با دیدگاه شلایرماخر در مورد طبیعت انسانی عیسی مقایسه شده است. در نتیجه مشخص شد که برخی تفاسیر با الهام از روایات و تحلیل فلسفی، روحالقدس را عالیترین مرتبه از مراتب روحی انسان معرفی کردهاند. این مرتبه در انسانهای کامل و برخی پیامبران همچون عیسی شکوفاست و ایشان را قادر میسازد تا با مدد از آن، شناختی حضوری از خداوند و دیگر حقایق به دست آورند.
روح الله نجفی
چکیده
فهم شایع از عبارت قرآنی «بل رفعه الله الیه»، زنده بالا برده شدن عیسی به آسمان نزد خداوند است اما برخی از نواندیشان معاصر ادعا کردهاند که قرآن بر زنده بودن عیسی در آسمان دلالت ندارد بلکه مراد از رفع عیسی، بالا بردن روح وی یا منزلت و درجة اوست. پژوهش حاضر نشان میدهد که ادعای وفات عیسی و نفی صعود او به آسمان، با قطع نظر از پیشینة ...
بیشتر
فهم شایع از عبارت قرآنی «بل رفعه الله الیه»، زنده بالا برده شدن عیسی به آسمان نزد خداوند است اما برخی از نواندیشان معاصر ادعا کردهاند که قرآن بر زنده بودن عیسی در آسمان دلالت ندارد بلکه مراد از رفع عیسی، بالا بردن روح وی یا منزلت و درجة اوست. پژوهش حاضر نشان میدهد که ادعای وفات عیسی و نفی صعود او به آسمان، با قطع نظر از پیشینة مسیحی قصه میتواند موجه باشد، زیرا در دو موضع قرآن، از «توفّی» عیسی سخن رفته است. با وجود این، گزارههای قرآن را باید با توجه به معهودات مخاطبان تفسیر کرد و آموزة قرآنی رفع عیسی، ناظر به باورهای مسیحی بیان شده است. باور به صعود عیسی در مسیحیت، پیشینهایاشکار دارد و اگر مراد قرآن همان صعود معهود نبود، با قرینهای شفاف، ذهن مخاطبان را از عهد پیشین منصرف مینمود، حال آنکه قرینهای برای انصراف، ارائه نشده است و «توفی» عیسی به برگرفتن زندة او، تأویل پذیر است. از دیگر سو، پذیرش عیسای زنده در آسمان، انتظار نزول و ظهور وی را به دنبال دارد و آیاتی از قرآن میتواند دال بر بازگشت عیسی فهمیده شود.
محمدحسین فاریاب؛ امیر پژوهنده
چکیده
احسان الهی ظهیر از نویسندگان معروف پرتلاش وهابی در رد عقاید شیعه است. وی در آثار متعدد خود وجود امام دوازدهم شیعیان را موهوم دانسته و بر این باور است که امام حسن عسکری علیهالسلام فرزندی ندارد. او برای اثبات ادعای خود از روایات نقل شده از کتب شیعه و دیدگاههای اندیشمندان شیعی استفاده میکند. در این نوشتار دیدگاه ایشان و روایات و دیدگاه ...
بیشتر
احسان الهی ظهیر از نویسندگان معروف پرتلاش وهابی در رد عقاید شیعه است. وی در آثار متعدد خود وجود امام دوازدهم شیعیان را موهوم دانسته و بر این باور است که امام حسن عسکری علیهالسلام فرزندی ندارد. او برای اثبات ادعای خود از روایات نقل شده از کتب شیعه و دیدگاههای اندیشمندان شیعی استفاده میکند. در این نوشتار دیدگاه ایشان و روایات و دیدگاه متکلمان شیعه نقل شده توسط ایشان مورد بررسی و نقد قرار میگیرد و مشخص میشود که نحوه استناد ایشان به این دسته از روایات و کتب شیعی صحیح نیست. همچنین در ادامه با توجه به روایاتی که از کتب معتبر اهل سنت نقل شده و به همراه ضمیمه کردن وقایع تاریخی منقول در کتب تاریخی، این نتیجه به دست میآید که وجود امام مهدی عجل الله امری موهوم نیست و هم از نظر شیعی و هم از نظر اهل سنت، امام حسن عسکری علیهالسلام دارای فرزند هستند که همان مهدی منتظر در نزد شیعه است.
عبدالمطلب عبدالله؛ صالح حسن زاده؛ مهدی شیخ
چکیده
نظریة ولایت فقیه امام خمینی و خلافت اسلامی رشیدرضا در باب حکومت و سیاست، تشابهات بسیاری دارد طوری که در ساختار و اصول کلی مدلی یکسان را ارائه میدهند که در آن، هم بر نقش مردم تأکید شده و رأی ایشان اهمیت دارد و هم حکومت باید بر اساس مبانی و احکام دینی باشد. اجتهاد و مصلحت نیز موجب انعطافپذیری دین و زمینهساز اجرایی شدن حکومت ...
بیشتر
نظریة ولایت فقیه امام خمینی و خلافت اسلامی رشیدرضا در باب حکومت و سیاست، تشابهات بسیاری دارد طوری که در ساختار و اصول کلی مدلی یکسان را ارائه میدهند که در آن، هم بر نقش مردم تأکید شده و رأی ایشان اهمیت دارد و هم حکومت باید بر اساس مبانی و احکام دینی باشد. اجتهاد و مصلحت نیز موجب انعطافپذیری دین و زمینهساز اجرایی شدن حکومت دینی با توجه به شرایط روز خواهند شد. با وجوداین شباهت در نظریه، نتایج عینی و خروجی اجتماعی جریانهای وابسته به آنها با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارند. با بررسی مبانی نظری این دو نظریه مشخص میشود نوع نگاه به دین و برخی ویژگیهای آن، شامل: کارکرد دین، جاودانگی و جامعیت آن، و همچنین مبانیای از الهیات و انسانشناسی، موجب بروز چنین رویکردی در حکومت و سیاست میشود. اما تفاوتهایی در نوع مواجهة شیعه و اهل سنت به این مباحث، موجب تفاوتهای مهمی در اجرای آنها میشود. رویکرد شیعه مبتنی بر عقل و نقل است و از پشتوانة عقلی غنیای بهره میبرد در حالی که دینشناسی اهل سنت، بیشتر بر اساس نقل بوده و بر پایة فقه است. این تفاوت موجب شده در عمل نظریة خلافت اسلامی نتواند به اهداف خود برسد.