میترا عباس زادگان؛ امیر عباس علیزمانی؛ جلال پیکانی
چکیده
هدف ازاین مقاله بررسی کارکرد تجربة دینی در معنادهی به زندگی از دیدگاه ویلیام جیمز به همراه توصیف و تحلیل نقدهای طرح شده است. وی باگوهر انگاری تجربة دینی آن را شرط لازم و کافی کشف معنا میداند. او دین را امری فردی و احساسی میداند که با شواهد ذهنی بودن احساسات و خصوصی بودن امر ذهنی، به مطابقت نظر جیمز با علم جدید و اختصاصی شدن تجربة ...
بیشتر
هدف ازاین مقاله بررسی کارکرد تجربة دینی در معنادهی به زندگی از دیدگاه ویلیام جیمز به همراه توصیف و تحلیل نقدهای طرح شده است. وی باگوهر انگاری تجربة دینی آن را شرط لازم و کافی کشف معنا میداند. او دین را امری فردی و احساسی میداند که با شواهد ذهنی بودن احساسات و خصوصی بودن امر ذهنی، به مطابقت نظر جیمز با علم جدید و اختصاصی شدن تجربة دینی و معنادهی آن پی میبریم. همچنین تبیینهای تجربی جیمز فاقد قطعیت است و ضرورتی در اثبات عقلی آن نمیبیند. شواهدی همچون تلاش برای جستجوی معنا توسط همة انسانها و جعل معنا و تقلیل معناداری به هدفمندی نشان میدهد که جستجوی معنا اساسی ترین نیروی محرکه در زندگی و وجود حس دینی در همة افراد است. نگاه جیمز بیشتر در احساس معنا است تا خود معنا. دیدگاه جیمز به تجربة دینی و معنا تحت تأثیر تفکرات پراگماتیستی ناظر به سودمندی است.
سیده نرجس عمرانیان؛ امیر عباس علی زمانی
دوره 17، شماره 1 ، فروردین 1396، ، صفحه 107-134
چکیده
هدف این پژوهش بررسی معنای زندگی از نظر ارسطو و نقش لذت در رسیدن به آن با روشی توصیفی- تحلیلی است. ارسطو میان اینها ارتباط عمیقی ایجاد میکند و نیکبختی را شرط لازم و کافی معنادار شدن زندگی میداند. معنایی که لذت آنرا همراهی میکند و مکمل آن است. ارسطو ابتدا دستیابی به نیکبختی را هدف نهایی معرفی میکند و سپس ارتباط میان لذت و معنای ...
بیشتر
هدف این پژوهش بررسی معنای زندگی از نظر ارسطو و نقش لذت در رسیدن به آن با روشی توصیفی- تحلیلی است. ارسطو میان اینها ارتباط عمیقی ایجاد میکند و نیکبختی را شرط لازم و کافی معنادار شدن زندگی میداند. معنایی که لذت آنرا همراهی میکند و مکمل آن است. ارسطو ابتدا دستیابی به نیکبختی را هدف نهایی معرفی میکند و سپس ارتباط میان لذت و معنای زندگی را بیان میکند. وی راه رسیدن به نیکبختی را فضیلت دانسته و فضایل را به دو دسته عقلانی یا اخلاقی تقسیم میکند. برتری فضایل عقلانی از مختص انسان بودنشان ناشی شده و لذا لذات حاصل از آنها نیز نابترند. پس اولا و بالذات معنای زندگی را باید در آنها جست. او لذت را شرط لازم و ناکافی برای نیکبختی میداند. بنابراین ما زندگی نمیکنیم برای رسیدن به لذت؛ بلکه زندگی میکنیم برای رسیدن به نیکبختی نهایی، که در سایهی آن میتوان صاحب برترین لذات شد. بخشی از مباحث او در نفسشناسی به بیان جایگاه عقلِ مفارق و فناناپذیر میپردازد که به نظر میرسد با توجه به این دیدگاه، وی ارتباط میان لذت و معنا را همچنان پس از مرگ پایدار میداند.