عموم متکلمان و فیلسوفان مسلمان در اتصاف خداوند به صفت اراده متفقاند. با این حال، در این باب که آیا اراده از صفات ذاتی است یا فعلی، اختلاف شده است. از سوی دیگر، تفسیر معنای «اراده» آن گاه که به عنوان صفت ذاتی حق تعالی پذیرفته میشود میتواند بحثانگیز باشد. ملاصدرا ارادة الهی را در هر دو مقام ذات و فعل میپذیرد، ولی در تحلیل مفهومی «ارادة ذاتی» آن را به مفاهیم سایر صفات ذاتی (مانند علم، حب ) فرو میکاهد. این رویکرد، که میتوان آن را «رویکرد فروکاهشی» نامید، کمابیش مورد قبول بسیاری از حکیمان طرفدار حکمت متعالی قرار گرفته است. با این حال، علامه طباطبایی، هر چند اراده را از صفات کمالی وجودی میداند ارجاع معنایی ارادة ذاتی را به معانی دیگر صفات نمیپذیرد و بر اساس تبیینی که در نحوة انتزاع صفات فعلی ارائه میکند در برخی آثار خود به ویژه در تفسیر المیزان به نفی ارادة ذاتی (به عنوان صفتی که از استقلال مفهومی برخوردار است) تمایل یافته است. در این مقاله، ضمن تحلیل رویکرد فروکاهشی حکمت متعالیه نقد علامه طباطبایی بر این رویکرد بررسی میشود. نتیجة نهایی بحث این است که نقد علامه این رویکرد را با چالشی اساسی روبه رو ساخته است.