تحولات قرن بیستم در حوزۀ هرمنوتیک و نظریة تفسیری به نتایجی منتهی شده است که علم کلام به عنوان دانشی متن محور و دارای پیوند عریق با تفسیر متون مقدس را در حوزههایی به چالش میکشد. مقالة حاضر با بررسی تأثیر تحولات هرمنوتیک معاصر در هر دو ساحت «نظریة تفسیری به مثابه نظریۀ قرائت» و «نظریة تفسیری به مثابه هرمنوتیک فلسفی و فرا تفسیر» بر حوزۀ کلام سنتی و با تأکید بر اینکه هر رویکرد کلامی لاجرم بر نظریۀ تفسیری خاصی تکیه زده است میکوشد تعامل میان هرمنوتیک و کلام را در سه محور اصلی بررسی نماید. این سه محور اصلی عبارتاند از: الف. چالش انتقادی هرمنوتیک معاصر با کلیّت کلام سنتی؛ ب. بررسی مسئله آفرینی و خلق پرسشهای نوین کلامی توسط هرمنوتیک معاصر؛ ج. واکاوی تأثیر باورهای کلامی در هرمنوتیک.