عالم عین از منظر افلاطون به دو دسته تقسیم میشود:۱. عالم مثُل، ۲. عالم محسوسات. ارائة نظریة مثُل از سوی افلاطون مبتنی بر همین مبنا بوده است. به طور قطع میتوان گفت افلاطون با ارائة این نظریه درصدد بود که به گمان خود بتواند پیدایی عالم محسوسات را با نظر به ناپایداری آن و قابل شناخت نبودن یقینی آن توجیه کند. نقادیهای ارائه شده علیه نظریة مثُل عمدتاً از سوی فلاسفة مشاست. ارسطو شاگرد و همعصر افلاطون در مواجهه با این نظریه معتقد است:" قائل شدن به این نظریه نتایج غیر منطقی در پی خواهد داشت." ابنسینا نیز با ارائة ارزیابی منفی از این نظریه، " آن را محصول دورة خامی اندیشة یونانی دانسته است و برای آن ﭘشتوانهای برهانی قائل نیست". نگارنده درصدد است که با توجه به جایگاه نظریة مثُل در اندیشة افلاطون، ضمن تقریر و ترسیم ناکارآمدی آن نزد ارسطو و ابن سینا در تبیین نظام پیدایی عالم، با گریز به براهین مؤید دیدگاه مثُل، نشان دهد که نقدهای ارسطو و به ویژه ابنسینا تا چه اندازه موجهاند.