مسئلۀ تبیین فرایند معرفت و شناخت، از جمله مهمترین دغدغههای فیلسوفان طی تاریخ تفکر و اندیشه و خاستگاه شکلگیری اختلافنظرها و مشاجرههای بسیار در این میان بوده است و در یک کلام میتوان گفت در دورۀ جدید پس از دکارت و در اوج آن در کانت فلسفه به معرفتشناسی تحویل و به تعبیری مترادف با آن تلقی میشود. نگاهی تطبیقی به جریان شکلگیری معرفت و یا تطبیق برخی عناصر به کار رفته در آن افزون بر اینکه نقاط قوت و یا ضعف دو سنت فلسفی را بر ملا میسازد، راه را برای پژوهش و تطبیــق و معــاضدت و مسـاعدت همـدیگر، بـرای رسیـدن به نقطهای مطلوبتر میگشاید. این نوشتار با تطبیق معقولات ثانیۀ فلسفی در سنت فلسفۀ اسلامی و مقولات فاهمۀ کانتی در پی آن است که با برداشتن گامی در این مسیر، زمینه را برای کاوش بیشتر پژوهشگران فلسفه فراهم آورد