محمدرضا ارشادی نیا
چکیده
اتحاد عاقل و معقول از مسائل محوری در حکمت متعالیه به شمار میآید. گرانیگاه اثبات و استنتاج از آن، مرهون توجه ژرف به روش و مبانی خاص حکمت متعالیه است. ادلة اثباتی آن دست کمی از خود آن، در فاصله گرفتن از فلسفة متعارف ندارد. در این مسیر، برخی نوپژوهان با ذهنیت اشتراک روشی و مبنایی آموزة اتحاد، در دیدگاه صدرایی با دیگر حکما، به خوانش آموزه ...
بیشتر
اتحاد عاقل و معقول از مسائل محوری در حکمت متعالیه به شمار میآید. گرانیگاه اثبات و استنتاج از آن، مرهون توجه ژرف به روش و مبانی خاص حکمت متعالیه است. ادلة اثباتی آن دست کمی از خود آن، در فاصله گرفتن از فلسفة متعارف ندارد. در این مسیر، برخی نوپژوهان با ذهنیت اشتراک روشی و مبنایی آموزة اتحاد، در دیدگاه صدرایی با دیگر حکما، به خوانش آموزه و ادلة آن پرداخته و به بهانه نقد، نتیجهای جز تولید شبهه به بار نیاوردهاند. حکیم سبزواری بر اساس مبانی ویژة صدرایی دلیلی بر مبنای مشاهدة عقول متکافئه به هنگام درک کلیات، بر آموزة اتحاد اقامه کرده که در آن نامی از انگاره «حقیقت و رقیقت» نبرده است. یکی از نوپژوهان سعی کرده به بهانة اعم بودن دلیل از ادعا، از زاویة ناکارآمدی کاربست حقیقت و رقیقت در اثبات آموزه، به جرح و خدش در این دلیل و به تبع آن آموزة اتحاد عاقل و معقول بپردازد. واکاوی ادعاها و بیان کیفیت تأثیر انگاره به فرض کاربست آن مورد پرس و جوی این نوشتار است. در این مسیر آشکار میشود که چگونه سطحپژوهی و سایر عوامل همسو سبب شده است، برخی پژوهشها از مسیر تحقیق بایسته خارج و به مسیر تولید شبهه دربارة عالیترین نظریهپردازیهای حکمت متعالیه رهسپار شوند.