لیلا شیخی؛ سیدمحمد علی دیباجی
چکیده
رد تناسخ و چگونگی معادجسمانی دو مسئلة مهم در فلسفه وکلام اسلامی است، چنان که هم برای اندیشمندان ادیان ومذاهب قدیم وهم برای فیلسوفان دین در عصر حاضر، دارای اهمیت است. بهنظر میرسد که این دو مسئلة در نزاع غزالی با ابنسینا دیدگاه خاصی را برای سهروردی پدیدآورده است. سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن ...
بیشتر
رد تناسخ و چگونگی معادجسمانی دو مسئلة مهم در فلسفه وکلام اسلامی است، چنان که هم برای اندیشمندان ادیان ومذاهب قدیم وهم برای فیلسوفان دین در عصر حاضر، دارای اهمیت است. بهنظر میرسد که این دو مسئلة در نزاع غزالی با ابنسینا دیدگاه خاصی را برای سهروردی پدیدآورده است. سهروردی معادجسمانی را با روش نقلی اثبات کرده و معتقد است که همین بدن عنصری در آخرت حاضر میشود؛ اما در مورد تناسخ، موضع اودر کتبی که از تناسخ در آنها سخن گفته، ازجمله تلویحات و لمحات، با حکمـةالاشراق متفاوت است، به اینمعنا که در همة آثارمربوط بهجز حکمـةالاشراق، از رد تناسخ سخن میگوید، ولی در اثر اخیر، موضع او در سه مرحله بیان شده است: عقیده به حدوث نفس، که مستلزم رد تناسخ است؛ تردید در رد یا قبول تناسخ، به دلیل ضعف ادله معتقدان و منکران به تناسخ؛ و سخن ازامکان یا وقوع نوعی تناسخ نزولی برای شقاوتمندان. این مقاله درصدد است تا اثبات کند که عقیدة سهروردی به امکان نوعی از تناسخ، تا اندازة زیادی تحت تأثیر «نظریة بدن جدید» غزالی است که درباب چگونگی معادجسمانی مطرح کرده است.
مژگان کلاچاهی ثابت؛ محمد هادی قندهاری
چکیده
رجعت از آموزههای اصیل مکتب کلامی امامیه است که از سوی سایر نحل اسلامی مورد انتقادات گسترده قرار گرفته است. ناصر القفاری اندیشمندِ وهابیِ معاصر در کتابِ اصول مذهب الشیعـة الإمامیـة، انتقادات گستردهای را به این آموزه مطرح کرده که دامنة این انتقادات ریشهها، ناتمامیِ دلایل و دلایلِ بطلان این عقیده را درنوردیده است. او کوشیده تا ...
بیشتر
رجعت از آموزههای اصیل مکتب کلامی امامیه است که از سوی سایر نحل اسلامی مورد انتقادات گسترده قرار گرفته است. ناصر القفاری اندیشمندِ وهابیِ معاصر در کتابِ اصول مذهب الشیعـة الإمامیـة، انتقادات گستردهای را به این آموزه مطرح کرده که دامنة این انتقادات ریشهها، ناتمامیِ دلایل و دلایلِ بطلان این عقیده را درنوردیده است. او کوشیده تا با مرتبط دانستنِ این اعتقاد به تعالیم اهل کتاب و ارائة تصویری یهودی از آن، ریشههای آن را به خارج از اسلام گره زده و عبدالله بن سبأ را بنیانگذار این تفکر معرفی نماید. این امر در حالی است که افزون بر آیات و روایات متواترِ دال بر آموزة رجعت، اساساً یهودیان به رجعتِ پسینی معتقد نیستند، و از عبدالله بن سبأ نیز هیچگاه اعتقاد به رجعت مصطلح گزارش نشده است. مهمترین دستاورد متن حاضر علاوه بر رد پندارهای قفاری، تبیین تمایز اندیشة رجعت در کلام امامیه و گزارههای منتسب به یهود و سبأئیت است