مریم صمدیه
چکیده
این پژوهش میکوشد تا با روش توصیفیتحلیلی و مطالعه و بررسی متون ملاصدرا نشان دهد که درک انسان از امکان فقری و تعلق وجودی خویش به خدا میتواند در تربیت نفس انسان مفید و مؤثر واقع شود؛ چرا که از نظر ملاصدرا قوام ممکن به واجب و قوام نفس به عقل و قوام عقل به باری تعالی است. مطابق نظر ملاصدرا وجود مساوق با خیر و سعادت است؛ اما در عین حال وجودات ...
بیشتر
این پژوهش میکوشد تا با روش توصیفیتحلیلی و مطالعه و بررسی متون ملاصدرا نشان دهد که درک انسان از امکان فقری و تعلق وجودی خویش به خدا میتواند در تربیت نفس انسان مفید و مؤثر واقع شود؛ چرا که از نظر ملاصدرا قوام ممکن به واجب و قوام نفس به عقل و قوام عقل به باری تعالی است. مطابق نظر ملاصدرا وجود مساوق با خیر و سعادت است؛ اما در عین حال وجودات به واسطهی کمال و نقص با هم متفاوت هستند؛ از این رو هرچه وجود تمامتر باشد، سعادت او بیشتر است. وی معتقد است وجود هر چیزی در نزد خودش، لذتبخش است و اگر وجود سبب و مقومش نیز برایش حاصل باشد، لذتبخشتر خواهد بود؛ چرا که آن هم وجود او و کمال وجودی اوست. بنابراین اگر انسان بتواند به درجهای برسد که خود را متعلق محض و عین ربط و تعلق به خداوند ببیند و امکان فقری خویش را درک نماید، میتواند به کمال وجودی خویش (که هدف تربیت نفس است) دست یابد. علاوه بر این درک علت و تعلق به آن، سبب میشود تا انسان وجود خویش و ارتباط با علت وجودی خویش را دریابد و خود را نزد علت خویش حاضر و ناظر ببیند (چرا که معلول مجرد همواره نزد علت مجرد خویش حاضر است) و توجه به علت و حضور او میتواند زمینههای تربیتی را در انسان فراهم کند.
حسین نیازبخش؛ اصغر واعظی
چکیده
ارتباط بین اخلاق و مابعدالطبیعۀ ابنجبیرول که به نوعی ارتباط بین دو رسالۀ «ینبوعالحیاه» و «اصلاحالاخلاق» است، از طریق مفهوم «شوق» میسر میشود. جهان نوافلاطونی ابنجبیرول از دو قوس صعود و نزول یعنی تبدیل وحدت به کثرت و بازگشت کثرت به وحدت تشکیل شده است. شوق هم علت نزول و هم علت صعود است. انسان مرتبهای است که از ...
بیشتر
ارتباط بین اخلاق و مابعدالطبیعۀ ابنجبیرول که به نوعی ارتباط بین دو رسالۀ «ینبوعالحیاه» و «اصلاحالاخلاق» است، از طریق مفهوم «شوق» میسر میشود. جهان نوافلاطونی ابنجبیرول از دو قوس صعود و نزول یعنی تبدیل وحدت به کثرت و بازگشت کثرت به وحدت تشکیل شده است. شوق هم علت نزول و هم علت صعود است. انسان مرتبهای است که از آن، صعود آغاز میشود. به همین دلیل، او باید شوق نزولی را به صعودی بدل کند. اخلاق آن چیزی است که به انسان کمک میکند تا با حاکم کردن شوق صعودی بر شوق نزولی، به سمت غایت یعنی امر نامتعین یا وحدت محض حرکت کند. اخلاق از طریق تنظیم طبایع حواس و تعادل خُلقها انسان را در مسیر صعود قرار میدهد. در واقع، انسان به علت نفس حیوانی و شوق نزولی خود در تشخیص غایت خود اشتباه کرده و امور متعین و جزئی را متعلق شوق و غایت خود میداند. این امر سبب خروج نفس از تعادل و گرایش به خلقهای متعدد میشود. این خلقها خود، عامل دوری بیشتر انسان از غایتش یعنی امر نامتعین میشوند. اخلاق این خلقها را به تعادل میرساند تا انسان بار دیگر به امر نامتعین شوق پیدا کرده و به صعود میل یابد.
حسین اترک
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1393
چکیده
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و ...
بیشتر
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و بررسی گردد. این مقاله به این مهم میپردازد. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف فضیلتگرای اخلاقی، نظریة اخلاقیاش را با بحث از سعادت آغاز میکند. او بر اساس مبنای فلسفیاش، اصل وجود، شعور و ادراک وجود را سعادت میشمارد. هر موجود بر اساس مرتبه وجودیاش از سعادت متناسب برخوردار است. وی در بیانی کلی سعادت را نیل هر موجودی به کمال وجودی مختص خویش تعریف میکند که این کمال وجودی با مقتضای ذاتی او مطابق است. از نظر ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در حکمت نظری و علم به حقایق اشیا و مشاهدة موجودات مجرد عقلی و ذوات نورانی و اتصال و بلکه اتحاد با عقل فعال و بالاتر از همة ادراک ذات باری تعالی و لقای اوست. اما نیل به این سعادت عقلی بدون سعادت بدنی که همانا تهذیب نفس، تطهیر باطن، کنترل قوای غضبی و شهوی توسط قوة عقلی و نیل به ملکة عدالت ممکن نیست. ملاصدرا معتقد به قاعدة اعتدال ارسطویی است و همة فضایل اخلاقی را در حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط قرار میدهد. وی مانند اغلب علمای اخلاق اسلامی معتقد به چهار فضیلت اصلی و هشت رذیلت اصلی مقابل است.
زکریا بهارنژاد؛ کمیل شمسالدینی مطلق
دوره 14، شماره 1 ، فروردین 1393
چکیده
فارابی عدالت را در سه حوزة تکوین، اجتماع و فرد بررسی میکند و در هر سه به اعتدال توجه دارد، به گونهای که در تکوین، به معنای اعطای بهرة وجودی به موجودات، متناسب با اهلیت آنها، از سوی خداوند و در اجتماع به معنای توزیع خیرات مشترک، بر اساس شایستگی افراد و در اخلاق به معنای رعایت اعتدال و حدوسط نظر دارد، از سویی وی با تقسیم سعادت به دنیوی ...
بیشتر
فارابی عدالت را در سه حوزة تکوین، اجتماع و فرد بررسی میکند و در هر سه به اعتدال توجه دارد، به گونهای که در تکوین، به معنای اعطای بهرة وجودی به موجودات، متناسب با اهلیت آنها، از سوی خداوند و در اجتماع به معنای توزیع خیرات مشترک، بر اساس شایستگی افراد و در اخلاق به معنای رعایت اعتدال و حدوسط نظر دارد، از سویی وی با تقسیم سعادت به دنیوی و اخروی، سعادت دنیوی را ابزاری برای دستیابی به سعادت حقیقی میداند که بالاترین مرتبة آن مختص حکیمان در آخرت است. وی با تأثیرپذیری از افلاطون و ارسطو تأثیر عدالت را در دستیابی به سعادت پذیرفته و این بدین جهت است که عدالت دارای مطلوبیت غیری است و اینکه در تحصیل سعادت به امور دیگری غیر از عدالت نیاز است، نشان میدهدکه عدالت، شرط لازم برای سعادت است ولی شرط کافی نیست.
زکریا بهارنژاد
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1392
چکیده
تبیین مسئلة فضیلت از دیدگاه فارابی و اهمیت آن میتواند راهگشای فهم و درک برخی از مباحث کلیدی فلسفة وی مانند جامعة مدنی، مدینة فاضله، امت فاضل، اجتماع فاضل، معمورة الفاضله(جهان برین وآباد) باشد. دیدگاه فارابی در بررسی و پژوهش پیرامون فضیلت متأثر از نگاه سعادتگرانة وی در باب اخلاق و کمالیابی انسان است. او براین باور است که آدمیبه ...
بیشتر
تبیین مسئلة فضیلت از دیدگاه فارابی و اهمیت آن میتواند راهگشای فهم و درک برخی از مباحث کلیدی فلسفة وی مانند جامعة مدنی، مدینة فاضله، امت فاضل، اجتماع فاضل، معمورة الفاضله(جهان برین وآباد) باشد. دیدگاه فارابی در بررسی و پژوهش پیرامون فضیلت متأثر از نگاه سعادتگرانة وی در باب اخلاق و کمالیابی انسان است. او براین باور است که آدمیبه طور فطری موجودی کمالجو و سعادتطلب است و برای نیل بهاین هدف والا و مقدس نیازمند ابزار و وسائل است، کسب انواع فضائل (نظری، فکری، اخلاقی و عملی)، همان ابزار و وسائل نیل انسان به کمال و سعادت است و دست یازیدن به فضائل یاد شده بر تعلیم و تربیت افراد جامعه مبتنی است، ازاین روی فارابی هدف تعلیم را اکتساب فضائل نظری و هدف تربیت را نیز محقق ساختن فضائل اخلاقی(ویا نفسانی) میداند. تلاش نویسنده، دراین مقاله متکی بر فهم و درک وی از متون و آثار فارابی بوده و ازاین نظر به متون وآثار دیگران ، کمتر ارجاع داده شده است.
زکریا بهارنژاد؛ کمیل شمس الدینی مطلق
دوره 12، شماره 3 ، مهر 1391
چکیده
ارسطو از معدود اندیشمندانی است که تأملاتی ژرف در بارة عدالت و سعادت داشته است. وی تأثیر عدالت در تحصیل سعادت را پذیرفته، به گونهای که دستیابی به سعادت را بدون اجرای عدالت امکان ناپذیر میداند. به تعبیر صحیحتر از نظر وی اعتدال از فضایل عمده در تحصیل سعادت است؛ میان عدالت و سعادت رابطة عمیق و ژرفی وجود دارد به گونهای که عدالت شرط لازم برای ...
بیشتر
ارسطو از معدود اندیشمندانی است که تأملاتی ژرف در بارة عدالت و سعادت داشته است. وی تأثیر عدالت در تحصیل سعادت را پذیرفته، به گونهای که دستیابی به سعادت را بدون اجرای عدالت امکان ناپذیر میداند. به تعبیر صحیحتر از نظر وی اعتدال از فضایل عمده در تحصیل سعادت است؛ میان عدالت و سعادت رابطة عمیق و ژرفی وجود دارد به گونهای که عدالت شرط لازم برای تحصیل سعادت است و معنای این سخن این است که امور دیگری نظیر داشتن حکمت، عفت، شجاعت، خیراتخارجی و دوستی نیز در تحصیل سعادت نقش دارند و همراه عدالت علتتأمه برای نیل به سعادت میگردند و این بدین خاطر است که هر پدیدهای برای تحقق به صدها عامل نیاز دارد و عدالت تنها یکی از عوامل تحصیل سعادت است، بنابراین عدالت به عنوان شرط لازم، وسیله و مقدمهای برای نیل به سعادت به شمار میآید و نسبت منطقی میان آن دو عام و خاص مطلق است.
عین الله خادمی؛ مرتضی حامدی
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
از جمله مباحثی که شیخ الرئیس آن را به مطمح نظر گذاشته، معاد و حالات اخروی آن است. او در حکمت خویش پس از آنکه به بحث جنجالی لذت و رنج پرداخته، در پی آن بود تا لذت و الم اخروی را نیز به متألهان و دینداران تفهیم نماید. شیخ الرئیس در آثار خود، پس از اثبات وجود نفس و بقای جنبة نفسانی، قوای متنوعة انسانی را با مرگ مضمحل میدانست، اما براین باور ...
بیشتر
از جمله مباحثی که شیخ الرئیس آن را به مطمح نظر گذاشته، معاد و حالات اخروی آن است. او در حکمت خویش پس از آنکه به بحث جنجالی لذت و رنج پرداخته، در پی آن بود تا لذت و الم اخروی را نیز به متألهان و دینداران تفهیم نماید. شیخ الرئیس در آثار خود، پس از اثبات وجود نفس و بقای جنبة نفسانی، قوای متنوعة انسانی را با مرگ مضمحل میدانست، اما براین باور فلسفی پای میفشرد که تنها قوة عقلانی است که با مرگ انسان، فانی نشده و به سرای باقی خواهد شتافت. او ضمن تقسیمبندیهای گوناگون و دامنهدار، نفوس بشری را به دستههای مختلفی تقسیم میکرد تا جایگاه اخروی آنان را روشن سازد. در حکمت سینوی پس از آنکه فراگیری و اکثری بودن سعادت اخروی بر کرسی اثبات نشست، لذت و الم نفوس نیز، عقلانی به شمار آمد. از نگاه شیخ الرئیس،ثوابها،خوشیها، لذت ها و دردهای عالم عقبی، کاملاً عقلی است و آنچه در متون وحیانی از وعدهها و وعیدهای اخروی تشریح شده، چیزی جز گزارههای استعاری و کنایی نیست. او فقط برای نفوس ناقصه، جایگاهی جسمانی که معلق به اجرام سماوی هستند در نظر میگرفت و لذت یا الم اخروی آنان را مادی میانگاشت.
مجید اکبری؛ فاطمه امین
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
اخلاق و سیاست از شاخههای حکمت عملی و در پی تأمین سعادت انسان هستند. سعادت مفهوم محوری اخلاق ارسطوست. او در اخلاق به دنبال مطلوبی است که فینفسه مطلوب باشد، نه آنکه به دلیل چیز دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پی «خیر اعلاء»است، که همان سعادت است. جامعه هم باید در پی خیر اعلاء باشد، حصول سعادتهای فردی از راه سعادتهای اجتماع ...
بیشتر
اخلاق و سیاست از شاخههای حکمت عملی و در پی تأمین سعادت انسان هستند. سعادت مفهوم محوری اخلاق ارسطوست. او در اخلاق به دنبال مطلوبی است که فینفسه مطلوب باشد، نه آنکه به دلیل چیز دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پی «خیر اعلاء»است، که همان سعادت است. جامعه هم باید در پی خیر اعلاء باشد، حصول سعادتهای فردی از راه سعادتهای اجتماع امکان پذیر است و نیز بالعکس. فلسفة اخلاق در بارة خصال فردی انسانهاست به این اعتبار که در جامعه زندگی می-کنند، فلسفة سیاست هم در بارة زندگی، رفتار و کردار اجتماعی انسانهاست. در نوشتار حاضر، سعی بر آن است تا تبیینی برای نسبت میان اخلاق وسیاست بیابیم.
محمد قاسم الیاسی
دوره 8، شماره 3 ، مهر 1387
چکیده
از دیر باز « سعادت حقیقی» در کنار کمال، خیر و لذتهای انسان مورد گفتمان حکیمان و فیلسوفان بوده است. به خاطر گستردگی این مفاهیم، بهویژه سعادت حقیقی، رویکردها و دیدگاههای گوناگونی در بارۀ آن وجود داشته و تاکنون هیچ ملاک مورد توافق همگانی ارائه نشده است. بدین روی، در این مقاله کوشش شد، تا زوایای ناپیدای سعادت حقیقی آشکار و لایههای ...
بیشتر
از دیر باز « سعادت حقیقی» در کنار کمال، خیر و لذتهای انسان مورد گفتمان حکیمان و فیلسوفان بوده است. به خاطر گستردگی این مفاهیم، بهویژه سعادت حقیقی، رویکردها و دیدگاههای گوناگونی در بارۀ آن وجود داشته و تاکنون هیچ ملاک مورد توافق همگانی ارائه نشده است. بدین روی، در این مقاله کوشش شد، تا زوایای ناپیدای سعادت حقیقی آشکار و لایههای گوناگون آن در عرصههای مختلف دنیا و آخرت از منظر صدرا معرفی شود. بر این اساس، رهیافتها و فرضیههای «سعادت مادی و حسی» «سعادت روحانی» و «سعادت باطنی و نشاط درونی» به عنوان فرضیههای احتمالی و رقیب و «سعادت جامع نگر» با رویکرد خاص صدرایی، به عنوان «خود شکوفایی عقلی و سعادت حقیقی» فرضیة اصلی تحقیق، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. در این مقاله با کمک مبانی نظری مانند: اصالـة الوجود، تشکیکی بودن وجود، جسمانیـة الحدوث و روحانیـة البقاء بودن نفس، حرکت جوهری و اختیار انسان، رابطۀ دنیا و آخرت، اتحاد نفس با قوا، و اتحاد عاقل و معقول به راحتی امتیاز دیدگاه صدرالمتألهین با حکیمان دیگر در رهیافت جامع نگر روشن گردیده و سعادت حقیقی تثبیت شده است. بنابراین، از دیدگاه صدرا، سعادت یا حقیقی یا غیر حقیقی است؛ این دو یا دنیوی یا اخروی می باشند؛ این چهارتا، یا وابسته به حواس ظاهری، باطنی و قوای تحریکی است، یا معلول عقل نظری و عقل عملی است؛ سعادت حقیقی انسان مربوط به عقل انسان به دلیل اتم بودن، اقوی، الزم، اشد و اکثر بودن آن است. هرکدام این سعادت عقل نظری و عملی یا حداقلی یا حد متوسطی یا حداکثری هستند
محمد محمدرضایی؛ محمد قاسم الیاسی
دوره 5، شماره 2 ، تیر 1384
چکیده
از دیر باز « سعادت حقیقی» در کنار کمال، خیر و لذتهای انسان مورد گفتمان حکیمان و فیلسوفان بوده است. به خاطر گستردگی این مفاهیم، بهویژه سعادت حقیقی، رویکردها و دیدگاههای گوناگونی در بارۀ آن وجود داشته و تاکنون هیچ ملاک مورد توافق همگانی ارائه نشده است. بدین روی، در این مقاله کوشش شد، تا زوایای ناپیدای سعادت حقیقی آشکار و لایههای ...
بیشتر
از دیر باز « سعادت حقیقی» در کنار کمال، خیر و لذتهای انسان مورد گفتمان حکیمان و فیلسوفان بوده است. به خاطر گستردگی این مفاهیم، بهویژه سعادت حقیقی، رویکردها و دیدگاههای گوناگونی در بارۀ آن وجود داشته و تاکنون هیچ ملاک مورد توافق همگانی ارائه نشده است. بدین روی، در این مقاله کوشش شد، تا زوایای ناپیدای سعادت حقیقی آشکار و لایههای گوناگون آن در عرصههای مختلف دنیا و آخرت از منظر صدرا معرفی شود. بر این اساس، رهیافتها و فرضیههای «سعادت مادی و حسی» «سعادت روحانی» و «سعادت باطنی و نشاط درونی» به عنوان فرضیههای احتمالی و رقیب و «سعادت جامع نگر» با رویکرد خاص صدرایی، به عنوان «خود شکوفایی عقلی و سعادت حقیقی» فرضیة اصلی تحقیق، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است. در این مقاله با کمک مبانی نظری مانند: اصالـة الوجود، تشکیکی بودن وجود، جسمانیـة الحدوث و روحانیـة البقاء بودن نفس، حرکت جوهری و اختیار انسان، رابطۀ دنیا و آخرت، اتحاد نفس با قوا، و اتحاد عاقل و معقول به راحتی امتیاز دیدگاه صدرالمتألهین با حکیمان دیگر در رهیافت جامع نگر روشن گردیده و سعادت حقیقی تثبیت شده است. بنابراین، از دیدگاه صدرا، سعادت یا حقیقی یا غیر حقیقی است؛ این دو یا دنیوی یا اخروی می باشند؛ این چهارتا، یا وابسته به حواس ظاهری، باطنی و قوای تحریکی است، یا معلول عقل نظری و عقل عملی است؛ سعادت حقیقی انسان مربوط به عقل انسان به دلیل اتم بودن، اقوی، الزم، اشد و اکثر بودن آن است. هرکدام این سعادت عقل نظری و عملی یا حداقلی یا حد متوسطی یا حداکثری هستند.