محمدمهدی باباپور گل افشانی
دوره 14، شماره 4 ، دی 1393
چکیده
یکی از محورهای بنیاد دینی حکومت، مبانی آن است و نوع نگرش به این مبانی، حکومتها را از هم متمایز میکند. انسانشناسی یکی از این مبانی است که در این نوشتار ضمن تبیین روشهای مختلف انسان شناسی و ابعاد و مراتب وجودی انسان، به تأثیر آن بر هر یک از قوانین حکومت دینی، حاکمان این حکومت و مردم در حکومت مبتنی بر دین پرداخته خواهد شد. کانون تبیینهای ...
بیشتر
یکی از محورهای بنیاد دینی حکومت، مبانی آن است و نوع نگرش به این مبانی، حکومتها را از هم متمایز میکند. انسانشناسی یکی از این مبانی است که در این نوشتار ضمن تبیین روشهای مختلف انسان شناسی و ابعاد و مراتب وجودی انسان، به تأثیر آن بر هر یک از قوانین حکومت دینی، حاکمان این حکومت و مردم در حکومت مبتنی بر دین پرداخته خواهد شد. کانون تبیینهای فوق، اندیشههای حکیم متأله معاصر، آیتالله جوادی آملی خواهد بود چرا که آن استاد کوشیده به مناسبتهای گوناگون با واکاویهای مبانی حکومت دینی، تاثیر آن مبانی را بر این نوع از حکومت تبیین سازد. دستاورد نوشتار حاضر آن است که نوع نگاه و معرفت به ابعاد وجودی انسان تأثیر شگرفی در عناصر گوناگون حکومت دینی خواهد داشت.
بیوک علیزاده
دوره 10، شماره 3 ، مهر 1389
چکیده
از جمله اتهامات ناروایی که بر فلسفة اسلامی وارد شده، این است که آنچه
فلسفة اسلامی نامیده میشود، اگر هم جایز باشد بر آن نام فلسفه اطلاق و آن را مقید به قید «اسلامی» کنیم، همانی است که فیلسوفان درجه اولی همچون ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا بیان کردهاند و اگر از اشکال ناکارامدی آن صرفنظر کنیم، هیچ جای توسعهای در آن نیست. از این ...
بیشتر
از جمله اتهامات ناروایی که بر فلسفة اسلامی وارد شده، این است که آنچه
فلسفة اسلامی نامیده میشود، اگر هم جایز باشد بر آن نام فلسفه اطلاق و آن را مقید به قید «اسلامی» کنیم، همانی است که فیلسوفان درجه اولی همچون ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا بیان کردهاند و اگر از اشکال ناکارامدی آن صرفنظر کنیم، هیچ جای توسعهای در آن نیست. از این رو صرف عمر و هزینه برای آموزش و پژوهش در باب آن، جز دور معیوب و آب در هاون کوبیدن و باد پیمودن نیست.
ادعای ما در این مقاله آن است که اولاً فلسفة اسلامی منحصر به ابداع و ابتکار سه فیلسوف نامبرده نیست.
ثانیاً فلسفة اسلامی از جهات متعددی جای توسعه و نظرورزی دارد و سالهای متمادی میتواند از اندیشمندان دلربایی کند و ذهن و زبان آنها را به خود جلب نماید.
سید حسن اخلاق
دوره 9، شماره 2 ، تیر 1388
چکیده
شاید کنارهم نهادن نام فارابی و ماکیاولی شگفتانگیز بنماید، اما ذات واحد فلسفه مبنایی برای نگاه تطبیقی به آن دو مهیا میسازد. مقالة حاضر میکوشد در پژوهشی جدید نگاهی تطبیقی به فلسفة سیاسی این دو فرد تاثیرگذار در فلسفة سیاسی اسلام و فلسفة سیاسی جدید غرب بیندازد. بدین منظور برخی آثار کمتر مورد توجه قرار گرفتة فارابی و رسالههای سیاسی ...
بیشتر
شاید کنارهم نهادن نام فارابی و ماکیاولی شگفتانگیز بنماید، اما ذات واحد فلسفه مبنایی برای نگاه تطبیقی به آن دو مهیا میسازد. مقالة حاضر میکوشد در پژوهشی جدید نگاهی تطبیقی به فلسفة سیاسی این دو فرد تاثیرگذار در فلسفة سیاسی اسلام و فلسفة سیاسی جدید غرب بیندازد. بدین منظور برخی آثار کمتر مورد توجه قرار گرفتة فارابی و رسالههای سیاسی اصلی ماکیاولی با رویکری عینیتگرایانه بررسی شدهاند. دو نکتة دیگر نیز از ویژگیهای رویکرد این تحقیق است: 1. ارائة تصویری رئالیستی از فلسفة سیاسی فارابی؛ 2. ارائة تصویری فلسفی و بنیادین از تفکر سیاسی ماکیاولی. خوانش فلسفۀ سیاسی فارابی در کنار بنیادهای تفکر سیاسی ماکیاولی بدان منظور است که از درانداختن گفتگو میان دو متفکر برجسته، روزنی برای ما گشوده شود، هم کارآیی مآثر بزرگ فکری ما دیده شود و هم در عالَم واقع گام نهاده گردد. بدین منظور نخست همانندیها و سپس تفاوتهای تفکر سیاسی آن دو را نشان خواهیم داد. همانندیها عبارتاند از: توجه به واقعیتها، اهمیت دریافت تجربی، بیان بنیان سیاست و رابطة انسانشناسی و سیاست. تفاوتها عبارتاند از: بسترهای دینی متفاوت، تأکید بر ذهنیت یا عینیت، نسبت سیاست و هستی، تمثیل پزشک. سرانجام پس از تحلیل همانندیها و تفاوتها دریافتیم که عقلانیت نهفته در فلسفۀ سیاسی فارابی، هنوز امکانات بسیاری برای شکوفایی و کارآیی بشر دارد، در حالی که بختباوری و بدبینی نهفته در فلسفة سیاسی ماکیاولی، به شرارتی از خودمحوری و اتفاقات منفیای میانجامد که جهان ما را با خطرها مواجه کرده است. عقلگرایی فارابی بر مبادی تجربی استوار است، با اساس عالم مدرن و بنای آزادی و آگاهی آدمی سازگاری دارد، در نتیجه میتواند در این عالَم نیز به کار ما بیاید، اما بیان ماکیاولی، بر اساس سوژۀ خودمختار و منفَک از عالم است که ترس و وحشت را وضع طبیعی آدمیان بر میشمارد.