سیدمحمداسماعیل سیدهاشمی؛ رضا سلیمانی
دوره 14، شماره 3 ، مهر 1393
چکیده
مکتب تفکیک با این انگیزه طراحی و ارائه شده است که شناخت حقایق و معارف دینی را به دور از التقاط فلسفی و عرفانی، با شیوهای دینی ممکن نماید و تأویلها و تفاسیری را که ظواهر شریعت از پذیرش آن ابا دارد، از روند فهم دینی کنار نهد و بر این ادعاست که با این روش میتوان به حقایق دینی که سعادت حقیقی ما در گرو علم به آن است، دست یافت. یکی از کلیدیترین ...
بیشتر
مکتب تفکیک با این انگیزه طراحی و ارائه شده است که شناخت حقایق و معارف دینی را به دور از التقاط فلسفی و عرفانی، با شیوهای دینی ممکن نماید و تأویلها و تفاسیری را که ظواهر شریعت از پذیرش آن ابا دارد، از روند فهم دینی کنار نهد و بر این ادعاست که با این روش میتوان به حقایق دینی که سعادت حقیقی ما در گرو علم به آن است، دست یافت. یکی از کلیدیترین مسائل در این مکتب، مباحث هستی شناسی آن است و میتوان ادعا کرد که در مکتب تفکیک مباحث هستی شناسی دروازه ورود به مباحث معرفت شناسی است. در این مقاله آراء ومبانی هستی شناسی مکتب تفکیک مورد کاوش قرار گرفته است و نشان داده شده که اکثر مطالب آنان در باب هستیشناسی با نگاه بدبینانه به حکمت متعالیه وبرای انکار دیدگاههایاین فلسفه پایهریزی شده و براین اساس برخی مبانیاین مکتب توجیه معقولی ندارد و حتی نمیتوان آن مطالب را مبتنی بر روایات دانست. البته از آنجایی که بین مؤسسان و شارحان این مکتب اختلافاتی وجود دارد تأکید ما در این تحقیق بیشتر بر مؤسسان این مکتب است.
سیدرضا(زهیر) حسینی لواسانی؛ رضا اکبریان
دوره 14، شماره 3 ، مهر 1393
چکیده
بحث علیت از مباحث مهم فلسفی است که فیلسوفان اسلامیتلاش وافری در جهت اصلاح و ساماندهی آن مطابق با آموزههای دینی انجام دادند. ابنسینا با استفاده از مفهوم دینی خلقت که مطابق آن وجود پس از عدم مطرح میشود، از بحث قوه و فعل ارسطو به بحث وجود و ماهیت گذر کرده و براین اساس بسیاری از مباحث مربوط به علیت را از نو بازسازی میکند ...
بیشتر
بحث علیت از مباحث مهم فلسفی است که فیلسوفان اسلامیتلاش وافری در جهت اصلاح و ساماندهی آن مطابق با آموزههای دینی انجام دادند. ابنسینا با استفاده از مفهوم دینی خلقت که مطابق آن وجود پس از عدم مطرح میشود، از بحث قوه و فعل ارسطو به بحث وجود و ماهیت گذر کرده و براین اساس بسیاری از مباحث مربوط به علیت را از نو بازسازی میکند که از آن جمله میتوان بهاین موارد اشاره کرد: ملاک نیاز به علت از "امکان استعدادی" به "امکان ماهوی" تغییر مییابد. خداوند از محرک نامتحرک نخستینی که فعلیت محض و علت غایی است به واجبالوجود بالذاتی که وجود محض است و علت فاعلیایجادی است، تبدیل میشود. همچنین خداوندی که تنها به خود میاندیشد به خداوند عالِم به ماسوا تبدیل میشود و در یک کلام در تفسیر علیت "اعطای وجود به ماهیت" جای "فعلیت بخشیدن به امر بالقوه" را میگیرد.