سید نورالدین محمودی
چکیده
از ویژگیهای برجستة حکمت متعالیه، توجهی است که به زیبایی در صنایع لطیفه دارد. ملاصدرا از منظر وجودشناسی به هنر و زیباییشناسی هنری و ارتباط عشق و هنر و توانمندیهای نهفته در هنر نگاه کرده و به جزییاتی پرداخته که در افق زیباییشناسی قابل توجه و تأمل است. طبق مفروضات هستی شناختی و انسان شناختی ملاصدرا، انسان دارای عوالمی است و هنر ...
بیشتر
از ویژگیهای برجستة حکمت متعالیه، توجهی است که به زیبایی در صنایع لطیفه دارد. ملاصدرا از منظر وجودشناسی به هنر و زیباییشناسی هنری و ارتباط عشق و هنر و توانمندیهای نهفته در هنر نگاه کرده و به جزییاتی پرداخته که در افق زیباییشناسی قابل توجه و تأمل است. طبق مفروضات هستی شناختی و انسان شناختی ملاصدرا، انسان دارای عوالمی است و هنر به عنوان صنایع لطیفة انسان در این عوالم رشد و نضج مییابد. در این مقاله تلاش شده است که هنر و آفرینش به عنوان اثر هنری از منظر ملاصدرا تبیین شود. بر اساس نتایج پژوهش در حکمت صدرایی هنر متعالی از نظر ملاصدرا آدمیرا به تشبه به باری تعالی میرساند. ملاصدرا بههنر بهصورت عام و فراگیر مینگرد و به آن صبغة معنوی و قدسی میدهد. از آنجا که هنر و صنایع لطیفه را با عشق عفیف و زیباییشناسی معنوی پیوند میزند و هدف از آن را رسیدن به معشوق حقیقی و زیباییهای ملکوتی تلقی میکند و در واقع برای هنر جایگاه ارزشی، معنوی و قدسی قایل است. ملاصدرا در تلقی خود از هنر گامی فراتر نهاده و دیدگاه خود را در قالب یک نظریة واحد که میتوان آن را «محاکات متعالی» خواند ارائه میکند.
بهرام چم سورکی؛ نصرالله حکمت
چکیده
انسان و خدا محورهای اصلی تفکر ابنسینا هستند. انسان به عنوان موجودی در میانۀ دنیای محسوسات، و عالم عقول و مجردات، ثمرۀ آفرینش است و به نظر او، شناخت خدا، غایت مابعدالطبیعه و مهمترین بخش تفکر است، که اعتبار علوم دیگر به نسبت آن سنجیده میشود. برای شناخت هنر در تفکر ابنسینا، باید جایگاه آن را نسبت به این غایت مشخص کرد، مسئلهای که ...
بیشتر
انسان و خدا محورهای اصلی تفکر ابنسینا هستند. انسان به عنوان موجودی در میانۀ دنیای محسوسات، و عالم عقول و مجردات، ثمرۀ آفرینش است و به نظر او، شناخت خدا، غایت مابعدالطبیعه و مهمترین بخش تفکر است، که اعتبار علوم دیگر به نسبت آن سنجیده میشود. برای شناخت هنر در تفکر ابنسینا، باید جایگاه آن را نسبت به این غایت مشخص کرد، مسئلهای که به هنر در جهانشناسی سینوی، جایگاهی ویژه میدهد. جهان سینوی مشتمل بر دایرهای است که در قوس نزولی، از مبدأ آغاز و به ماده ختم میشود و در قوس صعودی از انسان آغاز میشود و به سمت عالم عقول و مجردات حرکت میکند. عقل نخستین قابلیت انسان در قوس صعودی است که مورد توجه ابنسینا قرار میگیرد، امری که با توجه به وقوف ابنسینا به محدودیتها و ظرفیتهایش، او را به سمت سنجشِ عقل پیش میبرد، حاصل این بررسی، ظهور عرفان و هنر در آثار ابنسیناست؛ هر چند ابنسینا عرفان را توانا در سلوک و سیر صعودی میداند، اما بیانناپذیری و سکوت عرفان، و محدود بودن آن در میان افرادی خاص، او را به سمت هنر سوق میدهد.
علی بابایی؛ مهدی سعادتمند
چکیده
اهل حکمت، هنر را زائیده نیروی خیال میدانند. در نظر ایشان استناد حقیقی هنر به این نیرو وابسته به وجود مستقل قوة خیال است. در حالی که مطابق نظر نهایی حکمت صدرایی که مبتنی بر وحدت نفس و کلالقوا بودن آن است، همة قوا، عینالربط به نفساند. بر این مبنا، پرسش از چگونگی آفرینش آثار هنری از نفس چنین پاسخ داده میشود که؛ خیال، شأنِ نفس و ...
بیشتر
اهل حکمت، هنر را زائیده نیروی خیال میدانند. در نظر ایشان استناد حقیقی هنر به این نیرو وابسته به وجود مستقل قوة خیال است. در حالی که مطابق نظر نهایی حکمت صدرایی که مبتنی بر وحدت نفس و کلالقوا بودن آن است، همة قوا، عینالربط به نفساند. بر این مبنا، پرسش از چگونگی آفرینش آثار هنری از نفس چنین پاسخ داده میشود که؛ خیال، شأنِ نفس و عین تعلق به آن است. در نتیجه آثار منتسب به آن همچون هنر نیز، حقیقتاً فعلِ نفس خواهد بود و انتساب آن به خیال، ثانوی و با تسامح است. گوناگونی تجلی و ظهور نفس، سه مرتبه از وجودِ هنری را پدید میآورد که مرتبه اعلای آن واحد، اجمالی و بسیط به وجود جمعی نفس است. در اینمرتبه، وجود هنری با تمام عناصر کمالی نفس یکی است. بنابراین تمامِ معرفتها، به وجودِ واحد در نفسِ انسان موجودند و هیچ فرقی میان هنرمند و حکیم و عارف وجود ندارد. تنها در مراتب بعدی و تنزل بر مرتبة خیال و سپس خلق بیرونی اثر هنری در پایینترین مرتبة آن است که وحدت جمعی نفس در سیمای هنری خاص آشکار میشود.