میثم کهن ترابی
چکیده
نظریة پلورالیزم دینی از جمله نظریههای متأخر بهشمار میرود که با اهدافی متفاوت توسط پیروان آن، طرح و دنبال میشود. این نظریه که مورد گفتگو و گاه مناقشه فراوان بوده، در تفسیر تسنیم نیز مفصلاً طرح و نقد شده است. تسلط نویسنده به این نظریه و ارائة بحثی فراگیر که جنبههای مختلف این نظریه را مورد واکاوی قرار میدهد و بهرهگیری ...
بیشتر
نظریة پلورالیزم دینی از جمله نظریههای متأخر بهشمار میرود که با اهدافی متفاوت توسط پیروان آن، طرح و دنبال میشود. این نظریه که مورد گفتگو و گاه مناقشه فراوان بوده، در تفسیر تسنیم نیز مفصلاً طرح و نقد شده است. تسلط نویسنده به این نظریه و ارائة بحثی فراگیر که جنبههای مختلف این نظریه را مورد واکاوی قرار میدهد و بهرهگیری از استدلالهای عقلی و نقلی، از محسنات بحث مطرح شده در این تفسیر است. فقدان پاسخی روشن به مقولة رستگاری که از مهمترین پرسشهای پلورالیزم دینی است، طرح برخی مطالب درون دینی که در پاسخ به اندیشة پورالیستی غیرقابل اتکاء به نظر میرسد و همچنین در نظر نگرفتن برخی آیات قرآن که به نوعی مؤید پلورالیزم دینی هستند، از مهمترین نقدهای وارد به مباحث مطرح شده در این تفسیر است. پژوهش حاضر با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای به نقد پلورالیزم دینی در تفسیر تسنیم پرداخته است.
رضا برنجکار؛ محمدجواد دانیالی
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
وقایع خارق عادت بسیاری در دوران پس از پیامبران، در اسلام و مسیحیت نقل میشوند. دربارة اصل وجود و دلالت این وقایع که در اسلام به نام کرامت و در مسیحیت به نام کلی معجزه خوانده میشوند اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما در بسیاری از موارد نشانهای از اعتبار الهی و حقانیت معرفی میگردند. مشکل مهم آنجا رخ میدهد که برفرض اعتبار یکسان نقل ...
بیشتر
وقایع خارق عادت بسیاری در دوران پس از پیامبران، در اسلام و مسیحیت نقل میشوند. دربارة اصل وجود و دلالت این وقایع که در اسلام به نام کرامت و در مسیحیت به نام کلی معجزه خوانده میشوند اختلاف نظرهایی وجود دارد، اما در بسیاری از موارد نشانهای از اعتبار الهی و حقانیت معرفی میگردند. مشکل مهم آنجا رخ میدهد که برفرض اعتبار یکسان نقل این کرامات در اسلام و مسیحیت آیا میتوان آنها را نشانهای از تأیید الهی دانست؟ چگونه یک دلیل میتواند اثبات کنندة دو باور بعضاً متنناقض باشد؟ این مقاله به بررسی دلالت کرامات در اسلام و مسیحیت میپردازد و به این مسئله توجه دارد که چه دلالت معقولی برای کرامات هر دو دین قابل پذیرش است. در نهایت، اصل رجوع به فهم عرف به عنوان مبنای جامعی برای مواجهه با کرامات متعدد اسلام و مسیحیت و فهم دلالت آنان پیشنهاد میشود. این قاعده، دلالت هر کرامت را مطابق با فهم عرف از آن میداند. بر اساس همین اصل، دلالت مجموعة کراماتِ ظاهراً متعارضِ در ادیان نیز با مراجعه به همین قاعدة کلی - یعنی فهم عرف- قابل بررسی است که طبق آن ارزیابی عظمت یک کرامت، مبنای تشخیص برتری آن قرار خواهد گرفت و در نتیجه، عظمت کرامات ملاک برتری و حقانیت بالاتر صاحب آناست.