مجید احسن؛ میلاد نوری یالقوزآغاجی
دوره 18، شماره 2 ، تیر 1397، ، صفحه 29-42
چکیده
مسئلۀ معرفت به اشیاء عالم یکی از بحثانگیزترین مباحث تاریخ فلسفه است. دراینمیان، بحث از معرفت، بدون باور به ارتباط قوای شناختی با موضوعات شناخت ممکن نیست؛ و یکی از اقسام شناخت، شناخت عقلی بوده است که مستلزم توجه به رابطه عاقل و معقول است. یکی از کسانی که در اینباب به تفصیل سخن گفته، ابنسینا است، که گاهی بهصراحت و اشارت ...
بیشتر
مسئلۀ معرفت به اشیاء عالم یکی از بحثانگیزترین مباحث تاریخ فلسفه است. دراینمیان، بحث از معرفت، بدون باور به ارتباط قوای شناختی با موضوعات شناخت ممکن نیست؛ و یکی از اقسام شناخت، شناخت عقلی بوده است که مستلزم توجه به رابطه عاقل و معقول است. یکی از کسانی که در اینباب به تفصیل سخن گفته، ابنسینا است، که گاهی بهصراحت و اشارت از ارتباط اتحادی عاقل و معقول دفاع کرده و گاهی نیز این نظریه را رد کرده است. همین امر، مسئلۀ تعارض سینوی در باب اتحاد عاقل و معقول را قابلتوجه میسازد. بررسی این تعارض و راه برونرفت ازآن، موضوعِ پژوهشِ اندیشمندان ناظر به وی بوده است. مقالۀ حاضر، ضمن بررسی نارساییهایی موجود در دیدگاههای ایشان، به ارائه راه نوینی برای حل این تعارض سینوی در پرتو تحلیل تاریخی میپردازد.
مجید احسن؛ میلاد نوری ﻳﺎﻟﻘﻮﺯﺁﻏﺎﺟﻲ
دوره 17، شماره 2 ، تیر 1396، ، صفحه 148-172
چکیده
مسئله ثبات شخصیت از آنجایی که به مقولات و مباحث هستیشناختی و معرفتشناختی گره میخورد از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ در این میان، ملاکهایی که برای ثابت شخصیت ارائه شده است گرچه به لحاظ معرفتشناختی میتوانند به کار آیند، اما از جهت هستیشناختی محل اختلافات جدی بوده و مستلزم بررسی نقادانه است. در باب جنبه وجودی بحث از هویت شخصیه، ...
بیشتر
مسئله ثبات شخصیت از آنجایی که به مقولات و مباحث هستیشناختی و معرفتشناختی گره میخورد از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ در این میان، ملاکهایی که برای ثابت شخصیت ارائه شده است گرچه به لحاظ معرفتشناختی میتوانند به کار آیند، اما از جهت هستیشناختی محل اختلافات جدی بوده و مستلزم بررسی نقادانه است. در باب جنبه وجودی بحث از هویت شخصیه، گروهی منکر هرگونه هویت و جوهر ثابت برای انسان گشته و بهاینترتیب خود را از ارائه ملاک ثبات شخصیت نیز رهانیدهاند؛ درحالی که مدافعان ثبات شخصیت نیز سه ملاک بدن، حافظه و نفس مجرده را به عنوان مبنای حفظ هویت شخصیه مطرح ساختهاند؛ از آن میان، ملاصدرا منکر ملاکیت بدن و حافظه برای این امر میباشد و نفس مجرده را ملاک ثبات و این همانی شخصی معرفی میکند. این در حالی است که قول به حرکت جوهری نفس توسط صدرا، زمینه طرح این شبهه میشود که اگر نفس در حرکت دائمیِ جوهری است، پس ثبات شخصیت که هر انسانی آن را احساس می کند و خود صدرا هم آن را قبول دارد، چگونه قابل تبیین خواهد بود؟ و آیا بین پذیرش توأمان این دو مدعا، تهافت وجود ندارد؟ به نظر میرسد که با تدقیق و تامل در اندیشه صدرایی و بیان تقسیمات مختلف حرکت جوهری میتوان تهافت مذکور را ظاهری و قابل رفع دانست.