لطف خداوند، از دیدگاهی دو نوع است: تکوینی و تشریعی. آفرینش و تربیت جهان و جهانیان لطف تکوینی و ارشاد و تربیت موجودات صاحب اختیار، لطف تشریعی است. در این نوشتار، لطف اخیر مورد نظر است و آن عبارت است از اموری که آدمی را به طاعات نزدیک و از معاصی دور می گرداند، به شرط آنکه جبر و الجاء در آن نباشد. در این راستا، ضمن توجه به آراء متکلمان، جنبههای ...
بیشتر
لطف خداوند، از دیدگاهی دو نوع است: تکوینی و تشریعی. آفرینش و تربیت جهان و جهانیان لطف تکوینی و ارشاد و تربیت موجودات صاحب اختیار، لطف تشریعی است. در این نوشتار، لطف اخیر مورد نظر است و آن عبارت است از اموری که آدمی را به طاعات نزدیک و از معاصی دور می گرداند، به شرط آنکه جبر و الجاء در آن نباشد. در این راستا، ضمن توجه به آراء متکلمان، جنبههای گوناگون لطف از دیدگاه مولانا و حکیم سبزواری، بیان و سرانجام، موارد توارد و تشابة یا افتراق نظر آن دو معین شده است.
میان متکلمان و حکمای مسلمان در خصوص وجود یا عدم غایت و غرض در افعال باری تعالی اختلاف نظر وجود دارد. اشاعره وجود هرگونه غایت و غرض در افعال الهی را با کمال ذاتی او متعارض میدانند و آن را انکار میکنند. در مقابل، حکمای الهی و متکلمان عدلیه معتقدند که حضرت باری تعالی در افعالش غایت و غرض دارد و هیچ فعلی از او سر نمیزند مگر اینکه متوجه ...
بیشتر
میان متکلمان و حکمای مسلمان در خصوص وجود یا عدم غایت و غرض در افعال باری تعالی اختلاف نظر وجود دارد. اشاعره وجود هرگونه غایت و غرض در افعال الهی را با کمال ذاتی او متعارض میدانند و آن را انکار میکنند. در مقابل، حکمای الهی و متکلمان عدلیه معتقدند که حضرت باری تعالی در افعالش غایت و غرض دارد و هیچ فعلی از او سر نمیزند مگر اینکه متوجه غایت و غرض خاصی باشد؛ اما در اینکه غایت و غرض در افعال الهی به چه کسی یا چه چیزی برمیگردد میان این اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد. متکلمان عدلیه معتقدند که غرض باید به غیر خدا برگردد تا او از هرگونه نقص و کاستی مبرا باشد؛ اما حکما میگویند غرض باید به خود خدا برگردد تا با قاعدة «العالی لا یلتفتُ الی السافل و لا یستکملُ بِهِ» در تعارض نباشد. آنچه همة صاحبنظران بر آن اتفاق نظر دارند این است که «نقض غرض قبیح است»، زیرا منجر به اجتماع خواستن و نخواستن فعل واحد میشود که محال است. قاعدة قباحت نقض غرض» در کلام عقلی کاربرد زیادی دارد و کمتر قاعدهای از لحاظ کاربرد به پای این قاعده میرسد. اهمیت این قاعده تا بدان حد است که در تمام اصول دین از آن بحث میشود. اصل وجود غایت در افعال الهی در مباحث مربوط به توحید اثبات میشود و سپس به عنوان مقدمه در اثبات اصول دیگر یعنی عدل، نبوت، امامت و معاد به کار میرود.
این مقاله اصل عدل را از نظر شیعه بررسی میکند و برای آن جایگاه محوری ویژهای در نظر میگیرد و از این منظر به ارتباط آن با اصول دیگر میپردازد و برهانی بر توحید و عصمت استخراج و اقامه میکند، سپس از سخنان پیامبر اکرم(ص) مؤیدی بر دیدگاه خود در بارة عدل عرضه میدارد و حاصل چنین دیدگاهی را برای پاسخگویی به پرسش اساسی « انتظار بشر از دین ...
بیشتر
این مقاله اصل عدل را از نظر شیعه بررسی میکند و برای آن جایگاه محوری ویژهای در نظر میگیرد و از این منظر به ارتباط آن با اصول دیگر میپردازد و برهانی بر توحید و عصمت استخراج و اقامه میکند، سپس از سخنان پیامبر اکرم(ص) مؤیدی بر دیدگاه خود در بارة عدل عرضه میدارد و حاصل چنین دیدگاهی را برای پاسخگویی به پرسش اساسی « انتظار بشر از دین » به کار میبندد و در پایان نتیجه میگیرد که از نظر این مکتب، موجهترین انتظاری که یک شیعه میتواند از دین داشته باشد همان وعدهای است که دین خود متعهد به انجام آن شده است و آن تحقق عدالت به معنای جامع آن است، معنای جامعی که متضمن اصول دیگر نیز می باشد.