مجتبی قربانی همدانی
چکیده
غالب منطقدانان مسلمان، علم حصولی را با ملاک فکر به بدیهی و نظری تقسیم میکنند. هدف این پژوهش، بررسی مفیدبودن این تقسیم در منطق تصدیقات است. فایدة اصلی این تقسیم با غرض رسیدن به حقیقت در دانش منطق، نشاندادن نیاز به منطق در گذر از گزارههای بدیهی به گزارههای نظری است؛ اما در بدیهیات به دلیل یقینی بودنشان، نیازی به این دانش نیست. ...
بیشتر
غالب منطقدانان مسلمان، علم حصولی را با ملاک فکر به بدیهی و نظری تقسیم میکنند. هدف این پژوهش، بررسی مفیدبودن این تقسیم در منطق تصدیقات است. فایدة اصلی این تقسیم با غرض رسیدن به حقیقت در دانش منطق، نشاندادن نیاز به منطق در گذر از گزارههای بدیهی به گزارههای نظری است؛ اما در بدیهیات به دلیل یقینی بودنشان، نیازی به این دانش نیست. با تحلیل فکر و قضایای مختلف بدیهی به این نتیجه میرسیم که «بداهت» نمیتواند عامل یقینی بودن تصدیق باشد چراکه برخی بدیهیاتِ افرادِ دیگر از نظر ما کاذب است. یقینی بودن هرکدام از بدیهیات به عاملی غیر از بداهت آنها مربوط است. هرچند همة بدیهیاتِ ما برای خودمان یقینی است اما در سنجش افکار دیگران به عامل تصدیقِ شخصِ مقابل توجه نداریم و استدلال او را از حیث قواعد صوری و مادی استدلال، بررسی میکنیم. فکر در هیچ مبحثی در منطق بهجز تقسیم علم به بدیهی و نظری موردبحث واقع نشده و این شاهدی بر مفیدنبودن این تقسیم است. تقسیم جایگزین، با ملاک وجود یا عدم وجود استدلال، علم را به مبنایی و بنایی تقسیم میکند. بررسی صحت استدلال در تصدیقهای بنایی، در دانش منطق صورت میگیرد. منطق تصدیقات، علم خطایابی در استدلال است نه فکر.