مهدی زمانی
چکیده
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از مقایسه و تطبیق، به تحلیل نقش مؤلفة «توجه» در ادراک حسی از منظر ملاصدرا میپردازد. ملاصدرا در باب ادراک حسی تقریرهای گوناگونی دارد. در همة این تقریرها نقش توجه بهعنوان ویژگی اساسی نفس انکارناپذیر است. این نقش گویای ویژگی فعال نفس در ادراک حسی و سایر فرایندهای نفسانی است ...
بیشتر
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از مقایسه و تطبیق، به تحلیل نقش مؤلفة «توجه» در ادراک حسی از منظر ملاصدرا میپردازد. ملاصدرا در باب ادراک حسی تقریرهای گوناگونی دارد. در همة این تقریرها نقش توجه بهعنوان ویژگی اساسی نفس انکارناپذیر است. این نقش گویای ویژگی فعال نفس در ادراک حسی و سایر فرایندهای نفسانی است که بر اساس مبانی خاص ملاصدرا دربارة نفس و حقیقت ملکوتی آن استوار است. نظریة ملاصدرا را دربارة توجه میتوان بر دو اساس تبیین نمود. الف) نظریة تعدد قوای نفس و ب) نظریة وحدت قوا و اعتقاد به مراتب نفس. بر اساس دیدگاه نخست که به دیدگاه مشائیان نزدیکتر است، توجه به منزلة نوعی صافی محدود کننده و گلوگاه عمل نموده و در فرایند ادراک و تجرید از ورود بسیاری از دادهها از یک مرحله به مرحلة بعد جلوگیری میکند. بر اساس دیدگاه دوم که بر پایة مبانی خاص حکمت صدرایی استوار است نفس بر طبق درجه قوت خود از منبع توجه برای اعمال خاص خود استفاده میکند. در این تبیین توجه همانند منبع نوری است که گاه بی اختیار و گاه به ارادة نفس بر اموری بازتاب یافته و آنها را روشن و برای نفس حاضر و معلوم میسازد. دامنة این بازتاب و گستردگی و ژرفای آن به قدرت و توان نفس و مرتبة آن بستگی دارد. مدل توجه از منظر ملاصدرا با مدلهای ارائه شده در نظریات جدید روانشناسان شباهتها و تفاوتهایی دارد و امتیاز آن این است که توجه را در همة فرایندهای درون آدمی نشان میدهد.
سید محمدحسین نقیبی؛ عبدالله نصری
دوره 19، شماره 3 ، مهر 1398، ، صفحه 17-38
چکیده
هنگام ادراک حسی دو مرحلة روی میدهد: یکی تأثیرپذیری عضو حسی و دیگری ادراکِ نفس. مرحلة اول مادی و مرحلة دوم مجرد است. براساس اتحاد نفس و بدن، نفس به تأثرات مادی که در اعضای حسی واقع میشود علم دارد و این علم، از سنخِ علم حضوری است. برخی از شارحان حکمت متعالیه همچون علامه طباطبائی و شهید مطهری به این دیدگاه گرایش دارند. از لوازم معرفتشناختی ...
بیشتر
هنگام ادراک حسی دو مرحلة روی میدهد: یکی تأثیرپذیری عضو حسی و دیگری ادراکِ نفس. مرحلة اول مادی و مرحلة دوم مجرد است. براساس اتحاد نفس و بدن، نفس به تأثرات مادی که در اعضای حسی واقع میشود علم دارد و این علم، از سنخِ علم حضوری است. برخی از شارحان حکمت متعالیه همچون علامه طباطبائی و شهید مطهری به این دیدگاه گرایش دارند. از لوازم معرفتشناختی این نظریة، توانایی بر تبیین علتِ پیدایش برخی از خطاهای حس است همچنین این دیدگاه، بنایی معرفتی در دفاع از نظریة واقعگرایی غیرمستقیم در ارتباط با متعلق ادراک حسی است که بزرگان حکمت اسلامیبدان گرایش دارند. پذیرش حضوری بودن علم به تأثر مادیِ عضو حسی، با قول به حصولی بودن ادراک حسی قابل جمع است. ابنسینا و صدرا قائل به حصولی بودن ادراک حسیاند، در نقطة مقابل سهروردی و سبزواری قائل به حضوری بودن آنند. طبق دیدگاه اخیر، نفس خودِ خارج را مییابد، بنابراین عدمِ تطابق ادراک با خارج متصور نیست این در حالی است که هنگام مواجهه ابزار حسی با خارج، در برخی موارد صورتِ غیرمطابق با واقع بر نفس پدیدار میگردد، در نتیجه نمیتوان قائل به حضوری بودن ادراک حسی شد.
سیده مریم موسوی؛ محمد سعیدی مهر
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
هدف از مقالة حاضر بررسی نظریه التفاتی در باب ادراک حسی است. این نظریه تلاشی برای ارائة تبیینی از ادراک حسی است که درصدد است افزون بر موارد ادراک حسی غیرواقعی ارتباط ذهن با عین در ادراک حسی واقعی را نیز توجیه کند. در این نظریه، ادراک حسی، اعم از واقعی و غیرواقعی، عبارت است از یک حالت ذهنی التفاتی که بازنمودی را عرضه میکند. با اینکه اکثر ...
بیشتر
هدف از مقالة حاضر بررسی نظریه التفاتی در باب ادراک حسی است. این نظریه تلاشی برای ارائة تبیینی از ادراک حسی است که درصدد است افزون بر موارد ادراک حسی غیرواقعی ارتباط ذهن با عین در ادراک حسی واقعی را نیز توجیه کند. در این نظریه، ادراک حسی، اعم از واقعی و غیرواقعی، عبارت است از یک حالت ذهنی التفاتی که بازنمودی را عرضه میکند. با اینکه اکثر التفاتگرایان متعلق تجربة حسی را شیء فیزیکی میدانند اما در نظر آنان شیء فیزیکی در تحقق ادراک حسی ضرورتی ندارد و به بیان دیگر، ارتباط ذهن با عین شرط لازم شکلگیری ادراک حسی نیست. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که تبیین التفاتگرایانه از ادراک حسی، با این فهم شهودی که حواس میتوانند جهان فیزیکی را بر فاعل شناسا عرضه کنند، هماهنگ نیست و از این رو، با نوعی شکاکیت قابل جمع است.