علی اکبر افراسیاب پور؛ حسین آریان
چکیده
ابنخلدون (808 ـ732 ق)، به عنوان پایهگذار علم عرفان، اغلب به عنوان فیلسوف تاریخ، جامعهشناس و تمدنشناس معروف شده است، در حالی که در حوزههای متعددی از دانشهای عصر خود به پژوهش پرداخته و آثار ارزندهای از خود به یادگار گذاشته است، یکی از آنها فلسفۀ عرفان است که تاکنون به آن توجه نشده است. در این مقاله دیدگاه اختصاصی او در این حوزه ...
بیشتر
ابنخلدون (808 ـ732 ق)، به عنوان پایهگذار علم عرفان، اغلب به عنوان فیلسوف تاریخ، جامعهشناس و تمدنشناس معروف شده است، در حالی که در حوزههای متعددی از دانشهای عصر خود به پژوهش پرداخته و آثار ارزندهای از خود به یادگار گذاشته است، یکی از آنها فلسفۀ عرفان است که تاکنون به آن توجه نشده است. در این مقاله دیدگاه اختصاصی او در این حوزه واکاوی میشود و اصالت و معرفتشناسی عرفان و دریافتهای عرفانی و وحدت وجود با مبنای خاص فلسفۀ عرفان او تبیین میشود. هدف این مقالة توصیفی، دریافت همدلانۀ ابن خلدون با عرفان است که به روش کتابخانهای و با مراجعه به آثار اصلی او انجام شده است. اگر چه با چنین مطالعهای روشن میشود که ابن خلدون اگر عارف رسمی هم نبوده، گرایش زیادی به عرفان داشته است.
شهلا رحمانی؛ سوسن آل رسول
چکیده
برخی از آیات قرآن کریم بهطور مستقیم یا غیرمستقیم نسبت خطا یا گناه به انبیای الهی میدهد. با توجه به پیش زمینههای فکری، تبیین و تفسیر این دسته از آیات و تطبیق آنها با آموزة عصمت متفاوت است. مقالة حاضر با مطالعة موردی آیات 76 تا 78 انعام، درنگی بر تحلیل عارفان و متکلمان بر این آیات دارد. مقاله بر این فرضیه استوار است که تعریف متفاوت نبوت ...
بیشتر
برخی از آیات قرآن کریم بهطور مستقیم یا غیرمستقیم نسبت خطا یا گناه به انبیای الهی میدهد. با توجه به پیش زمینههای فکری، تبیین و تفسیر این دسته از آیات و تطبیق آنها با آموزة عصمت متفاوت است. مقالة حاضر با مطالعة موردی آیات 76 تا 78 انعام، درنگی بر تحلیل عارفان و متکلمان بر این آیات دارد. مقاله بر این فرضیه استوار است که تعریف متفاوت نبوت و عصمت در اندیشة عارف و متکلم، و مجهز بودن عارفان به ابزار کشف و شهود تفسیر متفاوتی به دنبال خواهد داشت. نتایج، گویای آن است که تفسیرهای عرفانی با رویکرد خاص خود که مبتنی بر هستیشناسی و ابزار معرفتی آنهاست، معنا و معارف بلند را پشتوانة الفاظ قرار داده و ظاهر آیات را منافی عصمت نمیدانند. از منظر ایشان این آیات، استعارهای از تکامل سلوکی انبیا علیهم السلام است. ستاره و ماه و خورشید واسطههایی بودند که در سلوک معرفتی ابراهیم علیه السلام گام به گام حذف شدند و این طریق در انسانی تحقق می یابد که خودش از میان برخاسته و معبود را به تماشا نشسته است. از سویی متکلمان برآنند که ظاهر قرآن حجت است و میتوان از خود آیات قرآن و ارجاع آیات متشابه به آیات محکم مقصود قرآن را دریافت و عدول از مفاد ظاهری قرآن و روی آوری به تأویل، زمانی مجاز است که مبتنی بر حجتی معتبر باشد. بر باور ایشان ابهامات موجود در داستان انبیا، تفسیر به ترک اولی یا از باب تعلیم به دیگران تفسیر میشود.