لاله حقیقت؛ صدیقه میرزایی
دوره 10، شماره 2 ، تیر 1389
چکیده
بحث جعل از جمله مسائلی است که در دوران پیش از اسلام مطرح نبوده است و ریشههای آن را میتوان در دوران شیخ الرئیس یافت، هر چند ایشان نیز به طور روشن به آن نپرداخته است. گروهی معتقدند که ریشههای این بحث را در عبارات شیخ اشراق به عنوان اولین کسی که به طور مبهم و غیر مشخص به این بحث پرداخته است میتوان یافت. البته شایان ذکر است که نخستین ...
بیشتر
بحث جعل از جمله مسائلی است که در دوران پیش از اسلام مطرح نبوده است و ریشههای آن را میتوان در دوران شیخ الرئیس یافت، هر چند ایشان نیز به طور روشن به آن نپرداخته است. گروهی معتقدند که ریشههای این بحث را در عبارات شیخ اشراق به عنوان اولین کسی که به طور مبهم و غیر مشخص به این بحث پرداخته است میتوان یافت. البته شایان ذکر است که نخستین کسی که به طور متقن و روشن به این بحث پرداخته، میرداماد است و سرانجام شاگردش، ملاصدرا این بحث را به صورت مستقل بیان کرده است. واژة جعل در لغت و قرآن و همچنین در فلسفه دارای معانی مختلفی است و از دیدگاههای مختلف دارای تقسیماتی است که در مقاله به آن پرداخته شده است. البته شایان ذکر است که اختلاف دیدگاه در این خصوص موجب آثار و تبعاتی در دیگر مباحث فلسفی از جمله، فاعلیت نفس، فاعلیت خداوند و.... شده است.
داود پرچمی
دوره 10، شماره 1 ، فروردین 1389
چکیده
تمدن غرب بر تحولات فکری و معرفتی سکولاریسم، اومانیسم، لیبرالیسم و استفاده از روشهای علمی برای کسب شناخت بنیان نهاده شده و با ایجاد نهادها و ساختارهای اجتماعی متناسب تداوم یافته و بهرغم تمامی کاستیها و چالشهای خود امروز تمدن مسلط جهانی است. غرب توانسته بر مبنای جهانبینی خود و تعریفی که از "انسان کامل" مبتنی بر این جهانبینی ...
بیشتر
تمدن غرب بر تحولات فکری و معرفتی سکولاریسم، اومانیسم، لیبرالیسم و استفاده از روشهای علمی برای کسب شناخت بنیان نهاده شده و با ایجاد نهادها و ساختارهای اجتماعی متناسب تداوم یافته و بهرغم تمامی کاستیها و چالشهای خود امروز تمدن مسلط جهانی است. غرب توانسته بر مبنای جهانبینی خود و تعریفی که از "انسان کامل" مبتنی بر این جهانبینی دارد، یک نظام اجتماعی متناسب و کارامد، که نتیجة نظم اجتماعی حاصل از آن تناسب است، بنا نماید. از همین رو برخی جوامع با مفروضات هستی شناختی متفاوت، بهویژه از طریق آموزشهای علمی ارائه شده در دانشگاهها خواسته یا ناخواسته همان مسیر را میروند، لیکن هنوز با مشکل توسعه نیافتگی حداقل با شاخصهای مرسوم و متداول آن مواجه و حتی دچار بی-نظمی اجتماعی نیز میشوند که یکی از علل مهم آن عدم تناسب ساختارهای اجتماعی با مبانی فکری و فلسفی این جوامع است. این مقاله بیآنکه قصد نقد مبانی اندیشة تمدن غرب را داشته باشد به بررسی میزان اعتقاد دانشجویان به عقاید لیبرالیسم در مقابل اعتقادات اسلامی و برخی علل و پیامدهای آن پرداخته است. نتایج بهدست آمده از بررسی نظرات 1470 نفر از دانشجویان دانشگاههای مطرح در تهران، حاکی از آن است که 9/5 درصد پاسخگویان خیلی خیلی زیاد، 5/15 درصد خیلی زیاد، 4/25 درصد زیاد، 1/22 درصد کم، 9/20 درصد خیلی کم و 2/10 درصد خیلی خیلی کم به لیبرالیسم اعتقاد داشتهاند. میزان اعتقاد آنها به لیبرالیسم بهطور متوسط 32/3 از 6 با انحراف معیار 48/1 است که بین کم تا زیاد میباشد. نتایج نشان میدهد هرچه اعتقاد به لیبرالیسم بیشتر شده است رعایت اخلاق کاری، احساس مسئولیت در کار، هویت ملی، مشروعیت نظام سیاسی، احساس مسئولیت در برابر انقلاب، تعهد اجتماعی، اعتماد اجتماعی و ترجیح هویت اسلامی بر هویت ملی کمتر و فرد گرایی، فایده گرایی و ترجیح هویت قومی بر هویت ملی بیشتر شده-اند. همچنین هرچه اعتقاد به لیبرالیسم بیشتر شده از موفقیت علمی، کــارامدی عــلمی، جــامعهپذیری بــرای ســایر نقــشهای اجتـماعی، خلاقیت، توسعهیافتگی انسانی و در نهایت شاخص توسعة علمی دانشجویان کاسته شده است. تمامی نتایج بهدست آمده از نمونه از نظر آماری معنیدار هستند و قابلیت تعمیم به جمعیت تحقیق را دارند.
سعید رحیمیان؛ محبوبه جباره ناصرو
دوره 10، شماره 1 ، فروردین 1389
چکیده
جاودانگی مبحثی است که پیشینهای به اندازة تاریخ زندگی بشر دارد. عطار از جمله کسانی است که در آثار خود دربارة این اندیشة بنیادی زندگی بشر اظهار نظر کرده است. او جلوههای چندی برای جاودانگی قائل است. از جمله: ماندن در یادها وخاطرهها، توالد نسل و...، ولی مهم-ترین نمود جاودانگی را فانی شدن در خدا و باقی شدن به او میداند. عطار مانند بیشتر ...
بیشتر
جاودانگی مبحثی است که پیشینهای به اندازة تاریخ زندگی بشر دارد. عطار از جمله کسانی است که در آثار خود دربارة این اندیشة بنیادی زندگی بشر اظهار نظر کرده است. او جلوههای چندی برای جاودانگی قائل است. از جمله: ماندن در یادها وخاطرهها، توالد نسل و...، ولی مهم-ترین نمود جاودانگی را فانی شدن در خدا و باقی شدن به او میداند. عطار مانند بیشتر عارفان اسلامی، انسان را دارای دو بعد روح و جسم میداند و معتقد است که آن چیزی که ارزش دارد روح است نه جسم. پس باید روح و جان را در این عالم تصفیه کرد؛ ولی با این اوصاف به نظر میرسد که در برخی از آثار خود (همانطور که در متن هم آمده است) معتقد به معاد جسمانی و روحانی هر دوست. همچنین طبق اعتقاد دینی خود به جهان بعد از این جهان و برپا شدن محکمة عدل الهی در آن جهان معتقد است که آن را در قالب مباحثی مانند: بهشت، جهنم، برزخ، پل صراط و... عنوان میکند. عطار همچنین تناسخ را منکر است و میگوید هر انسانی که به این عالم آمد یک بار بیشتر فرصت زیست و زنــدگی نــدارد و دیـگر به هیـچ عنـوان و تحـت هیـچ قـالبی به ایـن جهان برنمیگردد
طیبه فدوی؛ اسحاق طغیانی
دوره 10، شماره 1 ، فروردین 1389
چکیده
موضوع «فنا» از مباحث مهم عرفان اسلامی است، به همین دلیل در متون عرفانی، بسیاری از عارفان از زوایای مختلف دربارة آن بحث و بررسی کردهاند. این موضوع، در آثار بسیاری از شاعران عارف بازتاب یافته است که از جمله میتوان به عطار اشاره کرد. فنا در همة آثار عطار از جمله الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، دیوان و منطقالطیر، بخشهایی را به ...
بیشتر
موضوع «فنا» از مباحث مهم عرفان اسلامی است، به همین دلیل در متون عرفانی، بسیاری از عارفان از زوایای مختلف دربارة آن بحث و بررسی کردهاند. این موضوع، در آثار بسیاری از شاعران عارف بازتاب یافته است که از جمله میتوان به عطار اشاره کرد. فنا در همة آثار عطار از جمله الهی نامه، اسرار نامه، مصیبت نامه، دیوان و منطقالطیر، بخشهایی را به خود اختصاص داده است. در میان این آثار، منطقالطیر از لحاظ توجه به این موضوع نمود ویژهای دارد. در این مقاله، به بررسی بازتاب فنا در منطقالطیر پرداخته شده و داستانها و حکایتهایی ذکر شده که عطار، در آنها به طریق مختلف موضوع «فنا» را بیان کرده است.
محمدمهدی گرجیان؛ زهرا محمدعلی میرزایی
دوره 10، شماره 1 ، فروردین 1389
چکیده
وحدت شخصیة وجود از مهمترین مباحث عرفان نظری است؛ بدین بیان که یک وجود بیش نیست و کثرات عالم، تجلیات اویند، زیرا عدم تناهیاش، جایی برای غیر نمیگذارد. براین اساس، سخن عارفان در مورد چینش مراتب هستی که پس از ذات، تجلیات علمی و خلقی را دربرمیگیرد، منافاتی با وحدت وجود نداشته بلکه کثرات را شئون حق قلمداد میکنند. ارتباط حقتعالی ...
بیشتر
وحدت شخصیة وجود از مهمترین مباحث عرفان نظری است؛ بدین بیان که یک وجود بیش نیست و کثرات عالم، تجلیات اویند، زیرا عدم تناهیاش، جایی برای غیر نمیگذارد. براین اساس، سخن عارفان در مورد چینش مراتب هستی که پس از ذات، تجلیات علمی و خلقی را دربرمیگیرد، منافاتی با وحدت وجود نداشته بلکه کثرات را شئون حق قلمداد میکنند. ارتباط حقتعالی با این تجلیات و کثرات، از دو راه است، الف. سلسلة ترتیب؛ ب. وجه خاص. مراد از سلسلة ترتیب، وسایط فیض الهی است و وجه خاص که اولین بار محییالدین بر آن تصریح نموده، ارتباط بی واسطه با حق است. اساس تحلیل عارفان از این رابطه، وحدت وجود و خاصیت اطلاقش است که به تبع این اطلاق، در تمامی کثرات که مظاهر مقید او هستند، حضور وجودی دارد. بر اساس وجه خاص، حقتعالی با هر شیء البته به میزان حصة وجودیاش مرتبط است؛ با این حال، از جهت اکثر افراد به دلیل غلبة احکام امکانی، این باب، مورد غفلت است که با تلاش در جهت افزایش احکام وحدت، آن را مییابند. با وجه خاص، حق از خود انسان به او نزدیکتر بوده و به جهت غلبة احکام وجوبی، انتساب وجود به حق، از انتسابش به انسان، اوکد است. وجه خاص با عین ثابت اشیا که سهم شیء را از حصة وجودی حقانی معین میکند، پیوند داشته و در حقیقت، ارتباط هر شیء با حق، از جهت عین ثابت اوست. پژوهش حاضر، درصدد بررسی چگونگی رابطة انسان با حق بر اساس مبانی هستیشناختی عرفانی است و سعی شده با نگاهی نسبتاً جامع، احکام آن بررسی شود.
سیدحمید طالب زاده؛ بهرام علیزاده
دوره 10، شماره 1 ، فروردین 1389
چکیده
مسئلة ارادۀ آزاد همانگونه که تحت تأثیرات علم است، از دین نیز متأثر است. دو نظـریۀ دینـی «پیـشآگاهی خـطاناپذیر الهـی» و «مشیـت الهی» در معـرض خطر تقدیرانگاری هستند. اگر خداوند هر چیزی که در آینده رخ خواهد داد، از جمله اعمال انسان، را میداند و همه چیز تحت کنترل ارادۀ الهی است، پس چگونه ما به عنوان موجودات انسانی قادر خواهیم بود ...
بیشتر
مسئلة ارادۀ آزاد همانگونه که تحت تأثیرات علم است، از دین نیز متأثر است. دو نظـریۀ دینـی «پیـشآگاهی خـطاناپذیر الهـی» و «مشیـت الهی» در معـرض خطر تقدیرانگاری هستند. اگر خداوند هر چیزی که در آینده رخ خواهد داد، از جمله اعمال انسان، را میداند و همه چیز تحت کنترل ارادۀ الهی است، پس چگونه ما به عنوان موجودات انسانی قادر خواهیم بود غیر از اعمال کنونی خود عمل کنیم؟ آزادی مستلزم این است که بتوانیم به گونۀ دیگر عمل کنیم، اگر نتوانیم، پس آزاد نیستیم. در تاریخ فلسفه غرب، این مسئله بهطور گستردهای مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی از فیلسوفان به انکار علم پیشین الهی پرداختهاند، برخی ارادة آزاد را یک توهم دانستهاند و برخی نیز حکم به همسازی میان این دو کردهاند. در این مقاله، تقدیرانگاری و پاسخهای اندیشمندان غربی برای حل آن بررسی قرار میشود. .
سیدمرتضی حسینی شاهرودی؛ فاطمه فرضعلی
دوره 10، شماره 1 ، فروردین 1389
چکیده
در تفکرات افلوطین خداوند چیزی «به کلی دیگر»1 است؛ بهگونهایکه نه نامی میتوان بر او نهاد و نه با هیچ زبانی می-توان او را توصیفکرد. عبدالاعلی سبزواری نیز به عنوان اندیشمندی ازعالم اسلام، به ویژه در میان عالمان شیعی مذهب معاصر، با تبحر چند وجهی در علوم دینی از قبیل فقه، اصول، فلسفه، عرفان و تفسیر قرآن، در باب «احد» به تأسی از ...
بیشتر
در تفکرات افلوطین خداوند چیزی «به کلی دیگر»1 است؛ بهگونهایکه نه نامی میتوان بر او نهاد و نه با هیچ زبانی می-توان او را توصیفکرد. عبدالاعلی سبزواری نیز به عنوان اندیشمندی ازعالم اسلام، به ویژه در میان عالمان شیعی مذهب معاصر، با تبحر چند وجهی در علوم دینی از قبیل فقه، اصول، فلسفه، عرفان و تفسیر قرآن، در باب «احد» به تأسی از پیشوایان دینی خویش اندیشههایی دارد. در این مقاله، به بررسی تطبیقی پیرامون الهیات سلبی از نظر افلوطین و عبدالاعلی میپردازیم. در واقع نظرات این دو عالم را در تشخیص مرز میان الهیات سلبی و ایجابی جستجو میکنیم که بدانیم تا کجا عقل آدمی اجازه دارد حکمی ایجابی در مورد ذات و صفات حق صادر کند و مرز سکوت در این زمینه کجاست.
علی رضا فارسی نژاد
دوره 10، شماره 1 ، فروردین 1389
چکیده
غایتمندی آفرینش یکی از مسائلی است که همواره معرکة تضارب آرا و نظریات گوناگون بوده است و در این میان همواره از اشاعره و عدلیه به عنوان دو گروه رقیب یاد شده است. اشاعره - به عنوان کسانی که منکر مطلق غرض و غایت در مطلق افعال و از جمله افعال الهی تلقی شدهاند- همواره از سوی متکلمان امامیه و معتزله - به عنوان قائلان به وجود غرض و غایت در مطلق ...
بیشتر
غایتمندی آفرینش یکی از مسائلی است که همواره معرکة تضارب آرا و نظریات گوناگون بوده است و در این میان همواره از اشاعره و عدلیه به عنوان دو گروه رقیب یاد شده است. اشاعره - به عنوان کسانی که منکر مطلق غرض و غایت در مطلق افعال و از جمله افعال الهی تلقی شدهاند- همواره از سوی متکلمان امامیه و معتزله - به عنوان قائلان به وجود غرض و غایت در مطلق افعال و از جمله افعال الهی - و نیز حکمای اسلامی، مورد انتقاد واقع شدهاند. مقالة حاضر درصدد است با مراجعه به متون اصلی و تأمل در ادلة طرفین، نزاع چندین صد ساله را تا حدود زیادی برطرف و دو دیدگاه را که سالیان سال متقابل و متناقض مینمود به هم نزدیک کند.
مجید موحد؛ مینا صفا
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
مفهوم خدا، پس از مدتها که در جامعهشناسی-دین، به حاشیه رانده شده بود، با رویکردهای جدید جامعهشناسی دین، دوبارة اهمیت خود را بازیافته است. این مقاله، با تأکید بر مفهوم خدا به عنوان یکی از بنیادیترین مفاهیم جامعهشناسی دین و با رویکردی جامعهشناختی و بروندینی، به دنبال بررسی منشأها، پویاییها و اثرات اجتماعی مفهوم خداست. هر ...
بیشتر
مفهوم خدا، پس از مدتها که در جامعهشناسی-دین، به حاشیه رانده شده بود، با رویکردهای جدید جامعهشناسی دین، دوبارة اهمیت خود را بازیافته است. این مقاله، با تأکید بر مفهوم خدا به عنوان یکی از بنیادیترین مفاهیم جامعهشناسی دین و با رویکردی جامعهشناختی و بروندینی، به دنبال بررسی منشأها، پویاییها و اثرات اجتماعی مفهوم خداست. هر چند این مفهوم با وجود متعالی خداوند یکی نیست و نباید با آن اشتباه گرفته شود چرا که مفهوم و تصور ما از خدا متحول و متکامل میشود نه وجود متعالی خداوند که از هر گونه تطور و تکامل مبراست. نتایج این مطالعه نشان میدهد که افزون بر ریشههای روان شناسانه و انسانشناسانه، مفهوم جامعهشناختی خدا در یک رابطة دیالکتیکی هم محصول ساختارها و شرایط گوناگون اجتماعی است و هم عمیقاً بر آنها تأثیر میگذارد. این مفهوم همواره طی زندگی اجتماعی بشر متحول و پویا بوده، طوری که پس از روشنگری و در دورة مدرن و پست مدرن، تحولات زیادی را پشت سر گذاشته است. طرفداران بازسازی مفهوم خدا نیز بر فهم تازه و متناسب با شرایط جدید انسان، جامعه و جهان تأکید دارند.
مهدی عبدالهی
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
فیلسوفان پیش از ملاصدرا جملگی معقتد بودند که نفس در ذات خود همانند عقول مجرد از ماده است، اما برخلاف عقول، تعلق به بدن داشته، افعال خود را با اضافه تدبیـری بدن از طریق آن انجام میدهد و از همین طریق استکمال مییابد. ایشان بر همین اساس، معتقد بودند تعاریف ارائه شده برای نفس، ناظر به اضافة نفسیت، یعنی تعلق آن به بدن است و حقیقت نفس را ...
بیشتر
فیلسوفان پیش از ملاصدرا جملگی معقتد بودند که نفس در ذات خود همانند عقول مجرد از ماده است، اما برخلاف عقول، تعلق به بدن داشته، افعال خود را با اضافه تدبیـری بدن از طریق آن انجام میدهد و از همین طریق استکمال مییابد. ایشان بر همین اساس، معتقد بودند تعاریف ارائه شده برای نفس، ناظر به اضافة نفسیت، یعنی تعلق آن به بدن است و حقیقت نفس را نمینمایاند. اما ملاصدرا به مدد اصول فلسفی خاص خود، همچون اصالت وجود، حرکت جوهری نفس و تشکیک در وجود، دیدگاهی نوین ارائه کرده است که به مثابه سنگ بنای علم النفس حکمت متعالیه است. وی با نفی دیدگاه فلاسفة پیشین در باب حقیقت نفس که رابطة نفس مجرد با بدن مادی، را امری عارضی و خارج از ذات نفس میدانستند، بر این اعتقاد رفت که حیثیت تعلقی نفس به بدن ـکه تعبیر نفس نیز اشاره به همین جهت داردـ داخل در ذات نفس است، یعنی نحوة وجود نفس، به گونهای است که تعلق به بدن دارد. او با دو استدلال، اولاً نشان میدهد که اگر آن گونه که فلاسفة پیشین معتقد بودند، نفس در ذات خود، مجرد از ماده باشد، محال است به بدن مادی تعلق بگیرد. ثانیاً اگر نفس مجرد عقلی باشد، محال است از ترکیب یک امر مجرد از ماده با بدن مادی، نوع طبیعی واحدی به نام انسان محقق شود. ملاصدرا به دنبال اثبات ذاتیت تعلق به بدن برای نفس، سایر مسائل نفسشناسی را بر اساس این مسئلة حل میکند، یعنی نفس را در حدوثش جسمانی میداند، تفسیری متفاوت از رابطة نفس و بدن سبب مرگ طبیعی ارائه و استدلالهای جدیدی برای ابطال تناسخ اقامه میکند.
مجید اکبری؛ فاطمه امین
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
اخلاق و سیاست از شاخههای حکمت عملی و در پی تأمین سعادت انسان هستند. سعادت مفهوم محوری اخلاق ارسطوست. او در اخلاق به دنبال مطلوبی است که فینفسه مطلوب باشد، نه آنکه به دلیل چیز دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پی «خیر اعلاء»است، که همان سعادت است. جامعه هم باید در پی خیر اعلاء باشد، حصول سعادتهای فردی از راه سعادتهای اجتماع ...
بیشتر
اخلاق و سیاست از شاخههای حکمت عملی و در پی تأمین سعادت انسان هستند. سعادت مفهوم محوری اخلاق ارسطوست. او در اخلاق به دنبال مطلوبی است که فینفسه مطلوب باشد، نه آنکه به دلیل چیز دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پی «خیر اعلاء»است، که همان سعادت است. جامعه هم باید در پی خیر اعلاء باشد، حصول سعادتهای فردی از راه سعادتهای اجتماع امکان پذیر است و نیز بالعکس. فلسفة اخلاق در بارة خصال فردی انسانهاست به این اعتبار که در جامعه زندگی می-کنند، فلسفة سیاست هم در بارة زندگی، رفتار و کردار اجتماعی انسانهاست. در نوشتار حاضر، سعی بر آن است تا تبیینی برای نسبت میان اخلاق وسیاست بیابیم.
مسعود امید
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
در این مقاله، نظریة علم تصدیقی یقینی ابن سینا با نظریة معرفت، از باب مؤلفهها و منابع، در معرفت شناسی جدید و معاصر مقایسه میشود. برای این منظور، نخست به تحلیل نظریة ابنسینا و معرفت شناسی جدید در مورد دو مسئله مذکور پرداخته شده و سپس به مقایسة آندو اقدام شده است. حاصل این مقایسه آن است که تحلیل ابنسینا از علم تصدیقی یقینی با ...
بیشتر
در این مقاله، نظریة علم تصدیقی یقینی ابن سینا با نظریة معرفت، از باب مؤلفهها و منابع، در معرفت شناسی جدید و معاصر مقایسه میشود. برای این منظور، نخست به تحلیل نظریة ابنسینا و معرفت شناسی جدید در مورد دو مسئله مذکور پرداخته شده و سپس به مقایسة آندو اقدام شده است. حاصل این مقایسه آن است که تحلیل ابنسینا از علم تصدیقی یقینی با تحلیل معرفت شناسی جدید از معرفت، در بخشی از موارد اساسی دارای اشتراک یا شباهت است و در برخی ازمؤلفه ها بین این دو نظریه، تفاوت هایی به چشم می خورد.
محمد علی تیوای
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
عالم عین از منظر افلاطون به دو دسته تقسیم میشود:۱. عالم مثُل، ۲. عالم محسوسات. ارائة نظریة مثُل از سوی افلاطون مبتنی بر همین مبنا بوده است. به طور قطع میتوان گفت افلاطون با ارائة این نظریه درصدد بود که به گمان خود بتواند پیدایی عالم محسوسات را با نظر به ناپایداری آن و قابل شناخت نبودن یقینی آن توجیه کند. نقادیهای ارائه شده علیه نظریة ...
بیشتر
عالم عین از منظر افلاطون به دو دسته تقسیم میشود:۱. عالم مثُل، ۲. عالم محسوسات. ارائة نظریة مثُل از سوی افلاطون مبتنی بر همین مبنا بوده است. به طور قطع میتوان گفت افلاطون با ارائة این نظریه درصدد بود که به گمان خود بتواند پیدایی عالم محسوسات را با نظر به ناپایداری آن و قابل شناخت نبودن یقینی آن توجیه کند. نقادیهای ارائه شده علیه نظریة مثُل عمدتاً از سوی فلاسفة مشاست. ارسطو شاگرد و همعصر افلاطون در مواجهه با این نظریه معتقد است:" قائل شدن به این نظریه نتایج غیر منطقی در پی خواهد داشت." ابنسینا نیز با ارائة ارزیابی منفی از این نظریه، " آن را محصول دورة خامی اندیشة یونانی دانسته است و برای آن ﭘشتوانهای برهانی قائل نیست". نگارنده درصدد است که با توجه به جایگاه نظریة مثُل در اندیشة افلاطون، ضمن تقریر و ترسیم ناکارآمدی آن نزد ارسطو و ابن سینا در تبیین نظام پیدایی عالم، با گریز به براهین مؤید دیدگاه مثُل، نشان دهد که نقدهای ارسطو و به ویژه ابنسینا تا چه اندازه موجهاند.
حسین محمدخانی
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
جلالالدین محمد بن اسعد دوانی(908-830 ) یکی از برجستهترین متفکران اسلامی مکتب شیراز است که پرداختن به اندیشههای او میتواند کمک زیادی در شناخت بیشتر این مکتب و تأثیر آن بر فلسفة اسلامی داشته باشد. بی شک مهمترین اندیشههای محقق دوانی را میتوان در نظریات وجودشناسی جستجو کرد. وی در این خصوص با دو رویکرد به بحث میپردازد: 1. اساس ...
بیشتر
جلالالدین محمد بن اسعد دوانی(908-830 ) یکی از برجستهترین متفکران اسلامی مکتب شیراز است که پرداختن به اندیشههای او میتواند کمک زیادی در شناخت بیشتر این مکتب و تأثیر آن بر فلسفة اسلامی داشته باشد. بی شک مهمترین اندیشههای محقق دوانی را میتوان در نظریات وجودشناسی جستجو کرد. وی در این خصوص با دو رویکرد به بحث میپردازد: 1. اساس دیدگاه وحدت وجودی ( ذوق تأله )، وجود را منحصر در ذات خداوند دانسته، آنرا حقیقت وجود و وجود خاص معرفی میکند و معتقد است سایر موجودات تنها در پرتو انتساب به آن وجود خاص موجود میشوند. بر این اساس اشتراک موجودات را اشتراک نسبی میداند یعنی اشتراک در وجود از جهت نسبتی که با وجود دارند. در وجود ذهنی معتقد است صورت علمی غیر از حقیقت است و در علیت، معلول را شأن و تجلی علت میخواند؛ 2. در خصوص موجودات خارجی ( با نگاه استقلالی )، با بنا نهادن فلسفه-اش بر موجودات ممکن، موجود خارجی را شیء متشخص دانسته که نمیتوان در آن وجود را از ماهیت متمایز کرد لذا قاعدة فرعیه را در خصوص رابطة وجود و ماهیت جاری نمیداند و معتقد است مجعول بالذات ماهیت موجوده است چراکه هر چه بهعنوان مجعول، لحاظ شود ماهیتی از ماهیات است. این مقاله درصدد است نقش وحدت وجود در اندیشه های وجودشناسی دوانی را ارزیابی کند، از اینرو به بیان مباحث مربوط به وجود و ماهیت، جعل، وجود ذهنی و علیت میپردازد.
حسین اترک
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
معنا و ماهیت دروغ گرچه در ابتدا روشن مینماید؛ ولی با اندکی تأمل، پرسشهای زیادی پیرامون آن مطرح میشود که پرداختن به آن را ضرورت میبخشد. به نظر میرسد در ماهیت دروغ چهار شرط لازم است: شرط بیان خبر؛ شرط خلاف واقع بودن خبر، شرط تخاطب و شرط قصد فریب داشتن. بین دروغ و فریب فرق است. دروغ نوعی فریب است که منحصر در گفتار و هر چیزی که قائم ...
بیشتر
معنا و ماهیت دروغ گرچه در ابتدا روشن مینماید؛ ولی با اندکی تأمل، پرسشهای زیادی پیرامون آن مطرح میشود که پرداختن به آن را ضرورت میبخشد. به نظر میرسد در ماهیت دروغ چهار شرط لازم است: شرط بیان خبر؛ شرط خلاف واقع بودن خبر، شرط تخاطب و شرط قصد فریب داشتن. بین دروغ و فریب فرق است. دروغ نوعی فریب است که منحصر در گفتار و هر چیزی که قائم مقام گفتار باشد مانند نوشتار و اشاره است نه در مطلق قول و فعل؛ همچنین دروغ در خبر ممکن است نه در مطلق کلام. فریب در مطلق قول و فعل امکان دارد. دروغ مخالفت مراد متکلم با واقع نفسالامر است نه مخالفت ظاهر کلام با واقع یا اعتقاد متکلم. قصد عمد و علم به نادرستی خبر در دروغ شرط است. دروغ چون در اِخبار، محقق است پس بدون وجود مخاطب امکان ندارد. دروغ همیشه با قصد فریب مخاطب همراه است. دروغ یعنی «شخصی با قصد إخبار از واقع، خبر خلاف واقعی که خود علم به خلاف بودن آن دارد به شخص دیگر بدهد با این قصد که او باور کند این خبر واقعیت دارد». برای حل نزاع فرق کلامی در ذاتی یا اعتباری بودن قبح دروغ باید به ماهیت و تعریف دروغ رجوع کرد. اگر دروغ را خبر خلاف واقع تعریف کنیم، این عمل ذاتاً قبیح نیست مگر وجوه و اعتباراتی چون ضرر زدن، فریب دادن، اغراء به جهل به آن اضافه شود؛ ولی اگر دروغ را خبر خلاف واقع با قصد فریب دیگران تعریف کنیم قبح آن ذاتی خواهد بود
سعید بینای مطلق؛ صادق میراحمدی سرپیری
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
سقراط ادعا میکند که فضیلتها یکی هستند و این یگانگی در نظرش نشان آن است که فضیلت معرفت است. افلاطون نیز تحت تأثیر استاد خود به یگانگی فضیلت باور داشت، اما منظور او از اینکه «فضیلت یکی است» در نگاه نخست خالی از ابهام نیست. ایــن مـوضوع در گفتــگوهای لاخــس و پــروتاگــوراس مطــرح شده است. فضیلتهایی که در این دو گفتگو مطرح شده عبارتاند: ...
بیشتر
سقراط ادعا میکند که فضیلتها یکی هستند و این یگانگی در نظرش نشان آن است که فضیلت معرفت است. افلاطون نیز تحت تأثیر استاد خود به یگانگی فضیلت باور داشت، اما منظور او از اینکه «فضیلت یکی است» در نگاه نخست خالی از ابهام نیست. ایــن مـوضوع در گفتــگوهای لاخــس و پــروتاگــوراس مطــرح شده است. فضیلتهایی که در این دو گفتگو مطرح شده عبارتاند: از: دینداری، شجاعت، اعتدال، عدالت و دانایی. وی آشکارا بر این باور است که این فضایل یگانهاند، اما این یگانگی به دو صورت بیان می شود. یکی اینکه فقط یک فضیلت وجود دارد با پنج نام متفاوت و دیگر اینکه هر یک از این فضیلتها ماهیت و تعریف خود را داراست و در عین حال بین آنها ارتباط ضروری وجود دارد. در این مقاله، ابتدا نظر افلاطون را در بارة یگانگی فضیلت و ناسازگاری بین این دو نظر براساس گفتگوهای پروتاگوراس و لاخس مطرح و سپس با مراجعه به گفتگوهای پایانی وی (جمهوری، مرد سیاسی، قوانین) نظر نهایی او را در بارة این موضوع بیان میکنیم.
مجید اکبری؛ سید محمد حسینی
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
در این مقاله سعی بر آن است با قضاوت فلسفة ارسطویی به ارزششناسی در فلسفة ارسطویی پرداخت. بههمین جهت پس از اثبات ارزششناسی بهعنوان نوعی معرفت، به رابطة بین آن با دو حوزة دیگر معرفت، یعنی وجودشناسی و معرفتشناسی پرداخته و نشان داده شده است که ارزشهایی مانند خیر و زیبایـی همان علت غایی و علت صوری در تبیین ارزشی هر چیزی هستند و ...
بیشتر
در این مقاله سعی بر آن است با قضاوت فلسفة ارسطویی به ارزششناسی در فلسفة ارسطویی پرداخت. بههمین جهت پس از اثبات ارزششناسی بهعنوان نوعی معرفت، به رابطة بین آن با دو حوزة دیگر معرفت، یعنی وجودشناسی و معرفتشناسی پرداخته و نشان داده شده است که ارزشهایی مانند خیر و زیبایـی همان علت غایی و علت صوری در تبیین ارزشی هر چیزی هستند و دستکم در طبیعت خیر و غایت هر چیزی، امری واقعی و در شیء حضور دارد، درحالیکه ارزشهایـی مانند زیبایـی و فراخی، خوبی و بدی در نسبت وجود ما وجود دارند، در واقع، چنین ارزشهایـی وجود عینی و مثالی ندارند. از نظر معرفتشناسی ارزشها با علت صوری یعنی با صورت کلیه شناخته میشوند. همچنین ارزششناسی ارسطو نشان میدهد که مفهوم غایت مفهومی بنیادین در فلسفة ارسطوست و میتوان با آن انسجام نظام فلسفی ارسطو را نشان داد. یعنی ارسطو برای ارزشها حیثیت وجودی و معرفتی قائـل است و برای موجودات و معرفتها و حتی برای خود ارزشها مراتب قائـل شده است، یعنی هر چیزی در سلسله مراتب ارجگذاری قرار میگیرد و این ریشه در مفهوم غایت دارد. همچنین معلوم خواهد شد که ارسطو چه در مقام فیلسوف و چه در مقام ارجگذار فارغ از ارزشگذاری در وجودشناسی و معرفتشناسی نیست. با این رویکرد، بخش دوم این مقاله بر اساس همین مبنا نشان میدهد که غایت در اخلاق ارسطویـی همان کمال مطلوبی است که آدمی سعادت را همچون فعالیت روحی منطبق بر عالیترین و کاملترین فضایل به انجام میرساند و در این کار با حاکمیت عقل بر اَعمال نفس خود مراقب است و با ممارست و عادت فضیلتها را چنان به انجام میرساند که نه در حــد افــراط بـاشد و نه در حــد تفــریط و زیــور تمام فضایل اخلاقی را با اعتماد به قابلیت های خود دارا گردد.
محمدجواد دکامی
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
میان متکلمان و حکمای مسلمان در خصوص وجود یا عدم غایت و غرض در افعال باری تعالی اختلاف نظر وجود دارد. اشاعره وجود هرگونه غایت و غرض در افعال الهی را با کمال ذاتی او متعارض میدانند و آن را انکار میکنند. در مقابل، حکمای الهی و متکلمان عدلیه معتقدند که حضرت باری تعالی در افعالش غایت و غرض دارد و هیچ فعلی از او سر نمیزند مگر اینکه متوجه ...
بیشتر
میان متکلمان و حکمای مسلمان در خصوص وجود یا عدم غایت و غرض در افعال باری تعالی اختلاف نظر وجود دارد. اشاعره وجود هرگونه غایت و غرض در افعال الهی را با کمال ذاتی او متعارض میدانند و آن را انکار میکنند. در مقابل، حکمای الهی و متکلمان عدلیه معتقدند که حضرت باری تعالی در افعالش غایت و غرض دارد و هیچ فعلی از او سر نمیزند مگر اینکه متوجه غایت و غرض خاصی باشد؛ اما در اینکه غایت و غرض در افعال الهی به چه کسی یا چه چیزی برمیگردد میان این اندیشمندان اختلاف نظر وجود دارد. متکلمان عدلیه معتقدند که غرض باید به غیر خدا برگردد تا او از هرگونه نقص و کاستی مبرا باشد؛ اما حکما میگویند غرض باید به خود خدا برگردد تا با قاعدة «العالی لا یلتفتُ الی السافل و لا یستکملُ بِهِ» در تعارض نباشد. آنچه همة صاحبنظران بر آن اتفاق نظر دارند این است که «نقض غرض قبیح است»، زیرا منجر به اجتماع خواستن و نخواستن فعل واحد میشود که محال است. قاعدة قباحت نقض غرض» در کلام عقلی کاربرد زیادی دارد و کمتر قاعدهای از لحاظ کاربرد به پای این قاعده میرسد. اهمیت این قاعده تا بدان حد است که در تمام اصول دین از آن بحث میشود. اصل وجود غایت در افعال الهی در مباحث مربوط به توحید اثبات میشود و سپس به عنوان مقدمه در اثبات اصول دیگر یعنی عدل، نبوت، امامت و معاد به کار میرود.
حسن سعیدی؛ محمدرضا محمدی طیب
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
شناخت انسان یکی از محورهای اساسی معارف بشری است . اندیشمندان بسیاری از روزگار کهن در خصوص نوع ساختار انسان به بحث و کاوش پرداخته و هر یک کوشیدهاند تا با پاسخ به پرسشهای اساسی در این عرصه، از اضطرابها و احساس رنج درونی بشر بکاهند. پرسشهایی مانند اینکه: آیا آدمی ساختاری صرفاً مادی دارد؟ آیا موجودی دو سرشتی است که علاوه بر بعد جسمانی ...
بیشتر
شناخت انسان یکی از محورهای اساسی معارف بشری است . اندیشمندان بسیاری از روزگار کهن در خصوص نوع ساختار انسان به بحث و کاوش پرداخته و هر یک کوشیدهاند تا با پاسخ به پرسشهای اساسی در این عرصه، از اضطرابها و احساس رنج درونی بشر بکاهند. پرسشهایی مانند اینکه: آیا آدمی ساختاری صرفاً مادی دارد؟ آیا موجودی دو سرشتی است که علاوه بر بعد جسمانی ، دارای بن مایههای وجودی درونی( امورفطری) نیز میباشد که از آن رهگذر از موجودات دیگر متمایز میشود؟ آیا پذیرش نظریة درون ساختاری به معنای آن است که پارهای امور را بالفعل دارد؟ و یا اینکه منفعل محض است که هر نقشی به او داده میشود میپذیرد ؟ وجه تمایز امر فطری از غیر فطری چیست ؟ رسالت اصلی این مقاله تبیین دیدگاه علامه طباطبایی مفسر بزرگ معاصر بر اساس تفسیر گرانسنگ المیزان در خصوص پرسش-های فوق است ( گرچه در فرایند کاوش ، دیدگاه اندیشمندان دیگر نیز مطرح شده است). در بررسی نظر علامه به این حقیقت دست مییابیم که وی در چگونگی شناختهای فطری ، دیدگاهی متمایز ازدیگران ارائه کرده است. مسئلة فوق از مسائلی بنیادین است که بر حوزههایی مانند : مدیریت ، اقتصاد ، فرهنگ ،سیاست و ... اثر گذار است .
نرگس نظرنژاد؛ فاطمه احمدی شکوهی
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
آنتونی فلو یکی از چهرههای الحادی جهان معاصر است که به اقامة برهان علیه وجود خداوند معروف است؛ از این رو، ادبار او از موضع الحادی برای جامعة دینی حائز اهمیت است، همین امر سبب شده است تا محققان در نوشتار حاضر در پی یافتن پاسخی برای این پرسش باشند که چه عاملی موجب تغییر مواضع آنتونی فلو شده است؟ فرضیة اصلی این است که تقریرهای نوین برهان ...
بیشتر
آنتونی فلو یکی از چهرههای الحادی جهان معاصر است که به اقامة برهان علیه وجود خداوند معروف است؛ از این رو، ادبار او از موضع الحادی برای جامعة دینی حائز اهمیت است، همین امر سبب شده است تا محققان در نوشتار حاضر در پی یافتن پاسخی برای این پرسش باشند که چه عاملی موجب تغییر مواضع آنتونی فلو شده است؟ فرضیة اصلی این است که تقریرهای نوین برهان غایتشناختی که بر یافتههای جدیدی در حوزة زیستشناسی مبتنی است، به خصوص یافتههای مربوط به DNA، عامل اصلی تغییر مواضع آنتونی فلوست. البته در خلال تحقیق نشان داده میشود که فلو تنها توانسته است تا مرحلة خداشناسی عقلانی{طبیعی} یعنی نوعی خداشناسی ارسطویی که ناشی از ضرورت عقلی است،گام بردارد و هنوز تا دستیابی به خداباوری و حیانی راه درازی پیش رو دارد.
مهدی نجفی افرا
دوره 9، شماره 3 ، مهر 1388
چکیده
بحث مفهوم حرکت و نحوة وجود آن از مباحث جدی در حوزة طبیعیات و متافیزیک است. ابن سینا به سه تعریف اصلی در آثار خود از حرکت اشاره می کند و براساس تعاریف، حرکت را امری وجودی دانسته و معنی مقابل آن یعنی سکون را معنی عدمی می داند، اما نه عدم محض بلکه عدم ملکه است. در مورد نحوة وجود حرکت، ابنسینا بر حرکت توسطیه تأکید میکند و حرکت قطعیه را امری ...
بیشتر
بحث مفهوم حرکت و نحوة وجود آن از مباحث جدی در حوزة طبیعیات و متافیزیک است. ابن سینا به سه تعریف اصلی در آثار خود از حرکت اشاره می کند و براساس تعاریف، حرکت را امری وجودی دانسته و معنی مقابل آن یعنی سکون را معنی عدمی می داند، اما نه عدم محض بلکه عدم ملکه است. در مورد نحوة وجود حرکت، ابنسینا بر حرکت توسطیه تأکید میکند و حرکت قطعیه را امری ذهنی میداند که در قوة خیال ارتسام مییابد. در این مقاله دیدگاه ابن سینا تحلیل و نقد شده است.
سید حسن اخلاق
دوره 9، شماره 2 ، تیر 1388
چکیده
شاید کنارهم نهادن نام فارابی و ماکیاولی شگفتانگیز بنماید، اما ذات واحد فلسفه مبنایی برای نگاه تطبیقی به آن دو مهیا میسازد. مقالة حاضر میکوشد در پژوهشی جدید نگاهی تطبیقی به فلسفة سیاسی این دو فرد تاثیرگذار در فلسفة سیاسی اسلام و فلسفة سیاسی جدید غرب بیندازد. بدین منظور برخی آثار کمتر مورد توجه قرار گرفتة فارابی و رسالههای سیاسی ...
بیشتر
شاید کنارهم نهادن نام فارابی و ماکیاولی شگفتانگیز بنماید، اما ذات واحد فلسفه مبنایی برای نگاه تطبیقی به آن دو مهیا میسازد. مقالة حاضر میکوشد در پژوهشی جدید نگاهی تطبیقی به فلسفة سیاسی این دو فرد تاثیرگذار در فلسفة سیاسی اسلام و فلسفة سیاسی جدید غرب بیندازد. بدین منظور برخی آثار کمتر مورد توجه قرار گرفتة فارابی و رسالههای سیاسی اصلی ماکیاولی با رویکری عینیتگرایانه بررسی شدهاند. دو نکتة دیگر نیز از ویژگیهای رویکرد این تحقیق است: 1. ارائة تصویری رئالیستی از فلسفة سیاسی فارابی؛ 2. ارائة تصویری فلسفی و بنیادین از تفکر سیاسی ماکیاولی. خوانش فلسفۀ سیاسی فارابی در کنار بنیادهای تفکر سیاسی ماکیاولی بدان منظور است که از درانداختن گفتگو میان دو متفکر برجسته، روزنی برای ما گشوده شود، هم کارآیی مآثر بزرگ فکری ما دیده شود و هم در عالَم واقع گام نهاده گردد. بدین منظور نخست همانندیها و سپس تفاوتهای تفکر سیاسی آن دو را نشان خواهیم داد. همانندیها عبارتاند از: توجه به واقعیتها، اهمیت دریافت تجربی، بیان بنیان سیاست و رابطة انسانشناسی و سیاست. تفاوتها عبارتاند از: بسترهای دینی متفاوت، تأکید بر ذهنیت یا عینیت، نسبت سیاست و هستی، تمثیل پزشک. سرانجام پس از تحلیل همانندیها و تفاوتها دریافتیم که عقلانیت نهفته در فلسفۀ سیاسی فارابی، هنوز امکانات بسیاری برای شکوفایی و کارآیی بشر دارد، در حالی که بختباوری و بدبینی نهفته در فلسفة سیاسی ماکیاولی، به شرارتی از خودمحوری و اتفاقات منفیای میانجامد که جهان ما را با خطرها مواجه کرده است. عقلگرایی فارابی بر مبادی تجربی استوار است، با اساس عالم مدرن و بنای آزادی و آگاهی آدمی سازگاری دارد، در نتیجه میتواند در این عالَم نیز به کار ما بیاید، اما بیان ماکیاولی، بر اساس سوژۀ خودمختار و منفَک از عالم است که ترس و وحشت را وضع طبیعی آدمیان بر میشمارد.
رضا اکبریان؛ نجمه سادات رادفر
دوره 9، شماره 2 ، تیر 1388
چکیده
مسئلة قیامت و تحلیل فلسفی آن در نظام صدرایی منطبق بر مراتب وجودی، در دستگاه اندیشة شاگرد برجستة ملاصدرا، فیض کاشانی، مورد نقد و واکاوی مجدد قرار میگیرد، طوری که تغییر نگرش فیض در مسئلة عقل که منجر به ارائة رویکردی معتدل از او در ارتباط عقل و شر ع میشود، تحول نظریة وی در مورد قیامت را در ادوار مختلف زندگانیاش به دنبال دارد و بررسی ...
بیشتر
مسئلة قیامت و تحلیل فلسفی آن در نظام صدرایی منطبق بر مراتب وجودی، در دستگاه اندیشة شاگرد برجستة ملاصدرا، فیض کاشانی، مورد نقد و واکاوی مجدد قرار میگیرد، طوری که تغییر نگرش فیض در مسئلة عقل که منجر به ارائة رویکردی معتدل از او در ارتباط عقل و شر ع میشود، تحول نظریة وی در مورد قیامت را در ادوار مختلف زندگانیاش به دنبال دارد و بررسی آثار متقدم او در جوانی و آثار متأخرش در کهنسالی، سیر تغییر رویکرد فیض در موضوع قیامت و مراتب آن را به وضوح نشان میدهد، بهطوری که از نگاهی وجودمدارانه و منطبق بر مراتب وجودی انسان تا رهیافتی زمانمند در بارة «قیامت» تغییر میکند.
علی کربلائی پازوکی
دوره 9، شماره 2 ، تیر 1388
چکیده
مسئلة پذیرش عمل خیر از غیرمسلمانان و نجات و رستگاری آنان هرچند در گذشته فقط بین متکلمان دینی مورد بحث و گفتگو واقع میشد، ولی در روزگار ما به دلیل رشد فناوری اطلاعات و ارتباط آسانتر پیروان ادیان، به میان محافل عامه پاگذاشته و به صورت اشکالی در مسئلة عدل الهی درآمده است. این پرسش مطرح میشود که آیا کارهای نیکی که غیر مسلمانان یا غیر ...
بیشتر
مسئلة پذیرش عمل خیر از غیرمسلمانان و نجات و رستگاری آنان هرچند در گذشته فقط بین متکلمان دینی مورد بحث و گفتگو واقع میشد، ولی در روزگار ما به دلیل رشد فناوری اطلاعات و ارتباط آسانتر پیروان ادیان، به میان محافل عامه پاگذاشته و به صورت اشکالی در مسئلة عدل الهی درآمده است. این پرسش مطرح میشود که آیا کارهای نیکی که غیر مسلمانان یا غیر موحدان انجام میدهند اجر و پاداش اخروی دارد یا تنها راه نجات و رستگاری منحصر در ایمان به دین اسلام و پیمودن راه آن است؟ آیا با ایمان به ادیان دیگر و انجام عمل صالح ممکن است انسان به رستگاری و نجات دست یابد؟ در غیر این صورت چگونه با عدل الهی سازگار است؟ با توجه به طرح جدی این مسئله در زمان شهید مطهری، استاد به عنوان اسلامشناسی فرزانه و دیدهبانی بیدار و آشنا به نیازهای مکان و زمان به طرح مسئلة نجات پیروان ادیان از منظر اسلامی و رابطة آن با عدل الهی پرداخته است. از منظر شهید مطهری پیروان سایر ادیان که دارای اعمال نیک و نیت صادقانه هستند و نسبت به دین حق تقصیر و تعصب و عناد ندارند میتوانند از نجات و رستگاری برخوردار باشند؛ همچنین غیر موحدانی که دارای اعمال نیکاند با شرایطی میتوانند به مراتبی از نجات برسند. آنچه در ادامه به اختصار میآید بیان دیدگاه استاد مطهری در مورد پذیرش عمل خیر از غیر مسلمانان و نجات پیروان ادیان و رابطة آن با عدل الهی است. این پژوهش از نظر موضوع، عقلی و نقلی و به لحاظ روش، تفسیری و تحلیلی و از نوع تحقیقات بنیادی است.
حسین مقیسه
دوره 9، شماره 2 ، تیر 1388
چکیده
اگر عناصر اصلی جهانبینی را نوع نگاه خود به آغاز و پایان هستی و رسالت و جایگاه انسان بدانیم، اهمیت انسانشناسی و تعریفی که از وی ارائه میشود و چشماندازی که برای آیندة او در نظر گرفته میشود آشکار میگردد. این مقاله درصدد بیان ارتباط بحث صفات جمال و جلال الهی و انسانشناسی است. از آنجا که متکلمان، حکما و عرفای اسلامی با توجه به ...
بیشتر
اگر عناصر اصلی جهانبینی را نوع نگاه خود به آغاز و پایان هستی و رسالت و جایگاه انسان بدانیم، اهمیت انسانشناسی و تعریفی که از وی ارائه میشود و چشماندازی که برای آیندة او در نظر گرفته میشود آشکار میگردد. این مقاله درصدد بیان ارتباط بحث صفات جمال و جلال الهی و انسانشناسی است. از آنجا که متکلمان، حکما و عرفای اسلامی با توجه به آیات وروایات انسان را خلیفة خداوند میدانند و خلافت را به معنای تخلق انسان به صفات الهی یا محل تجلی اسماء و صفات بودن انسان گرفتهاند، بررسی صفات جلال و جمال الهی در تبیین انسان شناسی توصیفی و نیز هنجاری وتربیتی نقش مهمی ایفا میکند. در این نوشته، پس از بررسی صفات جمال و جلال الهی از نگاه برخی متکلمان، حکما و عرفا، نگارنده به ارائة برداشت خاصی که از نگاه عرفا دارد میپردازد که در انسانشناسی توصیفی و نیز هنجاری وتربیتی کار برد روشنی دارد.