محمد نجاتی؛ یاسر سالاری؛ احمد بهشتی
دوره 15، شماره 1 ، فروردین 1394، صفحه 1-16
چکیده
ملاصدرا در قبال مساله امکان تحصیل معرفت اطلاقی و نفس الامری برای نفس دو رویکرد کاملا متفاوت دارد. وی در نگرش عام، بنابر بر مشرب قوم، توانایی نفس انسان در شناخت حقایق اشیاء را مورد تردید قرار می دهد. صدرالمتالهین در نگرش خاص به جهت تاکید بر ماهیت وچودی و کمالی ادراکات نفس و وحدت آنها با نفس در حین ادراک، به ارائه تبیین در این خصوص می پردازد. ...
بیشتر
ملاصدرا در قبال مساله امکان تحصیل معرفت اطلاقی و نفس الامری برای نفس دو رویکرد کاملا متفاوت دارد. وی در نگرش عام، بنابر بر مشرب قوم، توانایی نفس انسان در شناخت حقایق اشیاء را مورد تردید قرار می دهد. صدرالمتالهین در نگرش خاص به جهت تاکید بر ماهیت وچودی و کمالی ادراکات نفس و وحدت آنها با نفس در حین ادراک، به ارائه تبیین در این خصوص می پردازد. از دیدگاه صدرا توقف نفس در ادراک ظواهر و اعراض اشیاء ناشی از حدوث جسمانی و خساست وجودی آن است. وی تعالی و اشتداد نفس را مرهون فرایند وحدت آن با ادراکات وجودی اش می داند. ملاصدرا معتقد است به هر میزان که نفس در فرایند وحدت با ادراکاتش گسترش بیشتری یابد؛ به همان میزان از شواغل و حجاب های معرفتی تعالی یافته و در نتیجه خواهد توانست از ظواهر اشیاء عبور کرده ادراکاتی ماخوذ از کنه و ملکوت اشیاء را تحصیل نماید.
لیلا کیان خواه
دوره 15، شماره 1 ، فروردین 1394، صفحه 17-46
چکیده
فارابی در آثار خود دارای سه دیدگاه در ارائه تعریف مابعدالطبیعه است که دو دیدگاه وی بر اساس موجود بما هو موجود ارائه شده و در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. فارابی در دیدگاهی که مبتنی بر دو کتاب الجمع بین رأیی الحکیمین و البرهان است، موجود بما هو موجود را موضوع فلسفه یا حکمت میداند که مشتمل بر الهیات، طبیعیات، ریاضیات و علم سیاست ...
بیشتر
فارابی در آثار خود دارای سه دیدگاه در ارائه تعریف مابعدالطبیعه است که دو دیدگاه وی بر اساس موجود بما هو موجود ارائه شده و در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است. فارابی در دیدگاهی که مبتنی بر دو کتاب الجمع بین رأیی الحکیمین و البرهان است، موجود بما هو موجود را موضوع فلسفه یا حکمت میداند که مشتمل بر الهیات، طبیعیات، ریاضیات و علم سیاست و یاعلم اخلاق است. این دیدگاه که در بردارندة نوعی تفسیر خام و ابتدایی از اصطلاح موجود بما هو موجود است، ریشه در نظریات اسکندر افرودیسی در شرح مابعدالطبیعه دارد. اسکندر نیز در مابعدالطبیعه با وجودی که به نظر میرسد که در برخی موارد، تفسیر دقیقی از موجود بما هو موجود ارائه میکند ولی در نهایت، حکمت با موضوع موجود بما هو موجود را مشتمل بر اقسامی میداند که حکمت به معنای دقیق کلمه با موضوعیت موجودات الهی و نیز طبیعیات با موضوعیت موجودات طبیعی از جمله این اقسامند. دیدگاه نهایی فارابی در تعریف بر اساس موجود بما هو موجود با اندکی تفاوت، در سه اثر إحصاءالعلوم، أغراض مابعدالطبیعه و تعلیقات متمرکز است. فارابی در إحصاء العلوم که هر چند به پختگی دو اثر دیگر نیست، بر خلاف کتاب الجمع و البرهان تشخیص میدهد که مباحث موجود بما هو موجود متعلق به دانشی در عرض طبیعیات، ریاضیات و علم مدنی است و در رسالة أغراض که به طور اختصاصی در آن به شرح و تبیین تعریف مابعدالطبیعه بر اساس موجود بما هو موجود و موضوع و بخشهای میپردازد، این دیدگاه را به اوج خود میرساند. وی در تعلیقات، هماهنگ با رسالة أغراض، به تعریف و موضوع مابعدالطبیعه پرداخته و تبیین و تفسیر دقیقتری را از اصطلاح موجود بما هو موجود ارائه میدهد.
علیرضا نادری
دوره 15، شماره 1 ، فروردین 1394، صفحه 47-62
چکیده
طی دو دهه اخیر به دنبال آشنایی اندیشمندان مسلمان با الهیات جدید مسیحی و به منظور تبیین پاره ای مسائل الهیاتی نظریات جدیدی در باب وحی در فضای فکری و فرهنگی جامعه ایران مطرح شده که یکی از این نظریات با عنوان تجربه نبوی بیان و صورتبندی شده است ، صاحب این نظریه مدعی است که این نظریه بدیع نیست و از فیلسوفانی نظیر فارابی و ابن سینا اخذ شده ...
بیشتر
طی دو دهه اخیر به دنبال آشنایی اندیشمندان مسلمان با الهیات جدید مسیحی و به منظور تبیین پاره ای مسائل الهیاتی نظریات جدیدی در باب وحی در فضای فکری و فرهنگی جامعه ایران مطرح شده که یکی از این نظریات با عنوان تجربه نبوی بیان و صورتبندی شده است ، صاحب این نظریه مدعی است که این نظریه بدیع نیست و از فیلسوفانی نظیر فارابی و ابن سینا اخذ شده است ، برای ارزیابی این ادعا نخست آرا ابن سینا درباره وحی بازخوانی شده و سپس به مقایسه نظرات این دو متفکر پرداخته ایم .به نظر می رسد به رغم شباهتهایی که در مقدمات تقریر سروش از نظریه تجربه نبوی با آرا ابن سینا قابل مشاهده است اما تفاوت عمده این است که ابن سینا هیچگاه از این مقدمات بشری بودن وحی و خطاپذیری آن را نتیجه نگرفته است.
محسن پیرهادی؛ محمدرضا کریمی والا
دوره 15، شماره 1 ، فروردین 1394، صفحه 63-82
چکیده
یکی از اوصاف خداوند که در قرآن کریم به آن اشاره شده است صفت تکلم است. اندیشمندان مسلمان، در پی پاسخی مستدل به پرسش از حقیقت کلام خداوند، مباحثی را مطرح کرده اند که در این میان اندیشه فخر رازی و نظریه ملاصدرا از ژرف نگری خاصی برخوردار است و نوشتار پیش رو به هدف مقایسه و ارزیابی این دو نظریه تدوین شده است. فخررازی کلام حقیقی را معانی قائم ...
بیشتر
یکی از اوصاف خداوند که در قرآن کریم به آن اشاره شده است صفت تکلم است. اندیشمندان مسلمان، در پی پاسخی مستدل به پرسش از حقیقت کلام خداوند، مباحثی را مطرح کرده اند که در این میان اندیشه فخر رازی و نظریه ملاصدرا از ژرف نگری خاصی برخوردار است و نوشتار پیش رو به هدف مقایسه و ارزیابی این دو نظریه تدوین شده است. فخررازی کلام حقیقی را معانی قائم به نفس متکلم دانسته با تأکید بر غیریت این معانی از اراده و علم و حقیقت مستقل بودنشان در نفس انسانی، آیات قرآن را به عنوان بهترین اماره بر تکلّم خداوند معرفی می کند. اما ملاصدرا با این تلقی که کلام، انشاء چیزی است که بر نهان متکلم دلالت کند، اظهار می دارد که کلام الهی شامل تمام موجودات و افعال خداوند بوده و خداوند به این اعتبار متکلم است. وی در تبیین مراتب کلام الهی، عالم امر را کلامِ اعلی، عالم نفس را کلامِ اوسط و عالم تشریع را کلام نازلِ خداوند معرفی می کند.با وجود اتفاق نظر فخررازی و ملاصدرا در کلام لفظی و وجود مرتبه دیگری برای کلام، اما در کیفیت و خصوصیات آن مرتبه، اختلاف نظر دارند. پژوهش علاوه بر احراز جامعیت نظریه صدرالمتألهین، به این نتیجه رسیده است که منطوق برخی آیات قرآن کریم و روایات با تبیین صدرایی سازگاری بیشتری دارد.
اسماعیل دارابکلائی؛ سید مجتبی جلالی
دوره 15، شماره 1 ، فروردین 1394، صفحه 83-110
چکیده
از جمله معارفی که قرآن ما را با آن آشنا می سازد، وجود ساحت های معنوی برای عالم است، که از آن به عالم ملکوت یاد شده است. براساس این نظریّه تحلیل گران عالم هستی برای هر موجودی ملکوتی قائل شده اند. ازمنظر لغویّون، حکما، عرفا ،کتاب مقدّس وتفاسیرو روایات، ملکوت به معنای باطن و حقیقت عالم است به طوری که احاطه خداوند بر این باطن، حاکی ...
بیشتر
از جمله معارفی که قرآن ما را با آن آشنا می سازد، وجود ساحت های معنوی برای عالم است، که از آن به عالم ملکوت یاد شده است. براساس این نظریّه تحلیل گران عالم هستی برای هر موجودی ملکوتی قائل شده اند. ازمنظر لغویّون، حکما، عرفا ،کتاب مقدّس وتفاسیرو روایات، ملکوت به معنای باطن و حقیقت عالم است به طوری که احاطه خداوند بر این باطن، حاکی از انتساب اشیاء به وی و ربوبیّت و قدرتش برموجودات است که این امر حاکی از امکان شناخت این عالم بوده و به نظرکامل ترین راه برای شناخت عالم ملکوت راه تفکّر و عمل توأمان است. ازدیدگاه هستی شناسانه « ملکوت » عالم وسیعی است که مشتمل بر ارواح موجوداتی بوده که در عالم امکان مستقرّند وهریک ازآنها دارای درجات مختلفی هستند. دغدغه اصلی پژوهش حاضرامکان شناخت ماهیّت این آموزه قرآنی و قابلیّت اثبات آن است که در صورت شناخت، به اثبات آن پرداخته و لزوم ایمان به آن وآثار دانستنش نظیرآثارمعرفتی و لوازم اعتقادی پذیرش آن درانسان شناسی،کمال وگرایش های اخلاقی مطرح و تبیین می گردد.
علیرضا فارسی نژاد؛ علیرضا زارعی
دوره 15، شماره 1 ، فروردین 1394، صفحه 111-132
چکیده
مقالهی حاضر مسألهی جبر و اختیار را از دیدگاه فیض کاشانی مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیدهاست که وی طرفدار نظریهی امربینالامرین است اما تبیینی که از این نظریه ارائه نموده با تبیین دیگران متفاوت است؛ او برای تبیین این نظریه، قائل به یک نظریهی ابتکاری با عنوان «تفویض اختیار به انسان» شده و علیرغم تلاش برای نفی جبر ...
بیشتر
مقالهی حاضر مسألهی جبر و اختیار را از دیدگاه فیض کاشانی مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیدهاست که وی طرفدار نظریهی امربینالامرین است اما تبیینی که از این نظریه ارائه نموده با تبیین دیگران متفاوت است؛ او برای تبیین این نظریه، قائل به یک نظریهی ابتکاری با عنوان «تفویض اختیار به انسان» شده و علیرغم تلاش برای نفی جبر و تفویض و اثبات امربینالامرین، به نظر میرسد به نوعی به نظریهی تفویض نزدیک شده است هرچند تفویض مورد نظر او ظاهراً با نظریهی تفویض مصطلح متفاوت است؛ چرا که نظریهی تفویض به معنای استقلال انسان در افعال ارادی خود و نفی خالقیت و فاعلیت خداوند نسبت به آن افعال است در حالی که نظریهی «تفویض اختیار به انسان» بنا بر ادعای صاحبش با خالقیت و فاعلیت خداوند منافاتی ندارد؛ زیرا همانگونه که خداوند قدرت دارد بنده را مجبور بر کاری کند، قدرت دارد اراده و اختیار را به او تفویض کند و این نه تنها با عمومیت خالقیت و قضا و قدر الهی منافات ندارد بلکه مؤکد آن نیز میباشد.
طاهره محمدیان عمرانی؛ رضا گندمی نصرآبادی
دوره 15، شماره 1 ، فروردین 1394، صفحه 133-156
چکیده
در این مقاله ماهیت روح القدس وکارکردهایش از دیدگاه فیلون وپولس مورد بحث قرار می گیرد . از نظرفیلون روح القدس یا روح الهی صرفاً وسیله ی ارتباط خدا با انسان است وتنها کارکردش ، نبوت وپیش گویی است؛ کارکردی که در سنت یهودی هم وجود داشت. همچنین فیلون روح الهی را که مطابق نصّ کتاب مقدس ، موجب نبوت است ، با جذبه یا تصرف الهی در فلسفه ی افلاطون ...
بیشتر
در این مقاله ماهیت روح القدس وکارکردهایش از دیدگاه فیلون وپولس مورد بحث قرار می گیرد . از نظرفیلون روح القدس یا روح الهی صرفاً وسیله ی ارتباط خدا با انسان است وتنها کارکردش ، نبوت وپیش گویی است؛ کارکردی که در سنت یهودی هم وجود داشت. همچنین فیلون روح الهی را که مطابق نصّ کتاب مقدس ، موجب نبوت است ، با جذبه یا تصرف الهی در فلسفه ی افلاطون ترکیب می کند .به نظر می رسد روح القدس از دیدگاه وی نوعی فرشته است.اما روح القدس از نظر پولس شخصی واقعی است که برخوردار ازاراده ، احساس ومحبت است .کارکردهای روح القدس همان است که در عهد عتیق آمده است ؛ البته پولس آنها را بسط داده است.پولس برای روح القدس ثمراتی چون محبت ، صلح وآشتی،بردباری ونیکی به دیگران قائل است .آنچه مهم وشایان ذکر است معنای جدیدی است که پولس به روح القدس می دهد ؛ او اعتقاد به روح القدس را در کنار اعتقاد به خدای واحد یهودی واعتقاد مسیحی به مسیح قرار می دهد ودر واقع زمینه را برای شکل گیری آموزه تثلیث فراهم می کند.