ایمان رحیم نصیریان
چکیده
رورتی با نقد و رد سنت متافیزیکی غرب، که در پی مفهوم مطلق حقیقت است، حقیقتِ باورها را امری نسبی و وابسته به زمینۀ پیدایششان توصیف میکند. در سوی دیگر، علامه طباطبائی، با تفکری اساساً متافیزیکی، با طرح نظریهای بدیع در سنت فلسفۀ اسلامی، به قسمی از ادراکات معتبر در حوزۀ «عمل»، موسوم به «ادراکات اعتباری»، قائل میشود ...
بیشتر
رورتی با نقد و رد سنت متافیزیکی غرب، که در پی مفهوم مطلق حقیقت است، حقیقتِ باورها را امری نسبی و وابسته به زمینۀ پیدایششان توصیف میکند. در سوی دیگر، علامه طباطبائی، با تفکری اساساً متافیزیکی، با طرح نظریهای بدیع در سنت فلسفۀ اسلامی، به قسمی از ادراکات معتبر در حوزۀ «عمل»، موسوم به «ادراکات اعتباری»، قائل میشود که به تصریح او، نقش اصلی در تکاملِ حیات انسان بر عهده دارند. این ادراکات، بر خلاف ادراکات حقیقی، اموری نسبی، و بسته به اقتضائات محیطی و اجتماعی، دائم در تطورند. در این مقاله، با رویکردی مقایسهای-تحلیلی، نشان خواهیم داد که نظریۀ «ادراکات اعتباری» علامه قرابت زیادی با دیدگاه رورتی در باب «حقایق نسبی» دارد. هرچند رورتی، بر خلاف علامه، هیچ جایگاهی برای مفهوم مطلق حقیقت قائل نیست، با تحلیل این اختلاف درصددیم امکانی برای هم خوانی اندیشۀ این دو فیلسوف مطرح کنیم.
محمدحسن مهدی پور؛ رحیم دهقان
چکیده
قرآن در جعل اولیة انسان، سه نوع ادراک (قلبی، سمعی، بصری) بیان میکند، اما در مرحلة فعل و انفعالات ادراکی ثانویة انسانی، فاعلیت استقلالی ادراکی و فاعلیت واسطهای ادراکی را مطرح میکند. در این ساختار ادراکی، قلب انسان به عنوان فاعل استقلالی ادراکی انسان تعریف شده است و سایر قوای ادراکی انسان من جمله ادراکات سمعی، بصری، تعقلی، تفقهی ...
بیشتر
قرآن در جعل اولیة انسان، سه نوع ادراک (قلبی، سمعی، بصری) بیان میکند، اما در مرحلة فعل و انفعالات ادراکی ثانویة انسانی، فاعلیت استقلالی ادراکی و فاعلیت واسطهای ادراکی را مطرح میکند. در این ساختار ادراکی، قلب انسان به عنوان فاعل استقلالی ادراکی انسان تعریف شده است و سایر قوای ادراکی انسان من جمله ادراکات سمعی، بصری، تعقلی، تفقهی و تدبری انسان، تحت حاکمیت و فاعلیت بالتسخیر ادراکی قلب قرار میگیرد. در نظام ادراکی انسان در قرآن، سایر ادراکات مصطلح در علم النفس فلسفی من جمله ادراکات قوای لامسه، چشایی، خیالی، وهمی، ذاکره، حافظه و فاکره به قلب انسان به صورت مستقیم نسبت داده نشده است، اما استنباط غیر مستقیم از مدلول و مفهوم آیات بر اساس تعیین مصداق در موضوعات عام ادراکی تعریف شده در قرآن، قابلیت عمومیت بخشی را در قلمرو ادراکات قلب دارد. در این مقاله همة آیات قلب بررسی شده و روش استنتاج مسئله بر اساس تفسیر موضوعیآیه به آیه صورت گرفته است. از مهمترین نتایج این مسئله در نظام ادراکی قلب در قرآن، تأثیرگذاری مستقیم و فراگیر نوع گرایشاتایمانی و کفری قلب بر فعالیتهای ادرکات قلب است که در صورت اتصاف قلب به صفاتی از قبیل طبع و ختم و کنان، بخشی وسیعی از ادراکات قلب انسان مسدود و غیر فعال میشود.
حسین اسفندیار؛ علی فلاح رفیع
چکیده
تفکر متافیزیکی تفکری است که از موجود بماهو موجود سخن میگوید و با کاوشهای مفهومیسعی در جستجوی حقیقت دارد. این تفکر ، تفکر اصیلِ انسان نزد فیلسوفان دانسته میشود، اما نمیتوان "تفکر" را منحصر به آن کرد؛ بلکه میتوان از تفکری وجودی سخن گفت که ماهیت متافیزیکی- مفهومی ندارد و بهجای موجود، پروای "حقیقت وجود" را دارد و از آن ...
بیشتر
تفکر متافیزیکی تفکری است که از موجود بماهو موجود سخن میگوید و با کاوشهای مفهومیسعی در جستجوی حقیقت دارد. این تفکر ، تفکر اصیلِ انسان نزد فیلسوفان دانسته میشود، اما نمیتوان "تفکر" را منحصر به آن کرد؛ بلکه میتوان از تفکری وجودی سخن گفت که ماهیت متافیزیکی- مفهومی ندارد و بهجای موجود، پروای "حقیقت وجود" را دارد و از آن پرسش میکند. این تفکر که تفکر وجودی خوانده میشود در فضای سنت فکری-عرفانی اسلامی قابل طرح است. از اینرو، مسئلة اصلی این مقاله «بررسی امکانات آموزههای ابنعربی در بسط نوعی تفکر وجودی- نامتافیزیکی است. ما به روش، کتابخانهای- تحلیلی و با بهکارگیری روش اصل موضوعی سعی در ارائه تحلیلی نو از تفکر وجودی براساس مبانی عرفانی ابن عربی داریم. از اینرو، با بررسی آموزههای وی از قبیل: محوریت حقیقت وجود در عرفان،تمایز وجود و موجود، کشف المحجوب، تجلی،آیینهگی موجودات نسبت به وجود، گشودگی و معرفت حضوری به وجود، ظرفیتاندیشة وی برای بسط نوعی تفکر وجودی روشن میشود که از طریق مواجهه و انسی حضوری(پیشامفهومی) با وجود و روشی غیر از تعقل مألوف متافیزیکی، مدعی فهم هستی است. بر این اساس، «تفکر وجودی» با محوریت حقیقت وجود و از گشودگی به آن آغاز میشود. در ادامه با التفات و تذکر به فقر وجودی و وقوف بر آن، انسان حیثیتایویت و نسبت بیواسطة خود به وجود را درمییابد، و با کشف حجابها از تجلیات وجود، به تجلی و ظهور حقیقت وجود در عرصة نفس انسانی سیر میکند.
رضا خجسته نوبر؛ مسعود حاجی ربیع
چکیده
اصطلاح صقع ربوبی در مکتب ابنعربی نقش بسیارحساسی در شکل دهی به کل ساختار هستی شناختی عرفانی دارد و فهم دقیق جایگاه و ویژگی آن، مبنایی برای فهم دیگر مراتب هستی است. صدرالمتالهین برای نخستین بار این سازه مفهومی را بهکار برد و در ادامه، دیگر مفسران به پیروی از او، از این واژه استفاده کردند تا اینکه این واژه از زمان ملاصدرا تا حال حاضر ...
بیشتر
اصطلاح صقع ربوبی در مکتب ابنعربی نقش بسیارحساسی در شکل دهی به کل ساختار هستی شناختی عرفانی دارد و فهم دقیق جایگاه و ویژگی آن، مبنایی برای فهم دیگر مراتب هستی است. صدرالمتالهین برای نخستین بار این سازه مفهومی را بهکار برد و در ادامه، دیگر مفسران به پیروی از او، از این واژه استفاده کردند تا اینکه این واژه از زمان ملاصدرا تا حال حاضر از اصطلاحات مستقر در عرفان اسلامی قرار گرفته است. این مقاله بر آن است تا با دو روش توشیهیکو ایزوتسو به بررسی و تحلیل معنایی این اصطلاح در مکتب ابنعربی بپردازد. روش نخست، یافتن اصطلاحات مترادف یا معادل با صقع ربوبی است و روش دوم، بهره گیری از شیوة شبکة معنایی که ترکیب و تقارن الفاظی است که در شبکة معنایی صقع ربوبی قرار میگیرند. علم الهی، عماء و اسماء از جمله واژههای مترادف با صقع ربوبی هستند و واژگان نفس رحمانی، عماء، تعین نخست و احدیت از جمله مفاهیمی هستندکه ترکیب آنها یک شبکة معنایی صقع ربوبی را پدید میآورند. از دیگر یافتههای این مقاله ترسیم صیرورت اندیشة ابنعربی در ساحت اندیشههای فکری دیگر عالمان اسلام است.
محمدحسین فاریاب
چکیده
معجزه، مهمترین و مشهورترین راه تشخیص همگانی شناخت پیامبران به شمار میرود؛ در عین حال، راه تشخیص آن برای بشر عادی و غیرمعصوم چنان میتواند چالشبرانگیز باشد که اصل آن را زیر سوال ببرد. از آنجا که متکلمان در تعریف معجزه بر ویژگی «نقضناپذیری» تأکید میکنند، این مسئله مطرح است که چون علم بشر به آینده محدود است، او نمیتواند ...
بیشتر
معجزه، مهمترین و مشهورترین راه تشخیص همگانی شناخت پیامبران به شمار میرود؛ در عین حال، راه تشخیص آن برای بشر عادی و غیرمعصوم چنان میتواند چالشبرانگیز باشد که اصل آن را زیر سوال ببرد. از آنجا که متکلمان در تعریف معجزه بر ویژگی «نقضناپذیری» تأکید میکنند، این مسئله مطرح است که چون علم بشر به آینده محدود است، او نمیتواند تشخیص دهد که آیا در آینده ادعای نقضناپذیری معجزه از سوی پیامبر نقض میشود یا نه؛ ازاینرو، نمیتواند به معجزه بودن کار خارق العادۀ مدعی پیامبری یقین پیدا کند. رسالت نویسنده در این مقاله، پاسخ به این پرسش با روش تحلیلی ـ انتقادی است. بر اساس مهمترین یافتههای این پژوهش، هرچند معجزه باید برای اثبات خود، روشن و بیّن باشد، بشر عادی میتواند با بررسی پیشینۀ مدعی پیامبری و نیز بررسی ادعاهای وی و عرضۀ آنها بر عقل و فطرت و با ملاحظۀ حکمت الهی به معجزهبودن کار مدعی پیامبری پی ببرد.
فاطمه قنبری؛ سید احمد هاشمی علی آبادی؛ زینب اسدالله زاده خارکن
چکیده
افزایش سازگاری و تابآوری در برابر حوادث طبیعی یا انسانی و بررسی عوامل دخیل در آن یکی از دغدغههای دیرین بشر است. از آنجا که باور توحیدی انسان نقش مستقیم در انعطاف و تابآوری او در مواجهه با رویدادهای زندگی دارد، این مقاله درصدد بررسی رابطة توحید در عمل و میزان تاب آوری انسان با تکیه بر نظرات آیتالله مصباح برآمد. شیوة دادهپردازی ...
بیشتر
افزایش سازگاری و تابآوری در برابر حوادث طبیعی یا انسانی و بررسی عوامل دخیل در آن یکی از دغدغههای دیرین بشر است. از آنجا که باور توحیدی انسان نقش مستقیم در انعطاف و تابآوری او در مواجهه با رویدادهای زندگی دارد، این مقاله درصدد بررسی رابطة توحید در عمل و میزان تاب آوری انسان با تکیه بر نظرات آیتالله مصباح برآمد. شیوة دادهپردازی این پژوهش، کتابخانهای و بر اساس روش توصیفی و تحلیلی است. بر اساس اندیشههای علامه مصباح یزدی، مظاهر توحید در عمل در جهت افزایش تابآوری یک اجتماع، در سه محور کلی «تعامل سازنده با افراد جامعه» و «تواصی به مکارم اخلاقی و ارزشهای انسانی» و «توجه به معناداری و هدفمندی زندگی» طرح میشود. تعامل، ناظر بر مشارکتهای عملی اجتماعی بر مدار توحید است که از طریق «حفظ وحدت جامعه»، «رعایت حقوق و مصالح اجتماعی خود و دیگران» و «تأمین کرامت و عزت نفس نیازمندان» منجر به افزایش تابآوری اجتماعی میگردد و تواصی نیز ناظر به مشارکتهای کلامی بر مدار توحید است که با نظارت رهبران دینی از طریق توجه دادن مردم به امیدواری به الطاف الهی و تواصی افراد جامعه به حق، صبر و ترحم موجب تاب آوری بیشتر میشود و در نهایت توجه به معناداری و هدفمندی زندگی که بر مبنای توحیدی با توجه به قضا و قدر و حکمتهای الهی جهت تدبیر عالم و موقتی دانستن دنیا و اصالت آخرت همراه خواهد بود، عوامل افزایش تابآوری یک اجتماع را فراهم میآورد.
فاطمه فاضل زاده؛ مجید ملایوسفی؛ محمدجواد شمس؛ علی رضا کاکاوند
چکیده
وندورزن، رواندرمانگر وجودی با بررسی مؤلفههای متعدد درمانِ وجودی، خودتأملی و خویشتنیابی را مؤلفة اصلی این نگرش دانسته، معتقد است که انسان با وجودی متفاوت با سایر موجودات و هویتی سیال و پویا، خود وجود و هویت خویشتن را تعیین میکند. ملاصدرا نیز با توجه به هویت سیال و پویای انسان معتقد است که وجود انسان محدود و منحصر به ...
بیشتر
وندورزن، رواندرمانگر وجودی با بررسی مؤلفههای متعدد درمانِ وجودی، خودتأملی و خویشتنیابی را مؤلفة اصلی این نگرش دانسته، معتقد است که انسان با وجودی متفاوت با سایر موجودات و هویتی سیال و پویا، خود وجود و هویت خویشتن را تعیین میکند. ملاصدرا نیز با توجه به هویت سیال و پویای انسان معتقد است که وجود انسان محدود و منحصر به این عالم نیست، خود عوالم و نشئات وجودی متعددی دارد و در هر عالم، نشئهای متناسب با آن مییابد. انسان با اراده و اختیار خود، جایگاه خویش را در نظام هستی تعیین میکند و میتواند با ارتقای وجودش تا مرتبة وجود عقلی، عالمی عقلی مشابه عالم عینی گردد. هر دو متفکر در برخورداری انسان از وجودی سیال و پویا و خودی «خودتعیینگر» اتفاق نظر دارند. چنانکه از جایگاه مؤلفة خویشتنیابی در درمان وجودی و نگرش صدرا دربارة این مؤلفه بر میآید؛ دیدگاه صدرا دربارة خویشتنیابی میتواند مبنای درمان وجودی در فرهنگ ایرانی- اسلامی باشد..