جمشید صدری
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
قوه و فعل نحوة وجود است که این نحوة وجود صلاحیت آن را داردکه در تحلیل عقلی دو معنی از آن انتزاع شود: به اعتبار اینکه شیء خودش خودش است فعلیت و و از آن نظر که میتواند شیء دیگر بشود بالقوه نامیده می-شود. قوه حالتی است که موجود به واسطة آن آمادة پذیرفتن میشود. قبول به اشتراک لفظی به معنی انفعال و اتصاف نیز بهکار میرود. قابلیت به معنای ...
بیشتر
قوه و فعل نحوة وجود است که این نحوة وجود صلاحیت آن را داردکه در تحلیل عقلی دو معنی از آن انتزاع شود: به اعتبار اینکه شیء خودش خودش است فعلیت و و از آن نظر که میتواند شیء دیگر بشود بالقوه نامیده می-شود. قوه حالتی است که موجود به واسطة آن آمادة پذیرفتن میشود. قبول به اشتراک لفظی به معنی انفعال و اتصاف نیز بهکار میرود. قابلیت به معنای اتصاف و فاعلیت به معنای اقتضاء نه تنها در یک ماهیت بلکه در وجود واحد نیز قابل جمع است، اما اختلاف حیثیات سبب عدم اجتماع خواهد شد، لذا حیثیت فعل و وجدان با حیثیت قوه و فقدان اجتماع نخواهد نمود. مقالة حاضر به تحلیل و تبیین حیثیت قوه وفعل در قابل و فاعل میپردازد.
عین الله خادمی؛ مرتضی حامدی
دوره 11، شماره 3 ، مهر 1390
چکیده
از جمله مباحثی که شیخ الرئیس آن را به مطمح نظر گذاشته، معاد و حالات اخروی آن است. او در حکمت خویش پس از آنکه به بحث جنجالی لذت و رنج پرداخته، در پی آن بود تا لذت و الم اخروی را نیز به متألهان و دینداران تفهیم نماید. شیخ الرئیس در آثار خود، پس از اثبات وجود نفس و بقای جنبة نفسانی، قوای متنوعة انسانی را با مرگ مضمحل میدانست، اما براین باور ...
بیشتر
از جمله مباحثی که شیخ الرئیس آن را به مطمح نظر گذاشته، معاد و حالات اخروی آن است. او در حکمت خویش پس از آنکه به بحث جنجالی لذت و رنج پرداخته، در پی آن بود تا لذت و الم اخروی را نیز به متألهان و دینداران تفهیم نماید. شیخ الرئیس در آثار خود، پس از اثبات وجود نفس و بقای جنبة نفسانی، قوای متنوعة انسانی را با مرگ مضمحل میدانست، اما براین باور فلسفی پای میفشرد که تنها قوة عقلانی است که با مرگ انسان، فانی نشده و به سرای باقی خواهد شتافت. او ضمن تقسیمبندیهای گوناگون و دامنهدار، نفوس بشری را به دستههای مختلفی تقسیم میکرد تا جایگاه اخروی آنان را روشن سازد. در حکمت سینوی پس از آنکه فراگیری و اکثری بودن سعادت اخروی بر کرسی اثبات نشست، لذت و الم نفوس نیز، عقلانی به شمار آمد. از نگاه شیخ الرئیس،ثوابها،خوشیها، لذت ها و دردهای عالم عقبی، کاملاً عقلی است و آنچه در متون وحیانی از وعدهها و وعیدهای اخروی تشریح شده، چیزی جز گزارههای استعاری و کنایی نیست. او فقط برای نفوس ناقصه، جایگاهی جسمانی که معلق به اجرام سماوی هستند در نظر میگرفت و لذت یا الم اخروی آنان را مادی میانگاشت.
نصرالله شاملی؛ وحیده حداد
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
شیخ الرئیس در بحث قوة واهمه باورهای خاصی دارد؛ از آنجمله جسمانی بودن قوة واهمه است. از منظر این فیلسوف میان قوة واهمه و دستگاه ادراکی انسان ارتباط ویژهای برقرار است. به علاوه میان واهمه و بدن ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. او این تأثیر و تأثر را بهگونهای خاص تبیین کرده است. ما در این مقاله درصددیم ضمن آوردن دلایل وافی و کافی شیخ در ...
بیشتر
شیخ الرئیس در بحث قوة واهمه باورهای خاصی دارد؛ از آنجمله جسمانی بودن قوة واهمه است. از منظر این فیلسوف میان قوة واهمه و دستگاه ادراکی انسان ارتباط ویژهای برقرار است. به علاوه میان واهمه و بدن ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. او این تأثیر و تأثر را بهگونهای خاص تبیین کرده است. ما در این مقاله درصددیم ضمن آوردن دلایل وافی و کافی شیخ در نوشتههایش بر تعامل قوة واهمه و ارتباط آن با قوای فعالة دیگر از جمله نفس ناطقه و مراتب گوناگون آن، نتایج حاصل که منطبق بر روشمندی فلسفة مشاء است، بگیریم و در این خصوص سعی خواهیم کرد تأثیرات واهمه را بر حواس ظاهر و حواس باطن از منظر شیخ به تماشا گذاریم.
سعید بینای مطلق؛ الهام کندری
دوره 12، شماره 1 ، فروردین 1391
چکیده
ارسطو در جای جای آثارش از «مابعدالطبیعه» تا «طبیعیات» و «در آسمان» و «کون و فساد»، هر جا می خواهد درمورد موضوعی اظهار نظر کند، با پیش کشیدن افلاطون و دیگر فلاسفة پیش از خود، سعی میکند ایرادهای افکار ایشان را در آن موضوع خاص مطرح کند. شروع از نقد روش مخصوص ارسطو در فلسفه است. بهویژه در مابعدالطبیعه که بهقول خود او دانش پرداختن به ...
بیشتر
ارسطو در جای جای آثارش از «مابعدالطبیعه» تا «طبیعیات» و «در آسمان» و «کون و فساد»، هر جا می خواهد درمورد موضوعی اظهار نظر کند، با پیش کشیدن افلاطون و دیگر فلاسفة پیش از خود، سعی میکند ایرادهای افکار ایشان را در آن موضوع خاص مطرح کند. شروع از نقد روش مخصوص ارسطو در فلسفه است. بهویژه در مابعدالطبیعه که بهقول خود او دانش پرداختن به «موجود بماهو موجود» است و مباحث مربوط به هستی و چیستی موجودات عالم هستی در آنجا مطرح است، ارسطو ابتدا باید آراء مشهور زمان خود و از همه مشهورتر و دست و پاگیرتر «نظریة ایدههای افلاطون» را مورد مداقه و نقد قرار دهد. نزاع ارسطو با نظریة ایدههای افلاطون از زمان حضورش در آکادمی و دوران دانشجویی او آغاز شد. رسالة کوچک «دربارة ایده ها» ( peri ideon) نوشتة همان دوران است. ما در این مقاله سعی کردهایم با طبقه-بندی ایرادهای ارسطو به ایدههای افلاطون و با برشماری یک به یک و موضوعی آنها ماهیت و شدت این انتقادها را نشان دهیم. در این راه سعی شده بیطرفانه و بدون نتیجهگیری یا داوری خاص، تنها به تحلیل و برشماری ایرادها پرداخته شود که این خود پژوهش مناسبی است.
عبدالحسین خسروپناه
دوره 12، شماره 2 ، تیر 1391
چکیده
فلسفة علوم انسانی به توجه به نظریة دیدبانی، به چیستی علوم انسانی تحقق یافته با رویکرد تاریخی و چیستی علوم انسانی بایسته با رویکرد منطقی و چگونگی تحقق آن میپردازد. علوم انسانی با رویکرد تاریخی به معنای عام و خاص بهکار رفته است. علوم انسانی خاص با رویکرد منطقی عبارت از علوم رفتاری و اجتماعی اسلامی و مجموعه گزارههای نظاممندی است ...
بیشتر
فلسفة علوم انسانی به توجه به نظریة دیدبانی، به چیستی علوم انسانی تحقق یافته با رویکرد تاریخی و چیستی علوم انسانی بایسته با رویکرد منطقی و چگونگی تحقق آن میپردازد. علوم انسانی با رویکرد تاریخی به معنای عام و خاص بهکار رفته است. علوم انسانی خاص با رویکرد منطقی عبارت از علوم رفتاری و اجتماعی اسلامی و مجموعه گزارههای نظاممندی است که با بهرهگیری از روشهای ترکیبی (تجربی و غیرتجربی) و مبانی غیرتجربی (عقلی وحیانی و شهودی) به تبیین یا تفسیر رفتارهای فردی و اجتماعی انسان تحقق یافته میپردازد و با بهرهگیری از ارزشهای انسانی، انسان تحقق یافته را به انسان مطلوب تغییر میدهد. پیشینة علوم انسانی اسلامی در سه مرحله بیان شده و دیدگاههای مختلف غرب گرایی و غرب ستیزی و غرب گریزی و غرب گزینی معرفی شده است. آسیب شناسی و تحول علوم انسانی در سه ساحت بهینهسازی، بومیسازی و اسلامیسازی انجام میپذیرد. فرایند راهبردی در چهار مرحله فرهنگ سازی، نقد، تولید و ترویج و فرایند اجرایی در سه مرحله تشکیل شورای مقدماتی، شورای سیاستگذاری و تشکیل گروههای تخصصی و فرایند معرفتی تحول در سه مرحله نقد میراث غربی، کشف میراث اسلامی و تولید فلسفه و نظریههای علوم انسانی اسلامی تبیین شده است.
رضا صادقی
دوره 12، شماره 3 ، مهر 1391
چکیده
در چند دهة اخیر پیرامون مفهوم تبیین، پرسشهای مهمی در فلسفة علم طرح شده است که بیشتر آنها تاکنون پاسخ قانعکنندهای نیافتهاند. این نوشتار قابلیتهای عقلگرایی را در پاسخ به این پرسشها بررسی میکند. دیدگاه عقلگرایانهای که محور این نوشتار است تبیین یک رویداد را مستلزم کشف علت آن میداند. استدلال اصلی این است که بیشتر مشکلات ...
بیشتر
در چند دهة اخیر پیرامون مفهوم تبیین، پرسشهای مهمی در فلسفة علم طرح شده است که بیشتر آنها تاکنون پاسخ قانعکنندهای نیافتهاند. این نوشتار قابلیتهای عقلگرایی را در پاسخ به این پرسشها بررسی میکند. دیدگاه عقلگرایانهای که محور این نوشتار است تبیین یک رویداد را مستلزم کشف علت آن میداند. استدلال اصلی این است که بیشتر مشکلات مربوط به تبیین ناشی از سیطرة رویکردی تجربهگرایانه است و موفقیت رهیافت عقلی در حل این مشکلات، حتی از نگاهی عملگرایانه نیز دلیلی کافی برای لزوم بازخوانی و احیای این رهیافت به حساب میآید و چالشی جدی در برابر رهیافت تجربی است که با سیطره بر فلسفة علم، بیشتر در مسئلهسازی و تولید معضلات فکری و فلسفی موفق بوده است تا در ارائة راه حلی برای آنها.
اصغر واعظی؛ علی کیادربندسری
دوره 12، شماره 4 ، دی 1391
چکیده
مقاله حاضر به بررسی تلقی گادامر از سنت و نسبت میان عقل و سنت میپردازد. ابتدا ضمن اشاره به معنای لغوی واژة سنت، سه تعریف انسان شناسانه، کلامی و سنت گرایانه از سنت ارائه و با یکدیگر مقایسه و در نهایت معنای اصطلاحی مورد نظر گادامر بیان میشود. گادامر که یک فیلسوف احیاگر سنت است دیدگاه خود در خصوص رابطة عقل و سنت را با تحلیل چگونگی نگاه ...
بیشتر
مقاله حاضر به بررسی تلقی گادامر از سنت و نسبت میان عقل و سنت میپردازد. ابتدا ضمن اشاره به معنای لغوی واژة سنت، سه تعریف انسان شناسانه، کلامی و سنت گرایانه از سنت ارائه و با یکدیگر مقایسه و در نهایت معنای اصطلاحی مورد نظر گادامر بیان میشود. گادامر که یک فیلسوف احیاگر سنت است دیدگاه خود در خصوص رابطة عقل و سنت را با تحلیل چگونگی نگاه روشنگری و رومانتیسم به عقل و سنت آغاز میکند. درحالیکه فیلسوفان عصر روشنگری سنت را در برابر عقل قرار داده و برای پاسداری از حریم عقل، سنت را بیاعتبار کردند، رومانتیسم در واکنشی افراطی به این طرز تلقی ضمن تأیید تقابل عقل و سنت، عقل را به نفع سنت کنار زد. اما این خطکشی جداییساز بین دو قلمرو متمایز عقل و سنت با مخالفت جدی فیلسوفانی نظیر مایکل اوکشات، ادموند برک، فردریش فون هایک و گادامر مواجه شد. از نظر این عده نسبت میان سنت و عقل پیچیدهتر از آن است که بتوان آنها را در تقابلی واضح قرار داد. سنت نه تنها مانعی برای عقل محسوب نمیشود بلکه از جهاتی مقوم آن نیز هست و بدون سنت عقلی در کار نخواهد بود.
حسین اترک
دوره 13، شماره 1 ، فروردین 1392
چکیده
قاعدة اعتدال هستة مرکزی فضیلتگرایی اخلاقی ارسطو است. بر اساس این قاعده، همة فضایل اخلاقی در حد وسط قرار دارند و رذایل اخلاقی همه ناشی از افراط و تفریط در اعمال و عواطف است. شارحان و ناقدان گاه در فهم این قاعدة مهم دچار اشتباه و اختلاف شدهاند؛ یکی از نقاط اختلاف تفسیر معناشناختی یا عملگرایانه از قاعدة اعتدال است؛ تفسیر اعتدال به ...
بیشتر
قاعدة اعتدال هستة مرکزی فضیلتگرایی اخلاقی ارسطو است. بر اساس این قاعده، همة فضایل اخلاقی در حد وسط قرار دارند و رذایل اخلاقی همه ناشی از افراط و تفریط در اعمال و عواطف است. شارحان و ناقدان گاه در فهم این قاعدة مهم دچار اشتباه و اختلاف شدهاند؛ یکی از نقاط اختلاف تفسیر معناشناختی یا عملگرایانه از قاعدة اعتدال است؛ تفسیر اعتدال به حد وسط دقیق و به اعتدال کمّی، عدم انطباق قاعدة اعتدال بر همة فضایل، نسبت دادن افراط و تفریط به فضیلت و ایجاد رابطة خطی بین فضایل و رذایل از جمله تحلیلهای نادرست در قاعدة اعتدال است. این مقاله درصدد بیان تحلیلهای نادرست از قاعدة اعتدال و اصلاح آنهاست.
ابراهیم دادجو
دوره 13، شماره 3 ، مهر 1392
چکیده
هر چیزی که ساختار منسجم و معقولی دارد، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. قرآن کریم نیز در مقام کتاب آسمانیای که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. از آنجا که قرآن کریم بر انسانها نازل شده و قصد خروج انسانها از ظلمتها به نور را دارد باید دارای ساختاری بر وفق ادراک انسانها باشد. ساختار فکری و ادراکی انسانها ...
بیشتر
هر چیزی که ساختار منسجم و معقولی دارد، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. قرآن کریم نیز در مقام کتاب آسمانیای که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، دارای ساختار و دستگاهی منطقی است. از آنجا که قرآن کریم بر انسانها نازل شده و قصد خروج انسانها از ظلمتها به نور را دارد باید دارای ساختاری بر وفق ادراک انسانها باشد. ساختار فکری و ادراکی انسانها بر ساختار منطق ارسطویی ـ که چیزی جز ساختار ادراکی و فکری نوع بشر نیست ـ مبتنی است. از این روی، ساختار قرآن کریم نیز ـ به این دلیل که خطاب به انسانهاست ـ باید براساس ساختار منطق ارسطویی باشد. ساختار منطق ارسطویی مبتنی بر برهان و خطابه و جدل و شعر و سفسطه است. ساختار قرآن کریم نیز مبتنی بر منطق ارسطویی ـ یعنی منطق نوع بشر ـ است، منتهی از آنجا که قصد قرآن کریم خروج آدمی از ظلمتها به نور است، با دوری جستن از تعابیر شعری (خیالی) و سفسطی (کاذب)، به برهان و خطابه و جدل اکتفا نموده است.
محمدکاظم علمی؛ مریم قلاسی
دوره 13، شماره 4 ، دی 1392
چکیده
هلیة بسیطه قضیهای است که محمول آن »وجود» است. از مسائل مهمیکه در مورد این قضایا مطرح میشود این است که آیا اساساً میتوان چنین قضایایی را پذیرفت؟ این نوشتار درصدد ارزیابی نظر ملاصدرا و کانت در مورد هلیات بسیطه است که نخست به بررسی نظرات هر کدام از این فیلسوفان به طور مجزا و سپس به تشابهات و تناظرات نظرات آنها و در پایان به ارزیابی ...
بیشتر
هلیة بسیطه قضیهای است که محمول آن »وجود» است. از مسائل مهمیکه در مورد این قضایا مطرح میشود این است که آیا اساساً میتوان چنین قضایایی را پذیرفت؟ این نوشتار درصدد ارزیابی نظر ملاصدرا و کانت در مورد هلیات بسیطه است که نخست به بررسی نظرات هر کدام از این فیلسوفان به طور مجزا و سپس به تشابهات و تناظرات نظرات آنها و در پایان به ارزیابی نظر آنها خواهد پرداخت و به این نتیجه میرسد که نظرات ملاصدرا در خصوص هلیات بسیطه(یعنی1. ثبوت الشیء؛ 2. عارض ماهیت؛ 3. عکس الحمل؛ 4. تجرید همراه تخلیط) قابل تقلیل به دو راهحل (1. مبتنی بر اصالت ماهیت؛ 2. مبتنی بر اصالت وجود) است و از سوی دیگر نظر کانت این است که هلیات بسیطه تحلیلی و ترکیبی نیستند، بنابراین به انکار این قضایا پرداخت. این نوشتار بر آن است که با بیان دو راهحل ملاصدرا میتوان از نتایج مشکلآفرین رویکرد کانت به مسئلة هلیات بسیطه خارج شد.
مریم سالم
دوره 14، شماره 1 ، فروردین 1393
چکیده
بشر از بدو پیدایش خود همواره با مسئلة علیت دستبهگریبان بوده است، چرا که این موجود متفکر و اندیشمند در بارة هر چیزی به فکر فرو میرفت و در پی یافتن منشأ پیدایش و اصل آن برمیآمد و همین امر سبب شد که او روز به روز در وادی علم و دانش و زندگی در کرة خاکی پیشرفت کند. اولین فیلسوف باستانی که به تفصیل به بحث علل میپردازد ارسطوست. ...
بیشتر
بشر از بدو پیدایش خود همواره با مسئلة علیت دستبهگریبان بوده است، چرا که این موجود متفکر و اندیشمند در بارة هر چیزی به فکر فرو میرفت و در پی یافتن منشأ پیدایش و اصل آن برمیآمد و همین امر سبب شد که او روز به روز در وادی علم و دانش و زندگی در کرة خاکی پیشرفت کند. اولین فیلسوف باستانی که به تفصیل به بحث علل میپردازد ارسطوست. وی نظریة علیت و علل اربعه را به صورت یک بحث مشخص و مجزای فلسفی مطرح کرد که کاربرد آن نه تنها در مابعدالطبیعه، بلکه در باب برهان منطق و حرکت طبیعت، محرز بود. توماس آکوئینی که از شارحان ارسطو محسوب میشود نگاه متفاوتی به نظریة علیت دارد و در آثار کلامی خود علیت ارسطویی را به گونهای دیگر تبیین میکند، اگرچه میکوشد در شروحش بر آثار ارسطو به تفاوت دیدگاه خود اشارهای نکند، ولی در آراء کلامی به ارسطو پایبند نمیماند و بر اساس نگاه مسیحی علیت را تفسیر میکند.
حسین اترک
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1393
چکیده
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و ...
بیشتر
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و بررسی گردد. این مقاله به این مهم میپردازد. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف فضیلتگرای اخلاقی، نظریة اخلاقیاش را با بحث از سعادت آغاز میکند. او بر اساس مبنای فلسفیاش، اصل وجود، شعور و ادراک وجود را سعادت میشمارد. هر موجود بر اساس مرتبه وجودیاش از سعادت متناسب برخوردار است. وی در بیانی کلی سعادت را نیل هر موجودی به کمال وجودی مختص خویش تعریف میکند که این کمال وجودی با مقتضای ذاتی او مطابق است. از نظر ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در حکمت نظری و علم به حقایق اشیا و مشاهدة موجودات مجرد عقلی و ذوات نورانی و اتصال و بلکه اتحاد با عقل فعال و بالاتر از همة ادراک ذات باری تعالی و لقای اوست. اما نیل به این سعادت عقلی بدون سعادت بدنی که همانا تهذیب نفس، تطهیر باطن، کنترل قوای غضبی و شهوی توسط قوة عقلی و نیل به ملکة عدالت ممکن نیست. ملاصدرا معتقد به قاعدة اعتدال ارسطویی است و همة فضایل اخلاقی را در حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط قرار میدهد. وی مانند اغلب علمای اخلاق اسلامی معتقد به چهار فضیلت اصلی و هشت رذیلت اصلی مقابل است.
فاطمه فرضعلی؛ سیدمرتضی حسینی شاهرودی
دوره 13، شماره 2 ، تیر 1392
چکیده
سیر عباد خدا و راهروان راه حق و حقیقت، دو گونه است: سیر محبی و سیر محبوبی. متناسب با این دوگروه، دوگونه ذکر وجود دارد: مجازی و حقیقی. برخلاف ذکر مجازی که قیام به نفس اعتباری بنده دارد، در ذکر حقیقی که اصالتاً به محبوبان حق یعنی معصومان -که درود خدا بر ایشان باد - اختصاص دارد، میان ذاکر و مذکور هیچ نحوه دوگانگی وجود ندارد؛ زیرا دوگانگی ...
بیشتر
سیر عباد خدا و راهروان راه حق و حقیقت، دو گونه است: سیر محبی و سیر محبوبی. متناسب با این دوگروه، دوگونه ذکر وجود دارد: مجازی و حقیقی. برخلاف ذکر مجازی که قیام به نفس اعتباری بنده دارد، در ذکر حقیقی که اصالتاً به محبوبان حق یعنی معصومان -که درود خدا بر ایشان باد - اختصاص دارد، میان ذاکر و مذکور هیچ نحوه دوگانگی وجود ندارد؛ زیرا دوگانگی از آن محجوبان است و با عصمت ناسازگار است. بنابراین حقیقت وجودی انسانکامل، حقیقت ذکر و ذاکر و مــذکور میباشد. این حقــیقتِ واحد در مراتب ظهور، خود را به صورت اذکار تکبیر، تهلیل، تحمید و تسبیح، با زبان تکوین و تشریع در صور مظاهر، یاد میکند و میستاید. این نوشتار به همراه بررسی تفاوت مرتبه ذکر محبوبان و محجوبان، به تبیین سریان احاطی و انبساطی ذکر انسان کامل درمراتب هستی میپردازد.
سید احمد حسینی؛ اکبر فایدئی
دوره 15، شماره 4 ، دی 1394، ، صفحه 129-148
چکیده
از ابن سینا آثار منطقی متعددی به جا مانده است. با مطالعه دقیق و تحلیل این اثار، یک تحول و تطور در محتوا و ترتیب مباحث منطقی شیخ مشاهده می گردد. با کمک گرفتن از آثاری که تاریخ نگارش مشخصی دارند می توان چگونگی سیر این تحول و مشخصات هر مرحله از تطور آن را تعیین کرد. بر این اساس و با ارائه ملاک هایی می توان این تحول محتوایی را به سه دوره متفاوت ...
بیشتر
از ابن سینا آثار منطقی متعددی به جا مانده است. با مطالعه دقیق و تحلیل این اثار، یک تحول و تطور در محتوا و ترتیب مباحث منطقی شیخ مشاهده می گردد. با کمک گرفتن از آثاری که تاریخ نگارش مشخصی دارند می توان چگونگی سیر این تحول و مشخصات هر مرحله از تطور آن را تعیین کرد. بر این اساس و با ارائه ملاک هایی می توان این تحول محتوایی را به سه دوره متفاوت تقسیم کرد که عبارتند از دوره ابتدایی که ارسطویی است، دوره میانی که دوره جدایی از ارسطو است و دوره پایانی که ابن سینا بیان و فصل بندی خاص خود را از منطق ارائه می کند. در نهایت و بر اساس این تقسیم بندی از دوره تحول منطق سینوی می توان تاریخ نگارش آن دسته از آثار منطقی را که تاریخ آنها دقیقا مشخص نیست، معلوم کرد.
فاطمه وجدانی
دوره 19، شماره 2 ، تیر 1398، ، صفحه 129-152
چکیده
ایجاد تمدن نوین اسلامی به عنوان آرمان نظام جمهوری اسلامی، در سالهای اخیر، در محافل علمی جدیتر مورد توجه قرار گرفته است. ماهیت میان رشتهای «تمدن پژوهی» نیز ضرورت پرداختن به این مقوله را از ابعاد گوناگون، تأکیدکرده است. مقام معظم رهبری، در راستای ایجاد تمدن نوین اسلامی بر مؤلفة «پرورش نیروی انسان کارآمد» تأکید نموده، ...
بیشتر
ایجاد تمدن نوین اسلامی به عنوان آرمان نظام جمهوری اسلامی، در سالهای اخیر، در محافل علمی جدیتر مورد توجه قرار گرفته است. ماهیت میان رشتهای «تمدن پژوهی» نیز ضرورت پرداختن به این مقوله را از ابعاد گوناگون، تأکیدکرده است. مقام معظم رهبری، در راستای ایجاد تمدن نوین اسلامی بر مؤلفة «پرورش نیروی انسان کارآمد» تأکید نموده، نگاه اجتهادی و عالمانه به نظام تعلیم و تربیت رسمی و تدوین فلسفة تربیتی مناسب را توصیه نمودهاند. هدف از انجام این پژوهش، اولاً، تبیین رابطه میان فلسفة تربیتی جامعه و تمدنسازی نوین اسلامی و ثانیاً، تبیین فلسفة تربیتی مطلوب با رویکرد تمدنی( بر اساس دیدگاههای مقام معظم رهبری) است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی- استنتاجی است. ابتدا از طریق توجیه نقش نظام تربیتی در تأمین سرمایة انسانی لازم برای تمدنسازی، پرورش خصوصیات معنوی- اخلاقی لازم، نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی، آمادهسازی برای ورود به آموزش عالی و تولید علم و فناوری و پرورش نسلهای بعدی نخبگان فکری جامعه (برای تولید و ارتقای فکری) که برای تمدنسازی لازمند، رابطة میان فلسفة تربیتی و تمدنسازی توجیه شد. سپس مؤلفههای چهارگانه فلسفة تربیتی مطلوب در قالب: اقدامات زمینهساز، اهداف تربیت، رویکرد تربیتی و ابعاد تربیت تبیین گردید. بر اساس یافتهها، در راستای هدف کلی تربیت ( یعنی پرورش سرمایة انسانی تمدن اسلامی)، ده هدف واسطهای در هشت بعد: معنوی، روانی- شخصیتی، اخلاقی، علمی، مدنی، فرهنگی- سیاسی، جسمی و حرفهای- اقتصادی به دست آمد. در نهایت، رویکرد تربیتی مناسب، تحت عنوان «تربیت انسان مؤمن کارآمد» پیشنهاد گردید.
حسین رحیمی واسکسی؛ حمید کاویانی فرد؛ عصمت السادات طباطبایی لطفی؛ نسرین کریمی
دوره 6، شماره 2 ، تیر 1385
چکیده
اصل برائت در اصطلاح فقهای اصولی عبارتست از حکم به عدم ثبوت تکلیف برای مکلف در موردی که اصل وجود تکلیف مشکوک باشدفقهای اصولی مجرای کلی اصل برائت را شک در تکلیف تبیین نموده اند و آن را در تمامی شبهات تحریمی و وجوبی جاری دانسته اند،در مقابل اخباریون این اصل را تنها در شبهات وجوبی جاری دانسته و در مقابل شبهات تحریمی به احتیاط روی می آورند. ...
بیشتر
اصل برائت در اصطلاح فقهای اصولی عبارتست از حکم به عدم ثبوت تکلیف برای مکلف در موردی که اصل وجود تکلیف مشکوک باشدفقهای اصولی مجرای کلی اصل برائت را شک در تکلیف تبیین نموده اند و آن را در تمامی شبهات تحریمی و وجوبی جاری دانسته اند،در مقابل اخباریون این اصل را تنها در شبهات وجوبی جاری دانسته و در مقابل شبهات تحریمی به احتیاط روی می آورند. توجه و تدبر در دیدگاه فقهای اصولی متقدم و متأخر نشان از تحول و تطور در اجرا و استناد این اصل در تاریخ فقه امامیه را می دهد. توجه به دیدگاه فقهای متقدم اصولی از قبیل ابن ادریس حلی،شیخ طوسی،شیخ مفیدو.. نشان از این مدعا دارد که اصل برائت یا همان برائت شرعی بدین گستردگی که امروزه در مسائل شرعی مطرح می باشد،مورد نظر نبوده است و اگرچه در دورههای متقدم فقه اصولی، بحث اصل برائت در ضمن مباحث حظر و اباحه مطرح می گردید، اما در دورههای متأخرتر و دیدگاه های فقهای اصولی آن، این دو حیثیت جداگانهای از اصل برائت پیدا نمودند،چرا که بحث حظر و اباحه ناظر به حکم اشیاء از حیث عناوین اولیه مستفاد از ادله اجتهادی بوده است،ولی در مقابل بحث اصل برائت و احتیاط ،ناظر به حکم شک در احکام واقعیه است؛ نتیجتاً اباحه حکمی واقعی و اصل برائت حکمی ظاهری است. ضمن اینکه مورد اباحه شبهه تحریمیه است، ولی مورد برائت اعم از شبهه وجوبیه و تحریمیه است.این تحول و تطور در دیدگاه فقهای اصولی در دوره های متأخر ناظر به پیچیدگی ها و نیازهای حال حاضر در تبیین احکام شرعی بوده است که به نظر می رسد با توجه به نفوذ کلام اخباریون در سده های گذشته و نیز تنوع کمتر مسائل شرعی در آن زمان،فقهای اصولی با اغماض در مورد آن به بحث و گفتگو پرداخته اند.
مجید احسن
چکیده
مسئلة علّیت و فروع آن همچون ضرورت علّی از جمله مسائلی است که از دیرباز مورد توجه متفکران بوده و بهرغم چنین قدمتی اکنون نیز مورد ملاحظه و رقم زنندة مناقشات زیادی است. طیف گستردهای از آراء (از اثبات مطلق تا سلب مطلق) که در باب ضرورت علّی ارائه شده نشان از صعوبت و اهمیت بحث داشته و میطلبد مورد بررسی و تأمل دقیق قرار گیرند. در فلسفة ...
بیشتر
مسئلة علّیت و فروع آن همچون ضرورت علّی از جمله مسائلی است که از دیرباز مورد توجه متفکران بوده و بهرغم چنین قدمتی اکنون نیز مورد ملاحظه و رقم زنندة مناقشات زیادی است. طیف گستردهای از آراء (از اثبات مطلق تا سلب مطلق) که در باب ضرورت علّی ارائه شده نشان از صعوبت و اهمیت بحث داشته و میطلبد مورد بررسی و تأمل دقیق قرار گیرند. در فلسفة اسلامی و از جمله حکمت متعالیه، ضرورت علّی به عنوان یکی از بنیادهای عام فلسفی پذیرفته شده به طوری که با تحلیلهای مختلف، پذیرش یا ردّ آن به منزلة قبول یا ردّ خود اصل علّیت تلقی گشته است. در مقابل، برخی از اصولیین همچون میرزای نائینی و تابعانش با تبیینهای متفاوت، لازمة پذیرش اراده و اختیار انسان را نفی ضرورت علّی در فواعل مختار دیده و ضمن وجدانی و نه عقلی دانستن قاعده "الشیء ما لم یجب لم یوجد" تخصیص یا تخصّص آن را جایز شمردهاند و بر همین اساس، این قاعده را به علتهای تامه موجَب و طبیعی فرو کاستهاند. از جمله دستاوردهای مقالة حاضر که در پی بررسی تطبیقی این دو موضع مخالف میباشد عبارتاند از: تبیین عدم تفطن میرزای نائینی و تابعانش به مبانی حکمت متعالیه و پیشبرد بحث ایشان بر همان تلقی غیر صدرایی از مسئلة ضرورت علی، غلبة نگاه عرفی بر اصولیین مخالف حکمت متعالیه در تحلیل مسئله، تبیین مبانی و منظومة فکری ایشان در نوع تحلیلهایی که در مسئله ارائه میکنند؛ امری که توسط خودشان صورت نپذیرفته است، بیان اشکالاتی برایشان که در نوع خود سابقه ندارد همچون نقد قول ایشان به خروج تخصصی فاعل مختار از شمول اصل ضرورت، نقد دیگاههایی که از مشابهت تعابیر اصولیین حکم به یکی بودن دیدگاهشان با حکمت متعالیه کردهاند؛ در نهایتاًین مقاله نشان خواهد داد که اشکالات مبنایی و بنایی مختلف بر دیدگاه میرزای نائینی و تابعانش، حکایت از قوت و جامعیت موضع حکمت متعالیه دراین خصوص دارد.کلیـدواژههــا: حکمت متعالیه، میرزای نائینی، ضرورت علّی، اختیار، طلب و سلطنت.
سعید معصومی
چکیده
هنگام وقوع حوادث و بلایای طبیعی، مانند کرونا، معمولاً این پرسش مطرح میشود که چرا خداوند برای جلوگیری از آنها مداخله نکرده است. در این مقاله، به این موضوع خواهیم پرداخت؛ به طور مشخص این پرسش را درنهایت پاسخ خواهیم داد که آیا فعل ویژه الهی میتواند در جهان جاری باشد؛ به عبارت دیگر، آیا جاری بودن فعل ویژة الهی در جهان ...
بیشتر
هنگام وقوع حوادث و بلایای طبیعی، مانند کرونا، معمولاً این پرسش مطرح میشود که چرا خداوند برای جلوگیری از آنها مداخله نکرده است. در این مقاله، به این موضوع خواهیم پرداخت؛ به طور مشخص این پرسش را درنهایت پاسخ خواهیم داد که آیا فعل ویژه الهی میتواند در جهان جاری باشد؛ به عبارت دیگر، آیا جاری بودن فعل ویژة الهی در جهان و وجود قوانین طبیعت که برخی از آنها موجبیتی هم هستند در تعارض نیست؟ آنچه تحلیل و بررسی این مقاله نشان میدهد این است که فعل ویژه غیرمداخلهگرایانه الهی به طور مستقیم میتواند در جهان عمل کند اما در موارد بسیار بسیار نادر.
سیدمحسن حسینی؛ عین الله خادمی؛ رمضان مهدوی آزاد بنی
چکیده
اگرچه فارابی در رساله الجمع همان موضوع مشهور موجود به ما هو موجود را برای فلسفه ذکر میکند و توضیح میدهد که دایرة شمول موضوع فلسفه همة موجوداتاند و در واقع ماهیت یونانی- ارسطوئی برای فلسفه قائل میشود لکن با توجه به اوصاف و ویژگیهایی که وی در این رساله برای فلسفه بیان میکند، میتوان چنین دریافت که او در این رساله برای ...
بیشتر
اگرچه فارابی در رساله الجمع همان موضوع مشهور موجود به ما هو موجود را برای فلسفه ذکر میکند و توضیح میدهد که دایرة شمول موضوع فلسفه همة موجوداتاند و در واقع ماهیت یونانی- ارسطوئی برای فلسفه قائل میشود لکن با توجه به اوصاف و ویژگیهایی که وی در این رساله برای فلسفه بیان میکند، میتوان چنین دریافت که او در این رساله برای معرفی فلسفه، مفهوم قرآنی حکمت را در نظر داشته است. به زعم ما فارابی ماهیت فلسفه را علم به موجود به ماهو موجود دانسته لکن هویتی که برای این دانش در این رساله ترسیم کرده است، چیزی شبیه به مفهوم دینی حکمت موجود در کتاب مقدس مسلمانان است و در معنایی گستردهتر الگویی که فارابی در این رساله برای هویت فلسفه در جهان اسلام ارائه میدهد ماهیتی یونانی- ارسطوئی با هویتی دینی است با اوصاف مذکور در قرآن، اوصافی همانند اتقان، عدم اختلاف، نبود خلل و سستی در احکام آن و مطابقت با متن واقع که از لسان مردان الهی بیان میشود و هدایت بخش و درخور پیروی است.
مرتضی سمنون؛ فاطمه جعفری
چکیده
در اسلام اصل توحید به عنوان اساسیترین اصل از اصول دین و معرفت به آن نیز والاترین شناخت معرفی شده است.گرچه در الهیات و حکمت اسلامیشناخت ذات الهی مقدور انسان نبوده و عنقاء است که دسترسی به آن امکان ندارد ولی باب خداشناسی بسته نشده و درک و فهم توحید از راه شناخت صفات الهی میسور بوده و توصیه شده است. از این رو هم در آیات قرآن کریم و هم ...
بیشتر
در اسلام اصل توحید به عنوان اساسیترین اصل از اصول دین و معرفت به آن نیز والاترین شناخت معرفی شده است.گرچه در الهیات و حکمت اسلامیشناخت ذات الهی مقدور انسان نبوده و عنقاء است که دسترسی به آن امکان ندارد ولی باب خداشناسی بسته نشده و درک و فهم توحید از راه شناخت صفات الهی میسور بوده و توصیه شده است. از این رو هم در آیات قرآن کریم و هم در سنت (اعم از روایات و ادعیه) نامیده شدن خداوند به این اسما و صفات بسیار تکرار گردیده و به تبیین معنای این اسما وصفات پرداخته است. خداوند خود را به چهار صفت "اولیت،آخریت، ظاهریت وباطنیت" در ابتدای سورة حدید متصف کرده و در روایات فهم عمیق این صفات را برای اهل فهم و تعمق در آخر الزمان دانسته است. با توجه به رویکردهای مختلف نقلی، عقلی وشهودی درتبیین معنای صفات الهی این مقاله درصدد است تا با توجه به میراث عظیم رویکرد عقلی و فلسفی به تبیین معنای این صفات اربعه در این رویکرد بپردازد.در این رهگذر اولیت و آخریت نه به معنای اول وآخر زمانی بلکه به معنای ذاتی دانسته شده و در چارچوب اندیشة فلسفی به عنوان علت فاعلی وغایی یا اولیت درقوس نزول وآخریت درقوس صعود معنا شده است. البته درحکمت متعالیه این صفات حاکی از وحدت مطلقه و حقه بوده که همة صفات الهی را دربردارد. ظاهریت و باطنیت نیز یا به صفات دیگری از جمله علم الهی ارجاع شده یا ظاهریت به معنای ظهور الهی به آیات بوده و نیز در حکمت متعالیه با تشبیه به نور که بذاته آشکار و مظهرغیر است، به دلیل شدت وعلو مرتبه مخفی و پنهان است.
مهدی زمانی
چکیده
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از مقایسه و تطبیق، به تحلیل نقش مؤلفة «توجه» در ادراک حسی از منظر ملاصدرا میپردازد. ملاصدرا در باب ادراک حسی تقریرهای گوناگونی دارد. در همة این تقریرها نقش توجه بهعنوان ویژگی اساسی نفس انکارناپذیر است. این نقش گویای ویژگی فعال نفس در ادراک حسی و سایر فرایندهای نفسانی است ...
بیشتر
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از مقایسه و تطبیق، به تحلیل نقش مؤلفة «توجه» در ادراک حسی از منظر ملاصدرا میپردازد. ملاصدرا در باب ادراک حسی تقریرهای گوناگونی دارد. در همة این تقریرها نقش توجه بهعنوان ویژگی اساسی نفس انکارناپذیر است. این نقش گویای ویژگی فعال نفس در ادراک حسی و سایر فرایندهای نفسانی است که بر اساس مبانی خاص ملاصدرا دربارة نفس و حقیقت ملکوتی آن استوار است. نظریة ملاصدرا را دربارة توجه میتوان بر دو اساس تبیین نمود. الف) نظریة تعدد قوای نفس و ب) نظریة وحدت قوا و اعتقاد به مراتب نفس. بر اساس دیدگاه نخست که به دیدگاه مشائیان نزدیکتر است، توجه به منزلة نوعی صافی محدود کننده و گلوگاه عمل نموده و در فرایند ادراک و تجرید از ورود بسیاری از دادهها از یک مرحله به مرحلة بعد جلوگیری میکند. بر اساس دیدگاه دوم که بر پایة مبانی خاص حکمت صدرایی استوار است نفس بر طبق درجه قوت خود از منبع توجه برای اعمال خاص خود استفاده میکند. در این تبیین توجه همانند منبع نوری است که گاه بی اختیار و گاه به ارادة نفس بر اموری بازتاب یافته و آنها را روشن و برای نفس حاضر و معلوم میسازد. دامنة این بازتاب و گستردگی و ژرفای آن به قدرت و توان نفس و مرتبة آن بستگی دارد. مدل توجه از منظر ملاصدرا با مدلهای ارائه شده در نظریات جدید روانشناسان شباهتها و تفاوتهایی دارد و امتیاز آن این است که توجه را در همة فرایندهای درون آدمی نشان میدهد.
محمد ذبیحی
چکیده
فارابی و ابنسینا در شمار برجستهترین و نام آشناترین فیلسوفان مشایی در عرصة مباحث فلسفی و عقلیاند، بنیانهای فکری نظام فلسفی مشائی در جهان اسلام براساس مبانی عقلی و اندیشههای فلسفی این دو فیلسوف بزرگ بنا نهاده شده است، نوع نگرش دو فیلسوف به حکمت عملی زمینهساز پرسشها و تردیدهایی در اینباره شده است، تا آنجا که برخی چنین ...
بیشتر
فارابی و ابنسینا در شمار برجستهترین و نام آشناترین فیلسوفان مشایی در عرصة مباحث فلسفی و عقلیاند، بنیانهای فکری نظام فلسفی مشائی در جهان اسلام براساس مبانی عقلی و اندیشههای فلسفی این دو فیلسوف بزرگ بنا نهاده شده است، نوع نگرش دو فیلسوف به حکمت عملی زمینهساز پرسشها و تردیدهایی در اینباره شده است، تا آنجا که برخی چنین پنداشتهاند که پیجویی از مسائل حکمت عملی دغدغة ابنسینا نبوده است، مقالة حاضر کوشیده است با ارائه و ارزیابی دیدگاه فارابی و ابنسینا دربارة حکمت عملی تبیین نماید که ابنسینا افزون بر مبادی اساسی حکمت عملی که در آن اندیشهای یکسان با فارابی دارد، صناعت شارعه را نیز مبدأ برای شاخههای سهگانه اخلاق، تدبیر منزل و سیاستمدن به شمار آورده است و دیدگاه متفاوت ابنسینا از فارابی دربارة مسائل حکمت عملی برخاسته از این است که او گزارههای اخلاقی را در شمار آراء محمود و شهرت میداند، درحالی که فارابی گزارههای اخلاقی را قضایای عقلی و برهانی میداند.
مهدی عبدی؛ قربانعلی کریمزاده قراملکی؛ سعید علیزاده
چکیده
اعتقادات هر فردی شخصیت درونى و حقیقت وجودى او را میسازد و در تأمین سعادت دنیوی و اخروی او، در بعد فردی و اجتماعی، نقش اساسی ایفا میکند. در هندسة معارف اسلامی، علم کلام عهدهدار معارف اعتقادی است. توسعه و تعمیق در علم کلام زمینه را برای افزایش معرفت اعتقادی افراد جامعه فراهم میکند. علم کلام علمی قاعده محور است؛ لذا گام اول و بنیادین ...
بیشتر
اعتقادات هر فردی شخصیت درونى و حقیقت وجودى او را میسازد و در تأمین سعادت دنیوی و اخروی او، در بعد فردی و اجتماعی، نقش اساسی ایفا میکند. در هندسة معارف اسلامی، علم کلام عهدهدار معارف اعتقادی است. توسعه و تعمیق در علم کلام زمینه را برای افزایش معرفت اعتقادی افراد جامعه فراهم میکند. علم کلام علمی قاعده محور است؛ لذا گام اول و بنیادین در توسعه و تعمیق این علم، پژوهش در قواعد آن است. باز پژوهی قاعدههای کلامی موجود و همچنین استنباط و استخراج قواعد کلامی جدید، حرکتی مؤثر در این خصوص است که اخیراً توسط برخی از پژوهشگران آغاز شده است؛ اما صرف در اختیار داشتن قواعد کلامی برای رشد و توسعة علم کلام کفایت نمیکند و باید نحوة به کار بستن این قواعد را نیز شناخت. پژوهش در انواع کارکردهای قواعد کلامی، این شناخت را تأمین میکند. جستار حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی به این امر پرداخته است. نتیجة پژوهش آن شده است که قواعد کلامی در زمینة استنباط معارف اعتقادی، دارای دو کارکرد تطبیقی و توسیطی است و در زمینة حل تعارض گزارههای استنباط شده، دارای چهار نوع کارکرد تبیین، تأویل، ترجیح و تقیید است.
میثم اورنگی؛ محمدرضا امامی نیا
چکیده
قیاس اولویت به معنای قوی بودن علت حکم در فرع و سرایت حکم اصل به فرع، از براهین و قواعدی است که در قرآن استفاده شده است. از جمله موارد استفاده از این قاعده، اثبات خلق جدید و بازگرداندن موجودات (انسان) در معاد است. قرآن در مرحلة نخست برای برطرف کردن استبعاد مشرکان، خلقت جدید موجودات در معاد را با خلقت ابتدایی قیاس کرده است و بیان می دارد ...
بیشتر
قیاس اولویت به معنای قوی بودن علت حکم در فرع و سرایت حکم اصل به فرع، از براهین و قواعدی است که در قرآن استفاده شده است. از جمله موارد استفاده از این قاعده، اثبات خلق جدید و بازگرداندن موجودات (انسان) در معاد است. قرآن در مرحلة نخست برای برطرف کردن استبعاد مشرکان، خلقت جدید موجودات در معاد را با خلقت ابتدایی قیاس کرده است و بیان می دارد که هرگاه خداوند قادر به خلقت مسبوق به عدم باشد به طریق اولی قادر به بازگرداندن خلقی است که مسبوق به عدم نیست. در ضمن این بحث اشاره شده است که آفرینش این دو خلق، در نزد خداوند به یک اندازه قدرت لازم دارد و خلقت هیچ کدام نسبت به دیگری مشقت و سختی همراه ندارد. در مرحلة بعد، برای اثبات خلق جدید و بازگرداندن انسان در معاد، قدرت بر آفرینش آسمان و زمین که با ذهن منکران معاد همخوانی بیشتری دارد حد وسط در قیاس اولویت قرار گرفته و اثبات شده است که هرگاه خداوند قادر به آفرینش آسمان و زمین با آن عظمت و اجزای بزرگ باشد به طریق اولی قادر است انسان را که تنها از گل چسبنده و دارای اجزای کوچک است دوباره بازگرداند. در ذیل این قیاس مِثلیت بدن دنیوی و اخروی و عینیت این دو بدن پس از ورود نفس به بدن اخروی تبیین شده است.
محمدعلی وطن دوست؛ سیدمحمدرضا رضوی
چکیده
قاعدة الواحد یکی از قواعد مهم و پرکاربرد فلسفی است که پیشینة آن به فلسفة یونان بازمیگردد و در فلسفة اسلامی نیز مورد توجه اندیشمندان بسیاری همچون ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا قرار گرفته است. با وجود پذیرش این قاعده از سوی فیلسوفان بزرگ یادشده، برخی از متکلمان مسلمان این قاعده را برنتافته و با رویکرد کلامی نقدهایی بر آن وارد کردهاند. ...
بیشتر
قاعدة الواحد یکی از قواعد مهم و پرکاربرد فلسفی است که پیشینة آن به فلسفة یونان بازمیگردد و در فلسفة اسلامی نیز مورد توجه اندیشمندان بسیاری همچون ابنسینا، شیخ اشراق و ملاصدرا قرار گرفته است. با وجود پذیرش این قاعده از سوی فیلسوفان بزرگ یادشده، برخی از متکلمان مسلمان این قاعده را برنتافته و با رویکرد کلامی نقدهایی بر آن وارد کردهاند. در این میان، با وجود بدیهی دانستن قاعدة الواحد از سوی برخی از فلاسفة مسلمان، گروهی از فلسفهپژوهان معاصر با رویکردی فلسفی، قاعدة الواحد را رد کرده و آن را با برخی از مبانی فلسفی ناسازگار دانستهاند. در جستار حاضر به شیوة توصیفی- تحلیلی، تلاش شده است که نقدهای فلسفی وارد شده بر قاعدة الواحد، دستهبندی و سپس ارزیابی و تحلیل شود. یافتههای، پژوهش حکایت از آن دارد که نقدهای وارد شده را میتوان در دو گروه دستهبندی کرد. دستة نخست، نقدهایی است که به دلایل اثبات قاعدة الواحد وارد شده و آنها را در اثبات قاعده ناکافی شمرده است و دستة دوم با صرفنظر از دلایل اثبات قاعدة الواحد، آن را با دیگر اصول و مبانی فلسفی ناسازگار دانسته است. در پایان، این نتیجه به دست آمده است که در بیشتر نقدهای فلسفی وارد شده بر قاعدة الواحد یا «خلط میان مفهوم و مصداق» صورت گرفته است یا از مقدمات فلسفی قاعدة الواحد مانند «اصل سنخیت»، «امتناع صدور معلولهای هم عرض از فاعل بسیط» و «لزوم تفاوتگذاری میان کثرت علمی و عینی» تصویر درستی ارائه نشده است.