محمدرضا ارشادی نیا
چکیده
تصویرسازی معقول به محسوس، تلاش فنی و هنرمندانه در طی تاریخ فلسفۀ الهی است. حکمای اسلامیاین مهارت را در ترسیم استعاری دایرهوار مراتب وجود، با دو قوس نزول و صعود، نشان داده و با آموزههای وحیانی غنی ساختهاند. با همۀ تفاوتهای مبنایی و روشی آنان، محوریت باورمندی به مبدأ و معاد ، سبب اتفاق در ترسیم این دایره شده است. زیرنهاد بودن ...
بیشتر
تصویرسازی معقول به محسوس، تلاش فنی و هنرمندانه در طی تاریخ فلسفۀ الهی است. حکمای اسلامیاین مهارت را در ترسیم استعاری دایرهوار مراتب وجود، با دو قوس نزول و صعود، نشان داده و با آموزههای وحیانی غنی ساختهاند. با همۀ تفاوتهای مبنایی و روشی آنان، محوریت باورمندی به مبدأ و معاد ، سبب اتفاق در ترسیم این دایره شده است. زیرنهاد بودن اصل اصیل باور به مبدأ و معاد، فروغیابی از متون وحیانی؛ آیات و روایات، و برخی انگارههای فلسفی همانند تشکیک وجود، از اصول مشترک در همۀ مکاتب فلسفۀ اسلامیاست که فرایند تبیین در این نگاشته، مبتنی بر این اصول است. مقالهای با عنوان «نگاهی انتقادی به رویکرد فیضمحور در فلسفۀ اسلامی و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت» با برداشت سطحی، ناقص و التقاطی از برخی از آموزهها در برخی مکاتب فلسفی، این تصویر را «طرح مشکلزا» و «توضیح نه چندان ماهرانه»، قلمداد نموده تا ناکارآمد جلوهدادن کلیت فلسفۀ اسلامیدر مبناسازی و نظامپردازی در امر تعلیم و تربیت را تأمین کند. در بیان دیدگاه حکمای اسلامیو بررسی ایرادهای آن مقاله در ارتباط با آموزۀ تشکیک وجود و نزول فیض حق تعالی، از اصل نقد مبتنی بر تبیین پیروی خواهد شد.
امیر جوان آراسته؛ حسین طهماسب کاظمی
چکیده
ممکنات چون دارای مرتبه و تعین و ظهور خاص هستند، بر هر یک از این تعینات، اسمایی حاکم است که مبدأ ظهور هر عینى و مبدأ رجوع به اصل هر مظهرى، همان اسم حاکم بر آن مظهر است که آن را ربوبیت میکند. در نظام آفرینش نیز به فیض حکیم مطلق، اسمایی بر دنیا و آخرت، بر دهر و بر شرایع نازل از جانب حق تعالی، حاکم است که این اسمای حاکم، دولتهایی ...
بیشتر
ممکنات چون دارای مرتبه و تعین و ظهور خاص هستند، بر هر یک از این تعینات، اسمایی حاکم است که مبدأ ظهور هر عینى و مبدأ رجوع به اصل هر مظهرى، همان اسم حاکم بر آن مظهر است که آن را ربوبیت میکند. در نظام آفرینش نیز به فیض حکیم مطلق، اسمایی بر دنیا و آخرت، بر دهر و بر شرایع نازل از جانب حق تعالی، حاکم است که این اسمای حاکم، دولتهایی دارند و دولت برخی از آنها، پایانناپذیر و برخی پایانپذیراست. اسمایی که دولت آنها پایان میپذیرد؛ یا تحت ربوبیت اسمای دیگر که محیط بر این اسم هستند، قرار میگیرند یا رجوع به ذات مینمایند. اسم حاکم بر هر انسان نیز، اسمی حاکم و غالب در بین اسمای عین ثابت اوست که از آن به "صراط مستقیم" او یاد شده است، لذا انسان سالک میتواند با تخلق، تحقق و فنای در اسم حاکم خود، به مراتب کمالیاش دست یابد. البته انسان به دلیل جامعیت نوع انسان، در هر مرتبه یا هر عالمیکه باشد، تحت تأثیر اسمای حاکم در مرتبه از نظام آفرینش نیز قرار میگیرد و اما در بین اسمای، اسم اعظم "الله"، مختص به انسان کاملِ مکمل یا همان حقیقت محمدیه(ص) دارد که مستجمع جمیع اسمای جمال و جلال الهی است که در آن ساحت، هیچ اسمیبر اسم دیگر غلبه ندارد و این هیئت کامل الهی، در نهایت اعتدال اسمایی است. این مقام ازلی و ابدی، اختصاص و حصر در حضرات محمدیین(ع) دارد. لذا انسان کامل، به تبع مظهریت "الله ذاتی" بودن، مبدأء، مرجع و واسطة ظهور همة اسمای حاکم است و بر آنها سمت سیادت و ربوبیت دارد و خلیفة مطلق حضرت حق تعالی در همه مراتب هستی است.
جواد نظری؛ شمس اله سراج؛ مجید ضیایی قهنویه
چکیده
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله میگیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت ...
بیشتر
قاضی سعید قمی با نفی هر گونه سنخیتی میان خالق و مخلوق، هم از الهیات رایج ایجابی در جهان اسلام فاصله میگیرد، و هم از الهیات مرسوم شیعی. هدف از این مقاله، بررسی نسبت این الهیات سلبی با نگرش توحیدی رایج و مسلط در الهیات کلامی (اشعری، معتزلی، شیعی)، فلسفی و عرفانی است. الهیات قاضی سعید با الهیات فلسفی و اشعری و شیعی رایج، که مبتنی بر سنخیت میان خالق و مخلوقاند، فاصلۀ بسیاری دارد، و حتی بر نظریۀ نیابت ذات از صفات (منسوب به برخی از معتزله) انطباق ندارد، اما تشخیص نسبت این الهیات با عرفان نظری و کلامِ روایی شیعی دشوار است. به نظر ما، اگرچه در نگاه نخست، الهیات قاضی سعید الهیاتی کلامیـ رواییـ سلبی (همچون الهیات رواییـ سلبی منتسب به شیخ صدوق) به نظر میرسد، اما در حقیقت، ارکان مهم خود را مدیون عرفان نظری است، هر چند در مواردی از آن فاصله نیز میگیرد. موارد مهم تأثیرپذیری قاضی سعید از عرفان نظری از این قرارند: اعتقاد به وحدت شخصیۀ وجود، نفی سنخیت میان مقام ذات و نمودهای آن، نفی صفات از مقام ذات، معبود بودن اسماء و صفات. مهمترین تفاوت بین این دو نگرش در این است که در عرفان، خداوند همان وجودِ بما هو هو است، اما قاضی سعید همین را هم قبول ندارد.
اسدالله فلاحی
چکیده
مرتضی حاجحسینی به تازگی ویراست دوم کتاب خویش طرحی نو از اصول و مبانی منطق را منتشر و مانند ویراست نخست، چهار منطق ناکلاسیک (تابعارزشی، غیرتابعارزشی و ترکیبهایی از آن دو) را معرفی کرده است. در این مقاله، صرفاً به نظام تابعارزشی او و نقدهای صوری-ریاضی وارد به آن میپردازم و مباحث مربوط به نظام غیرتابعارزشی و نیز نقدهای ...
بیشتر
مرتضی حاجحسینی به تازگی ویراست دوم کتاب خویش طرحی نو از اصول و مبانی منطق را منتشر و مانند ویراست نخست، چهار منطق ناکلاسیک (تابعارزشی، غیرتابعارزشی و ترکیبهایی از آن دو) را معرفی کرده است. در این مقاله، صرفاً به نظام تابعارزشی او و نقدهای صوری-ریاضی وارد به آن میپردازم و مباحث مربوط به نظام غیرتابعارزشی و نیز نقدهای فلسفی و غیرصوری وارد به هر دو نظام و نیز مطالب تاریخی مرتبط را به مقالههای دیگری خواهم سپرد. نقدهای صوری مهم عبارتاند از 1. دور در برخی تعریفها؛ 2. از دست رفتن قاعدة جانشینی؛ 3. بیان نادرست قاعدههای برهان خلف؛ 4. مربوط نبودن مقدمات و نتایج استنتاجها؛ 5. همارزی یک فرمول با چند فرمول ناهمارز؛ 6. عدم تطابق شرطی با استنتاج. انتقادهای کماهمیتتری هم هست که عبارتاند از 7. عدم بیان قاعدة فرض؛ 8. عدم بیان دلیل هارمونی نداشتن قاعدة حذف فاصل در منطق کلاسیک و هارمونی داشتن قیاس انفصالی در نظام تابعارزشی؛ 9. بیان قاعدههای برهانکها و عدم استفاده از آنها.
آذر سپهوند؛ محمدحسین ایراندوست؛ اسماعیل علیخانی
چکیده
ابنسینا برای اثبات فاعلیت ( و یا خالقیت ) خداوند که یکی از پر چالشترین مسائل الهیات و فلسفه است، تلاش مضاعفی انجام داده است؛ چه وی در تبیین این مسئله از یک سو با فیلسوفان مشّائی- که خود وی نیز از پیروان همین نحلة فلسفی است- در نزاع واختلاف است و از سوی دیگر، گرفتار مشاجره و نفی و انکار شریعتمداران در مسئله است. این اختلاف بهاندازهای ...
بیشتر
ابنسینا برای اثبات فاعلیت ( و یا خالقیت ) خداوند که یکی از پر چالشترین مسائل الهیات و فلسفه است، تلاش مضاعفی انجام داده است؛ چه وی در تبیین این مسئله از یک سو با فیلسوفان مشّائی- که خود وی نیز از پیروان همین نحلة فلسفی است- در نزاع واختلاف است و از سوی دیگر، گرفتار مشاجره و نفی و انکار شریعتمداران در مسئله است. این اختلاف بهاندازهای است که او بحث « حادث و قدیم » عالم که یکی از مبانی اصلی این مسئله است را مسئلهای « جدلی الطرفین» نامیده است، بدین معنی که هم میتوان در جهت اثبات و هم در جهت ابطال آن برهان اقامه کرد. در نزاع با مشائیان، وی تلاش کرده است تا ازلی بودن ماده را که ارسطوئیان به آن قائلاند، ابطال کند و در نتیجه، حدوث عالم را اثبات کند و در تقابل با متکلمان نیز تلاش کرده است تا میان حدوث ذاتی عالم وحدوث زمانی آن تفاوت قائل شود و در ادامه میان قدیم ذاتی و قدیم زمانی فرق قائل شده است و میگوید، مانیز همچون متکلمان بر این باوریم که در نظام هستی، تنها یک موجود قدیم ذاتی وجود دارد وآن هم وجود خداست، لیکن بر این باوریم از آنجا که موجودات قدیم زمانی( عقول مفارق) به لحاظ ذات خود، موجود ممکن الوجوداند، داغ معلولیت بر پیشانی شان حک شده است و هیچگونه توهم و تصور بی نیازی از علت در بارۀ آنها نمیرود تا کسی ادعا کند که : اعتقاد به موجودات مجرد ازلی غیر از خدا، ناسازگار با توحید پروردگار است؛ آنچنانکه متکلمان پنداشتهاند. این مقاله باروش توصیفی و تحلیلی و با تمرکز بر متون اصلی ابنسینا نوشته شده است.
سید نورالدین محمودی
چکیده
از ویژگیهای برجستة حکمت متعالیه، توجهی است که به زیبایی در صنایع لطیفه دارد. ملاصدرا از منظر وجودشناسی به هنر و زیباییشناسی هنری و ارتباط عشق و هنر و توانمندیهای نهفته در هنر نگاه کرده و به جزییاتی پرداخته که در افق زیباییشناسی قابل توجه و تأمل است. طبق مفروضات هستی شناختی و انسان شناختی ملاصدرا، انسان دارای عوالمی است و هنر ...
بیشتر
از ویژگیهای برجستة حکمت متعالیه، توجهی است که به زیبایی در صنایع لطیفه دارد. ملاصدرا از منظر وجودشناسی به هنر و زیباییشناسی هنری و ارتباط عشق و هنر و توانمندیهای نهفته در هنر نگاه کرده و به جزییاتی پرداخته که در افق زیباییشناسی قابل توجه و تأمل است. طبق مفروضات هستی شناختی و انسان شناختی ملاصدرا، انسان دارای عوالمی است و هنر به عنوان صنایع لطیفة انسان در این عوالم رشد و نضج مییابد. در این مقاله تلاش شده است که هنر و آفرینش به عنوان اثر هنری از منظر ملاصدرا تبیین شود. بر اساس نتایج پژوهش در حکمت صدرایی هنر متعالی از نظر ملاصدرا آدمیرا به تشبه به باری تعالی میرساند. ملاصدرا بههنر بهصورت عام و فراگیر مینگرد و به آن صبغة معنوی و قدسی میدهد. از آنجا که هنر و صنایع لطیفه را با عشق عفیف و زیباییشناسی معنوی پیوند میزند و هدف از آن را رسیدن به معشوق حقیقی و زیباییهای ملکوتی تلقی میکند و در واقع برای هنر جایگاه ارزشی، معنوی و قدسی قایل است. ملاصدرا در تلقی خود از هنر گامی فراتر نهاده و دیدگاه خود را در قالب یک نظریة واحد که میتوان آن را «محاکات متعالی» خواند ارائه میکند.
زهرا کریمی؛ مجید ضیایی قهنویه
چکیده
مقولات ابزار ذهن ما برای شناخت حقایق اطراف است. بشر اشیای خارجی یا مفاهیم ناظر به آنها را ذیل یکی از مقولات قرار داده است و فهم میکند. اما میزان صدق مقولات بر تمام واقعیات خارجی و تمام حقایق هستی هنوز به درستی مشخص نیست. آنچه در آرای برخی فلاسفة مشاء دیده میشوداین است که مقولات و پیرو آن انواعی که ذیل آنهاایجاد میشود نقش تعیین ...
بیشتر
مقولات ابزار ذهن ما برای شناخت حقایق اطراف است. بشر اشیای خارجی یا مفاهیم ناظر به آنها را ذیل یکی از مقولات قرار داده است و فهم میکند. اما میزان صدق مقولات بر تمام واقعیات خارجی و تمام حقایق هستی هنوز به درستی مشخص نیست. آنچه در آرای برخی فلاسفة مشاء دیده میشوداین است که مقولات و پیرو آن انواعی که ذیل آنهاایجاد میشود نقش تعیین کننده در تعین نوعی موجودات دارند و صرفاً ابزار طبقه بندی موجودات در ذهن انسان نیستند. دراین میان ملاصدرا دیدگاه متفاوتی از مقولات را در آراء خود نشان میدهد و آنها را محدود به حوزة اعتباری ماهیات میداند. بدیهی است زمانی که اصالت را از آن وجود و نه ماهیات بدانیم تمام اعتبارات و قوانین حاکم بر ماهیت نیز غیر واقعی و اعتباری خواهند شد. بنابرین ما در فلسفة ملاصدرا مجبور به تابعیت از مقوله و ملزم به مقوله بندی نیستیم و میتوانیم ادعا کنیم که در فلسفة ملاصدرا اهمیت و محوریت مقولات به عنوان امر محوری در تعین نوعی موجودات از بین میرود و یک موجود میتواند از نوعی به نوع دیگر و از مقولهای به مقولة دیگر تغییر ماهیت بدهد بدوناینکه امر محالی لازم بیاید. دراین مقاله، ابتدا به نحو اجمالی به ذکر نمونهها و مواردی اشاره خواهیم کرد که نشان دهندة استثناهایی در مورد شمول و جامعیت مقولات در لابلای آراء فلاسفه گوناگون است. خارج بودن نمونههایی از حقایق از حیطة مقولات و مناقشه بر سر عدد کلی مقولات نمونههایی ازاین دست است. پس از آن سعی شده، نکتة پیشگفته به همراه مثالهایی از آثار ملاصدرا بیان شود. در نهایت به بررسی مقولات و جایگاه آن در نظام اصالت وجودی پرداخته خواهد شد. بدیهی است که بررسی چنین مسائلی نیازمند تحلیل، استخراج و استنباط از آراء فیلسوف است و دراین مقال نیز مقصد و منظور پژوهشگران لزوماً جویا شدن شواهد صریح متنی دال براین موضوع نیست. لیکن استفاده از متن در جهت توضیح مقصود امری اجتناب ناپذیر است.
مریم السادات نوابی قمصری
چکیده
الوهیت و ربوبیت دو مرتبه از مراتب غیبی هستی هستند که در هستیشناسی جایگاه خاصی دارند. مقالة حاضر پژوهش تطبیقی آراء ابنعربی و د لئون در موضوع عوالم غیب مطلق است. مراد از عوالم غیب مطلق در این پژوهش، مرتبة الوهیت، به اعتبار وجه ذاتی و اسمائی، و مرتبة ربوبیت، به اعتبار وجه ذاتی، است که از منظر هستیشناسی مستقیماً با عالم عین ...
بیشتر
الوهیت و ربوبیت دو مرتبه از مراتب غیبی هستی هستند که در هستیشناسی جایگاه خاصی دارند. مقالة حاضر پژوهش تطبیقی آراء ابنعربی و د لئون در موضوع عوالم غیب مطلق است. مراد از عوالم غیب مطلق در این پژوهش، مرتبة الوهیت، به اعتبار وجه ذاتی و اسمائی، و مرتبة ربوبیت، به اعتبار وجه ذاتی، است که از منظر هستیشناسی مستقیماً با عالم عین در ارتباط نیستند. نتایج این پژوهش با خوانش آثار این دو نویسنده و شروحی که بر آن نگاشته شده جمعآوری، تحلیل و طبقهبندی شده است. مطلوب این پژوهش تبیین علت پیدایی عوالم غیب مطلق و نیز ارتباط آنها با وحدت ذات و عوالم فروتر میباشد. نتایج ناشی از این پژوهش نشان میدهد که در رویکرد هستیشناسانه این دو متفکر الوهیت محل ظهور أسماء ذات و ربوبیت، مقام ظهور افعال هستند که هر کدام وجوه خاصی دارند. این مراتب به لحاظ وجه ذاتی، بینیاز از خلق و به جهت وجه أسمایی، نقطه آغازین ظهور أسماء هستند. از آنجاکه الوهیت از منظر هر دو متفکر با ذات تمایز چندانی ندارد تناقضگویی در توصیف این مرتبه شایان توجه است. همچنین ربوبیت به لحاظ ذات، ظلمت و غیب مطلق و به لحاظ وجه خلقی، اعیان مظاهر خلق و غیب نسبی است. بهرغم شباهتهای شایان توجهی که در رویکرد دو متفکر به الوهیت و ربوبیت شده در توصیفات آنها از این دو عالم، ترجیح رویکرد معرفتشناسانه ابن عربی بر رویکرد وجودشناسی د لئون آشکار است؛ از این رو تبیین آنها از علت ظهور تا حدی متفاوت میشود.
صدیقه بحرانی؛ محمد رضا اسدی
چکیده
زیبایی عالم و چالش آن یعنی مسئلة شرور از مسائل بسیار مهم فلسفی،کلامیاست. فلوطین و مولوی به عنوان دو اندیشمند برجسته در جهان نسبت به این مسئله بی تفاوت نبوده و هر دو کوشیدهاند به این چالش پاسخ دهند. بسیاری از پاسخهای آنها به این موضوع، مشترک است مانند نسبی و ضروی بودن شر، ناشی از جزیی نگری و اختیار بشر و مقدمة خیر و لازمة تعالی ...
بیشتر
زیبایی عالم و چالش آن یعنی مسئلة شرور از مسائل بسیار مهم فلسفی،کلامیاست. فلوطین و مولوی به عنوان دو اندیشمند برجسته در جهان نسبت به این مسئله بی تفاوت نبوده و هر دو کوشیدهاند به این چالش پاسخ دهند. بسیاری از پاسخهای آنها به این موضوع، مشترک است مانند نسبی و ضروی بودن شر، ناشی از جزیی نگری و اختیار بشر و مقدمة خیر و لازمة تعالی روح دانستن آن. برخی از پاسخها فلسفی بوده و تنها از سوی فلوطین مطرح شده اما از آنجا که این مسئله موجب نارضایتی عاطفی برای بشر است، نمیتواند او را قانع کند، مانند عدمی و عرضی دانستن شر، اما راه حلهایی که صبغة عرفانی دارد تا حدود زیادی قانع کننده است مانند ضروری دانستن شرور برای تعالی روح که توسط هر دو آنها مطرح شده است اما مولوی تکمیل کرده و بسیار مفید و قانع کننده است مانند حل کردن مسئلة شر به کمک رابطه عاشقانه دو سویه بین انسان و خداوند و پاسخهایی که برآمده از آیات و روایات اسلامی دارد مانند موجب تنبه و رحمت و تطهیر روح و نشانه محبت دانستن آنها. در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و اسنادی و کتابخانهای به این نتیجه رسیدیم که هرچند با توجه به اینکه بسیاری از پاسخها و افکار این دو اندیشمند مشترک است، بسیاری به تأثیر فلوطین بر مولوی قایل شدهاند اما با توجه به اختلافات بین این دو اندیشمند، تشابهات نیز میتواند ناشی از منبع شهود عرفانی باشد که میان آن دو مشترک است و ناشی از توارد افکار آنها باشد.
حبیب حاتمی کنکبود؛ اردشیر منظمی
چکیده
تبیین چگونگی علم پیشین خداوند و حدود فاعلیت آدمی در کنار یکدیگر، دغدغهای دیرینه است که ادیان آسمانی بدان روی کردهاند. آنگونه که میان فاعلیت آزاد آدمی که لازمۀ نظام ثواب و عقاب است با نظام علم، تقدیر و حاکمیت ارادۀ خداوند، پیوندی منطقی را به گفت آورد. از دیگر سوی، تلاش برخی رهبران مذاهب اسلامی برای پردازش مسئلۀ فاعلیت آدمی، پیامدی ...
بیشتر
تبیین چگونگی علم پیشین خداوند و حدود فاعلیت آدمی در کنار یکدیگر، دغدغهای دیرینه است که ادیان آسمانی بدان روی کردهاند. آنگونه که میان فاعلیت آزاد آدمی که لازمۀ نظام ثواب و عقاب است با نظام علم، تقدیر و حاکمیت ارادۀ خداوند، پیوندی منطقی را به گفت آورد. از دیگر سوی، تلاش برخی رهبران مذاهب اسلامی برای پردازش مسئلۀ فاعلیت آدمی، پیامدی جز دو نظریۀ جبر یا نفویض نداشته است. که یا ارادۀ آزاد آدمی را کنار مینهد یا قدرت خداوند را محدود میسازد. که در این میان، دیدگاه اهل بیت تبیینی دگرسان از فاعلیت و اختیار آدمی به دست میدهد. این مقاله با رویکرد توصیفی- تحلیلی به بازخوانی اندیشۀ اهل بیت بههمراه نقد دیدگاههای رقیب پرداخته است، بدین شیوه که در آغاز، ویژگیهای علم خداوند همچون اطلاق، تعلق به جزئیات و خطاپذیری را آورده و سپـس مـفهوم اخـتیار در اسـلام و نـیز نقد ادلة جبریان و طرفداران اختیار پرداخته است. و در پـایان، بـا حفـظ مـعنای علـم خـداوند بـر سـازگـاری آن با اختیار آدمی تـلاش نموده و نگاه اهل بیت را که اندیشهای میانی است آشکار ساخته است.
هانیه کوهی
چکیده
مسئلة ادراک حسی در فلسفة ملاصدرا به گونهای سامان یافته است که زمینة تفسیر دوگانة ایدهآلیستی و رئالیستی را از آن ممکن میکند. طبق رویکرد نخست از ادراک حسی با برتری و اولویت ذهن و تصورات حاصل از آن نسبت به تعینات جهان خارج، بستر تفسیر ایدهآلیستی در نظام معرفتی صدرایی ایجاد میشود و بر اساس رویکرد دوم وحدتی بین انسان و جهان ...
بیشتر
مسئلة ادراک حسی در فلسفة ملاصدرا به گونهای سامان یافته است که زمینة تفسیر دوگانة ایدهآلیستی و رئالیستی را از آن ممکن میکند. طبق رویکرد نخست از ادراک حسی با برتری و اولویت ذهن و تصورات حاصل از آن نسبت به تعینات جهان خارج، بستر تفسیر ایدهآلیستی در نظام معرفتی صدرایی ایجاد میشود و بر اساس رویکرد دوم وحدتی بین انسان و جهان خارج برقرار میشود که حائلی میان انسان و عالم نخواهد بود. لازمة رویکرد دوم ایجاد فاصله از مبانی ایدهآلیسم ذهنی است. این در حالی است که بر اساس رویکرد اول امکان خروج از ایدهآلیسم عینی با پیچیدگی بیشتری رو به رو میشود. در پژوهش حاضر تلاش بر این است که به شیوة توصیفی- تحلیلی بستر شکلگیری این دو رویکرد بررسی شود و لوازم متفاوت هر دو رویکرد مورد واکاوی قرار گیرد. به همین منظور، با تمسک به راهکاری درون ساختاری، همچون اعتباری بودن تمایز میان عالم عین و عالم ذهن، عدم ارتباط چالشهای ایدهآلیسم عینی با مقولة ادراک حسی در نظام صدرایی ترسیم میشود.
زینب برخورداری؛ سیده مهدیه پورصالح امیری
چکیده
جستار حاضر به مسئلة فرایند صدور فعل از دیدگاه غزالی با روش توصیفی - تحلیلی میپردازد. پژوهش در حوزة غزالیشناسی بر حسب تفاوت رویکردهای او از ویژگیهای انسجام و باز شدن دریچههای دیگر بینش او در مراحل فرایند صدور فعل برخوردار است؛ مانند قول به خواطر غیراختیاری و عدمتعارض مباحث غزالی با فیلسوفان در نفسشناسی و فرایند صدور فعل. غزالی ...
بیشتر
جستار حاضر به مسئلة فرایند صدور فعل از دیدگاه غزالی با روش توصیفی - تحلیلی میپردازد. پژوهش در حوزة غزالیشناسی بر حسب تفاوت رویکردهای او از ویژگیهای انسجام و باز شدن دریچههای دیگر بینش او در مراحل فرایند صدور فعل برخوردار است؛ مانند قول به خواطر غیراختیاری و عدمتعارض مباحث غزالی با فیلسوفان در نفسشناسی و فرایند صدور فعل. غزالی زیرساختهای ارکان فکری نفسشناسی و شاکلة فعلی را در آثار نخستین حیات علمی خویش پایهگذاری کرده است. او تعارض ظاهری نظریة خویش در باب عدم وصول به حقیقت امور و تعریف فلسفی از انسان را در معارج القدس تبیین کرده است. مبحث صدور فعل به رغم تفاوت رویکردها دارای هماهنگی است. ساختمان فعلی انسان به ترتیب از زیرساخت تا روساخت، مقام علمی گزینش غایت، ایجاد شوق به واسطة قوای شهوانی و غضبانی (فعل ارادی)، یا به واسطة قوة علم (فعل اختیاری) است. شوق ارادی، شوق مرتبة حیوانی و شوق اختیاری، شوق مرتبة انسانی است. روساخت آن، عضلات حرکتی است. شرط فعلیت گزینش غایت و خواطر غیراختیاری در هر دو رویکرد عرفانی و فلسفی، وصول به مقام جزمیت با توجه به مرتبة هر انسان است که مبین تخالف ظاهری مقام نظر و فعل انسان میباشد. اطلاق اراده بر شاکلة فعلی نشاندهندة نقش اراده در انجام افعال اختیاری و اجباری است.
بهروز محمدی منفرد
چکیده
هدف مقالة حاضر دفاع از فطری بودن غالب گزارههای اخلاقی است. برای این کار لازم است به ادعا و استدلالهای مخالفان فطری بودن هنجارهای اخلاقی پاسخ گفته شود. جسی پرینز از جمله فیلسوفان اخلاق است که تلاش کرده است با کمک برخی استدلالها، فطری بودن هنجارهای اخلاقی را نفی کند. فهم رویکرد پرینز مبتنی بر شناخت نوع نگاه وی بر حقیقت فطرت ...
بیشتر
هدف مقالة حاضر دفاع از فطری بودن غالب گزارههای اخلاقی است. برای این کار لازم است به ادعا و استدلالهای مخالفان فطری بودن هنجارهای اخلاقی پاسخ گفته شود. جسی پرینز از جمله فیلسوفان اخلاق است که تلاش کرده است با کمک برخی استدلالها، فطری بودن هنجارهای اخلاقی را نفی کند. فهم رویکرد پرینز مبتنی بر شناخت نوع نگاه وی بر حقیقت فطرت و هنجار اخلاقی و منشأ آن هنجار است. وی معتقد است فنوشیپ روانشناختی p زمانی فطری است که از طریق مکانیسمهای روانشناختی مختص به p حاصل شود. وی همچنین هنجارهای اخلاقی را تحت تأثیر عواطف و احساسات میداند، البته نه به این معنا که حقایق اخلاقی عین احساسات و عواطف باشند. در این مقاله ضمن تبیین اجمالی دیدگاه پرینز در مورد حقیقت فطرت و منشأ هنجارهای اخلاقی و نفی فطری بودن چنین هنجارهایی، تلاش میشود برخی نقدهای وارد بر این رویکرد بیان شود. برای نقد دیدگاه پرینز – بهویژه- از دیدگاه سوزان دویر و کاندرا سریپادا استفاده میشود. در نهایت به این نتیجه میرسیم که فطری بودن غالب هنجارهای اخلاقی قابل دفاعتر است، هرچند برخی هنجارهای اخلاقی نیز فطری نیستند.
طاهر کریم زاده؛ ابراهیم نوئی؛ عباس میرزایی
چکیده
آموزه بداء ازجمله اختصاصات اعتقادی شیعه است، از اینرو همواره مورد طعن و انتقاد مخالفان قرار گرفته است. آنان شیعیان را متهم به نسبت دادن جهل و پشیمانی به خدا کرده و زبان به طعن ایشان گشودهاند. در مقابل ایشان نیز اندیشوران شیعی همواره از این آموزه دفاع کرده و هرکدام بر اساس نظام فکری خود، در پی تبیین حقیقت بداء و تحلیل صحیح ...
بیشتر
آموزه بداء ازجمله اختصاصات اعتقادی شیعه است، از اینرو همواره مورد طعن و انتقاد مخالفان قرار گرفته است. آنان شیعیان را متهم به نسبت دادن جهل و پشیمانی به خدا کرده و زبان به طعن ایشان گشودهاند. در مقابل ایشان نیز اندیشوران شیعی همواره از این آموزه دفاع کرده و هرکدام بر اساس نظام فکری خود، در پی تبیین حقیقت بداء و تحلیل صحیح رابطة آن با صفات الهی بودهاند. از میان بزرگانی که در عصر حاضر به تحلیل آموزه بداء پرداخته، آیت الله سید محمد کاظم عصار است. وی از آخرین حکمایی است که به صورت مفصل به مسئلة بداء پرداخته و در این باب، رسالهای مستقل با مشی فلسفی- عرفانی نگاشته است. ابتکارات آیت الله عصار در تبیین حقیقت بداء، بهویژه نگاه عرفانی وی در این باب بینظیر است. وی توانست با استفاده از مبانی فلسفی صدرایی و بهرهگیری از مبانی عرفانی، تبیین بدیع و تازهای از حقیقت بداء، رابطة آن با علم و ارادة خداوند و تقدیر الهی، ارائه داده و نحوة وقوع آن در علم و اخبار معصومان(ع) را تبیین کند. چیستی حقیقت بداء و چگونگی تحلیل رابطه آن با علم، اراده و تقدیر الهی و علم و عصمت معصومان (ع) از دیدگاه وی، مسئلة پژوهش حاضر است.
محمد ابراهیم ترکمانی
چکیده
ارتباط خداوند با انسان (و لوازم آن) همواره از مباحث مناقشهانگیز در میان الهیدانان بوده است. از مهمترین شعب این بحث، مسئلة «تغییرپذیری» خداوند است. پیناک (از بنیانگذاران الهیات گشوده) معتقد است از آنجا که ـ بنا بر کتاب مقدس ـ خداوند همواره با جهان در ارتباط بوده است و همچنین تدبیر جهان متغیر منطقاً نیازمند مدبری است که بتواند ...
بیشتر
ارتباط خداوند با انسان (و لوازم آن) همواره از مباحث مناقشهانگیز در میان الهیدانان بوده است. از مهمترین شعب این بحث، مسئلة «تغییرپذیری» خداوند است. پیناک (از بنیانگذاران الهیات گشوده) معتقد است از آنجا که ـ بنا بر کتاب مقدس ـ خداوند همواره با جهان در ارتباط بوده است و همچنین تدبیر جهان متغیر منطقاً نیازمند مدبری است که بتواند در شرایط متغیر تدبیر مناسبی داشته باشد، ناگزیر خداوند باید موجودی تغییرپذیر باشد. این مسئله در کلام امامیه به گونهای دیگر تبیین شده است. از دیدگاه متکلمان امامیه اگرچه خداوند هر لحظه با مخلوقات در ارتباط بوده و متولی تدبیر جهان متغیر است، لکن این امر منجر به تغییرپذیری او نمیشود. در واقع خداوند در عین تغییرناپذیری، به اقتضای شرایط، گاه برخی امور را مقدم یا مؤخر مینماید و این ظهور جدید، نه در ذات خداوند، بلکه در تحقق خارجی امور (افعال او) است. در این مقاله، مؤلف با روش توصیفی- تحلیلی در صدد ارزیابی مبانی عقیدة پیناک در تغییرپذیری خداوند بر مبنای کلام امامیه است.
زهرا حسینی؛ فاطمه صحرایی
دوره 22، شماره 4 ، اسفند 1401، ، صفحه 47-70
چکیده
سنتگرایان با دیدگاهی سلبی نسبت به معرفتشناسی مدرن پسادکارتی، صحبت از معرفتی کردهاند که دارای صبغهای مابعدالطبیعی و ناظر به مراتب مختلف وجود است. آنها با حکم به عدم کفایت تجربه و استدلال که محور معرفتشناسی پسارنسانس هستند، منبع اصلی معرفت و دستیابی به حقیقت را عقل شهودی میانگارند. شهودگرایی در سنتگرایی، در حد روش باقی ...
بیشتر
سنتگرایان با دیدگاهی سلبی نسبت به معرفتشناسی مدرن پسادکارتی، صحبت از معرفتی کردهاند که دارای صبغهای مابعدالطبیعی و ناظر به مراتب مختلف وجود است. آنها با حکم به عدم کفایت تجربه و استدلال که محور معرفتشناسی پسارنسانس هستند، منبع اصلی معرفت و دستیابی به حقیقت را عقل شهودی میانگارند. شهودگرایی در سنتگرایی، در حد روش باقی نمیماند و به نظر میرسد با نوعی تحول پارادایم مواجهایم که میکوشد انگارههای دیگر را تغییر دهد. مسئلة این مقاله آن است معرفت قدسی چه نسبتی با معرفت و دو رکن جداییناپذیر آن، یعنی صدق و توجیه دارد؟ آیا اساساً امکان تحقق معرفت قدسی وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسشها، ابتدا به تحلیل ارکان معرفت قدسی و نسبت آن با معرفت پرداخت. اشتراک لفظ و خلط مفهوم و مصداق در کابرد واژة حق، محدودیت و انتقالناپذیری شهود، نامتعارف بودن، تفسیرپذیری و عدم وحدت تجارب شهودی از انتقادات معرفتشناختی وارد بر معرفت قدسی هستند. همچنین تحققپذیری این معرفت در جهان مدرن واقعگرایانه بهنظر نمیرسد.
مسعود حاجی ربیع
چکیده
این مقاله در مقام بررسی نظریة تأویل عرضی آیات الهیاتی قرآن ( آیات ناظر به اسما و صفات خداوند) در مکتب ابنعربی است. مسئلة تأویل عرضی از مسائل مهم مکتب ابنعربی است و در چگونگی تأویل آیات الهیاتی قرآن مؤثر است. تأویل به دو روش امکان پدیر است: طولی و عرضی. در این مبحث تأویل به معنای فرارفتن از سطح ظاهر آیات الهیاتی به سطح باطن آنها و دریافت ...
بیشتر
این مقاله در مقام بررسی نظریة تأویل عرضی آیات الهیاتی قرآن ( آیات ناظر به اسما و صفات خداوند) در مکتب ابنعربی است. مسئلة تأویل عرضی از مسائل مهم مکتب ابنعربی است و در چگونگی تأویل آیات الهیاتی قرآن مؤثر است. تأویل به دو روش امکان پدیر است: طولی و عرضی. در این مبحث تأویل به معنای فرارفتن از سطح ظاهر آیات الهیاتی به سطح باطن آنها و دریافت معانی طولی آن است. در تأویل طولی تأویل گر میکوشد بدون تصرف در ظواهر آیات الهیاتی، سلسله معانی طولی را که دارای وحدت معنایی است، از بطن آیات برآورد. در تأویل عرضی بر خلاف تأویل طولی، معانی در عرض یکدیگرند و وحدت معنایی در آنها لحاظ نمیشود. عارف در این نوع تأویل میکوشد آیات الهیاتی را در فضایی گستردهتر از معانی طولی ملاحظه کند و کلام خدا را در ناحیة معانی عرضی نیز توسعه دهد. از مهمترین نتایج این پژوهش ارائة مبانی برای تأویل عرضی قرآن، لزوم رعایت وحدت معنایی در قرآن یا عدم آن و نگاه چند بعدی به قرآن و تنوع تأویل در این مکتب است. روش ما در این مقاله روش تحلیلی است.
محمد حسین انصاری چشمه؛ رحیم دهقان؛ ابراهیم نوئی
چکیده
در حوزة نظریات اخلاقی؛ گاهی دو نظریة حسن و قبح ذاتی و نظریة قانون طبیعی یکسان پنداشته میشود. دلیل این امر عدم تبیین نظریة قانون طبیعی و عدم تبیین تفاوتهای بین این دو نظریه است. مطابق یافتههای این مقاله، شش تفاوت کلیدی بین این دو نظریه وجود دارد: ١. در نظریة قانون طبیعی شناخت ارزشها از نوع تذکار است، برخلاف حسن و قبح ذاتی؛٢. در نظریة ...
بیشتر
در حوزة نظریات اخلاقی؛ گاهی دو نظریة حسن و قبح ذاتی و نظریة قانون طبیعی یکسان پنداشته میشود. دلیل این امر عدم تبیین نظریة قانون طبیعی و عدم تبیین تفاوتهای بین این دو نظریه است. مطابق یافتههای این مقاله، شش تفاوت کلیدی بین این دو نظریه وجود دارد: ١. در نظریة قانون طبیعی شناخت ارزشها از نوع تذکار است، برخلاف حسن و قبح ذاتی؛٢. در نظریة قانون طبیعی، طبق تقریری که اخلاق را مبتنی بر ظرفیتهای طبیعی انسان و نیازها و گرایشات درونی انسان میداند، اخلاق مبتنی بر انسانشناسی است حال آنکه نظریة حسن و قبح ذاتی به بنیان انسانشناختیِ بحث نپرداخته است؛ ٣. در نظریة قانون طبیعی منشأ گزارههای عقل عملی به خیرات بنیادین باز میگردد و خیرات بنیادین در نیازهای طبیعی و امیال ریشه دارند اما در نظریة حسن و قبح ذاتی، منشأ گزارههای عقل عملی «حسن عدل» و «قبح ظلم» دانسته میشود که خود آنها به بدیهیات عقل نظری بازگشت میکنند؛ 4. نظریة قانون طبیعی در پاسخ به مسئلة انگیزة اخلاقی و مسئلة رابطة باید و هست، کاربردهای موفقتری دارد؛ 6. تقریری که نظریة قانون طبیعی از حسن و قبح ارائه میدهد با تقریر نظریة حسن و قبح ذاتی متفاوت است؛ نظریة حسن و قبح ذاتی؛ با تکیه بر استدلالهای عقلانی حقایق اخلاقی را در عالم نفسالامر یا در میان حقایق خارج از وجود انسان از قبیل ذات فعل جستجو میکند حال آنکه نظریۀ قانون طبیعی؛ بنیان قوانین اخلاقی را در ظرفیتهای طبیعی نهاده شده در وجود انسان در مسیر غایت میداند. این مقاله با روش تحلیلی ـ توصیفی تلاش نموده تا تفاوتهای این دو نظریه را تبیین نماید.
مریم صمدیه؛ فاطمه فاضل زاده
چکیده
این مقاله میکوشد با بهرهگیری از روش توصیفیتحلیلی و مطالعه و بررسی متون ملاصدرا نشان دهد که درک انسان از امکان فقری و تعلق وجودی خویش به خدا میتواند در تربیت نفس انسان مفید و مؤثر واقع شود؛ چرا که از نظر ملاصدرا قوام ممکن به واجب و قوام نفس به عقل و قوام عقل به باری تعالی است. مطابق نظر ملاصدرا وجود مساوق با خیر و سعادت است؛ اما ...
بیشتر
این مقاله میکوشد با بهرهگیری از روش توصیفیتحلیلی و مطالعه و بررسی متون ملاصدرا نشان دهد که درک انسان از امکان فقری و تعلق وجودی خویش به خدا میتواند در تربیت نفس انسان مفید و مؤثر واقع شود؛ چرا که از نظر ملاصدرا قوام ممکن به واجب و قوام نفس به عقل و قوام عقل به باری تعالی است. مطابق نظر ملاصدرا وجود مساوق با خیر و سعادت است؛ اما در عین حال وجودات به واسطة کمال و نقص از هم متفاوت هستند؛ از این رو، هرچه وجود تمامتر باشد، سعادت او بیشتر است. وی معتقد است که وجود هر چیزی در نزد خویش لذتبخش است و اگر وجود سبب و مقومش نیز برایش حاصل باشد، لذتبخشتر خواهد بود؛ چرا که آن هم وجود او و کمال وجودی اوست. بنابراین اگر انسان بتواند به درجهای برسد که خود را متعلق محض و عین ربط و تعلق به خداوند ببیند و امکان فقری خویش را درک نماید، میتواند به کمال وجودی خویش (که هدف تربیت نفس است) دست یابد. افزون بر این، درک علت و تعلق به آن سبب میشود تا انسان وجود خویش و ارتباط با علت وجودی خویش را دریابد و خود را نزد علت خویش حاضر و ناظر ببیند (چرا که معلول مجرد همواره نزد علت مجرد خویش حاضر است) و توجه به علت و حضور او میتواند زمینههای تربیتی را در انسان فراهم کند.
مهدی اسدی
چکیده
علامه طباطبایی در توجیه مباحث معرفتی گرهخورده به تجرد، از جمله توجیه تجرد ادراکهای حسی و توجیه سریان علم در جهان ماده و چگونگی معلوم واقعشدن امور مادی، ثبات تغیر را پیشمیکشد و در استدلال خود میگوید تغیر در تغیر خود ثابت است. هدف اصلی این نوشتار آن است که بکوشد بهگونهای جامع به بررسی انتقادی همین تعبیر پارادوکسیکال ثبات ...
بیشتر
علامه طباطبایی در توجیه مباحث معرفتی گرهخورده به تجرد، از جمله توجیه تجرد ادراکهای حسی و توجیه سریان علم در جهان ماده و چگونگی معلوم واقعشدن امور مادی، ثبات تغیر را پیشمیکشد و در استدلال خود میگوید تغیر در تغیر خود ثابت است. هدف اصلی این نوشتار آن است که بکوشد بهگونهای جامع به بررسی انتقادی همین تعبیر پارادوکسیکال ثبات تغیر و نسبت آن با تجرد ادراک بپردازد. ما در این مقاله بیشتر به نقدها و اشکالهای خاص خود بر ثبات تغیر خواهیم پرداخت: تفاوت معنای تجرد با معنای ثبات در امور مادی ثابت؛ مجرد شدن سکون؛ مجرد شدن کل جهان مادی؛ از میان رفتن یکپارچگی و اتصال در یک ثبات واحد؛ خلط همیشهبودن حرکت/تغیر با حرکت/تغیر همیشگی؛ مثال نقضی در مورد نیاز به تجرد در ادراک و صور ذهنی؛ و در نهایت مشکل تسلسل. و از آنجا که برخی از معاصران نیز تعبیر پارادوکسیکال ثبات تغیر را ناخوشآیند یافتهاند، به نقدها و بررسیهای آنها نیز اشارة کوتاهی خواهیم داشت.
محسن جوادی؛ جواد وفائی مغانی؛ بابک عباسی
چکیده
عبدالجبار معتزلی در استدلالهای کلامی خود در موارد متعددی، صفت حکمت الهی را بهکار برده است. وی به منظور اثبات ممکن نبودن خلف وعده و وعید از جانب خداوند متعال نیز به صفت حکمت استناد کرده است. او معتقد است که خُلف وعده و وعید از سوی خداوند متعال نمیتواند صورت گیرد؛ چراکه از منظر عقل، کاری غیرحکیمانه شمرده میشود. در این مقاله ...
بیشتر
عبدالجبار معتزلی در استدلالهای کلامی خود در موارد متعددی، صفت حکمت الهی را بهکار برده است. وی به منظور اثبات ممکن نبودن خلف وعده و وعید از جانب خداوند متعال نیز به صفت حکمت استناد کرده است. او معتقد است که خُلف وعده و وعید از سوی خداوند متعال نمیتواند صورت گیرد؛ چراکه از منظر عقل، کاری غیرحکیمانه شمرده میشود. در این مقاله نحوة استفاده او از این صفت الهی بررسی شده است. با توجه به اینکه علم بشر نسبت به ملاکات افعال الهی بسیار ناقص و محدود است و انسانها نمیتوانند صرفاً با عقل خود، حکمتها و اسرار نهفته در افعال الهی را کشف کنند، این مسئله مطرح است که آیا بشر اساساً بدون بیان خود شارع و به صورت پیشینی، توانایی تشخیص اینکه چه فعلی برای خداوند متعال حکیمانه و چه فعلی غیرحکیمانه است را دارد، یا به دلیل این محدودیت ادراکی ، امکان استفاده از حکمت الهی در استدلال های اخلاقی وجود ندارد.
رضا الهامی؛ حجت ولایی راد
چکیده
امور اعتقادی در کنار تکالیف عبادی و غیر عبادی از مهم ترین مسائلی است که شریعت مطهر اسلام بدان پرداخته است. ممکن است ادعا شود میتوان دلایل محکمی برای لزوم اعتقاد داشتن به اصول دین ارائه نمود. این نوشتار به دنبال پاسخ به این است که باتوجه به حجیت قطع، اگر شخصی به واسطة تشخیص عقل خویش به یک عقیدة باطلیایمان آورد، یا برعکس با استدلال ...
بیشتر
امور اعتقادی در کنار تکالیف عبادی و غیر عبادی از مهم ترین مسائلی است که شریعت مطهر اسلام بدان پرداخته است. ممکن است ادعا شود میتوان دلایل محکمی برای لزوم اعتقاد داشتن به اصول دین ارائه نمود. این نوشتار به دنبال پاسخ به این است که باتوجه به حجیت قطع، اگر شخصی به واسطة تشخیص عقل خویش به یک عقیدة باطلیایمان آورد، یا برعکس با استدلال عقلی به مطلبی که در دین برای عموم متدینین ثابت است منکر شود، در این صورت از منظر عقل امکان عقاب دنیوی و اخروی وی چگونه قابل توجیه است؟ همچنین چه آثاری بر این اعتقاد بار خواهد شد؟ با بررسی ادلة عقلی و کلمات فقها در مییابیم از آنجایی که حجیت قطع ذاتی است، شخصی که قاطع به یک نظریه است و به اقتضاء قطع خود اعمالی انجام میدهد یا تکالیف واقعی و نفس الامری را ترک میکند، امکان خطاب تکلیفی بر خلاف قطع وی به او وجود ندارد. همچنین این نتیجه حاصل میشود که هرچند در عمل امکان اجبار او به التزام و تظاهر بر خلاف قطعش وجود دارد، اما امکان تغییر واقعی عقیده برای او وجود ندارد. البته اگر جهل او تقصیری بوده باشد وی به خاطر تقصیر خود نه عمل بر طبق اعتقاد، مورد مواخذه و عقاب قرار خواهد گرفت.
مهدی افچنگی؛ یاسر سالاری
چکیده
انسانشناسی در کنار جهانشناسی و خداشناسی سه رکن اساسی در اندیشة هر مکتب فلسفی یا کلامیو عقیدتی است. هویت و ماهیت انسان، حقیقت جسم و نفس او، ارتباط و تعامل نفس و بدن، حکایت آنها پس از مرگ در عالم برزخ و سپس قیامت و در نهایت چگونگی حشر و نشر ابدان و ارواح؛ اهماین مسائل هستند. رنگ و لعاب انسانشناسی مکتب شیخیه کاملاً صدرایی ...
بیشتر
انسانشناسی در کنار جهانشناسی و خداشناسی سه رکن اساسی در اندیشة هر مکتب فلسفی یا کلامیو عقیدتی است. هویت و ماهیت انسان، حقیقت جسم و نفس او، ارتباط و تعامل نفس و بدن، حکایت آنها پس از مرگ در عالم برزخ و سپس قیامت و در نهایت چگونگی حشر و نشر ابدان و ارواح؛ اهماین مسائل هستند. رنگ و لعاب انسانشناسی مکتب شیخیه کاملاً صدرایی است، البته از گذر تبیینهای شیخ احمد احسایی که بیشترین مراجعه و شرح را به آثار ملاصدرا داشته است. هر چند احسایی حرکت جوهری نفس را میپذیرد و به معاد جسمانی مانند صدرا تصریح میکند، اما به جهت تفاوتی که با او در تبیین جسم و جسد انسان و نیز ماهیت عالم مثال و برزخ، قول به عالم هورقلیا، و نهایتً قیامت و حشر و نشر دارد؛ تصویری متفاوت از آنچه در حکمت متعالیه آمده ارائه میکند.
محمد رسول ایمانی خوشخو
چکیده
مسیحشناسی مبتنی بر آگاهی که در الهیات جدید مسیحی توسط شلایر ماخر مطرح شد برخلاف الهیات سنتی بر طبیعت بشری عیسی تأکید بیشتری می کرد و امتیاز عیسی را در داشتن شناختی ناب و مستمر از خداوند می دانست که عصمت از گناه را نیز برای وی همراه میآورد. این مقاله در پی آن است تا با بررسی نحوۀ تأیید عیسی از سوی روح القدس در قرآن کریم قرابت مدلول ...
بیشتر
مسیحشناسی مبتنی بر آگاهی که در الهیات جدید مسیحی توسط شلایر ماخر مطرح شد برخلاف الهیات سنتی بر طبیعت بشری عیسی تأکید بیشتری می کرد و امتیاز عیسی را در داشتن شناختی ناب و مستمر از خداوند می دانست که عصمت از گناه را نیز برای وی همراه میآورد. این مقاله در پی آن است تا با بررسی نحوۀ تأیید عیسی از سوی روح القدس در قرآن کریم قرابت مدلول آیات مرتبط با مسیحشناختی جدید مسیحی را در تبیین توانمندیهای فراعادی عیسی روشن سازد. برای این منظور تفسیر آیات مرتبط در تفاسیر روایی و کلامی جمعآوری و با دیدگاه شلایرماخر در مورد طبیعت انسانی عیسی مقایسه شده است. در نتیجه مشخص شد که برخی تفاسیر با الهام از روایات و تحلیل فلسفی، روحالقدس را عالیترین مرتبه از مراتب روحی انسان معرفی کردهاند. این مرتبه در انسانهای کامل و برخی پیامبران همچون عیسی شکوفاست و ایشان را قادر میسازد تا با مدد از آن، شناختی حضوری از خداوند و دیگر حقایق به دست آورند.
حیدر اسماعیلی؛ علی فتح الهی؛ الهیار رحمتی
چکیده
موضوع اخلاق و اهمیت و نقش آن در سعادت انسان بر کمتر کسی پوشیده و پنهان است به دلیل همین اهمیت و نقش سازندۀ اخلاق است که همة مکاتب فلسفی اعم از مکاتب الهی و مادی نوعی روش و سبک اخلاقی و فلسفۀ اخلاق دارند. وجه مشترک این مکاتب این است که فلسفۀ اخلاق و سبک زندگانی اخلاقی در نظر آنها، متمایز و گاهی متفاوت از زندگانی معنوی ...
بیشتر
موضوع اخلاق و اهمیت و نقش آن در سعادت انسان بر کمتر کسی پوشیده و پنهان است به دلیل همین اهمیت و نقش سازندۀ اخلاق است که همة مکاتب فلسفی اعم از مکاتب الهی و مادی نوعی روش و سبک اخلاقی و فلسفۀ اخلاق دارند. وجه مشترک این مکاتب این است که فلسفۀ اخلاق و سبک زندگانی اخلاقی در نظر آنها، متمایز و گاهی متفاوت از زندگانی معنوی و دینی است، این تفاوت در مواردی به حدی است که منجر به جدایی دین از اخلاق شده است، چنانکه در اخلاق ارسطویی وکلاً اخلاق یونانی و اخلاق نزد ماکیاول، کانت و نوع متفکران مغرب زمین مشاهده میشود. لیکن از آنجا که اولاً: جوهر و ذات ادیان الهی یکی و از یک منبع و آبشخور مایه گرفته است و اگر تفاوتی در آنها دیده میشود، ناشی از شریعت است که خود تابع شرایط زمانی و مکانی است و ثانیاً: احکام و دستورات اخلاقی و سبک زندگی اخلاقی با قوانین و احکام دینی در ادیان الهی یکی است و اخلاق جدا و مستقل از دین وجود ندارد؛ بر آن شدیم تا اصول اخلاقی مطرح در ادیان الهی(آیین یهود، مسیحیت و اسلام) را بررسی کنیم و در این پژوهش به نکات ارزندهای دست یافتیم که حاکی از قرابت و همسویی فرامین اخلاقی در این ادیان الهی است. امید است دیگر پژوهشگران دربارة زوایای دیگر ابعاد اخلاقی در ادیان ابراهیمی تحقیق کنند. روش به کار رفته در این مقاله، روش کتابخانهای( یا جمعآوری اطلاعات) و بهره بردن از متود توصیفی و تحلیلی است