عبدالله حسینی اسکندیان
چکیده
مسئله اراده آزاد از مباحث کهن اندیشه است که همواره محل بحث بوده و تأملات گوناگونی پیرامون آن صورت گرفتهاست. در این بین برخی با توجه به یافتههای نوین علوم اعصاب، جبرگرایی را وارد ورطه جدیدی کرده و از یافتههای نوین علمی در جهت تقویت دیدگاه دترمینیستی خود سود جستهاند. سم هریس با بهرهگیری از آزمایش بنجامین لیبت و تأکید بر عنصر ...
بیشتر
مسئله اراده آزاد از مباحث کهن اندیشه است که همواره محل بحث بوده و تأملات گوناگونی پیرامون آن صورت گرفتهاست. در این بین برخی با توجه به یافتههای نوین علوم اعصاب، جبرگرایی را وارد ورطه جدیدی کرده و از یافتههای نوین علمی در جهت تقویت دیدگاه دترمینیستی خود سود جستهاند. سم هریس با بهرهگیری از آزمایش بنجامین لیبت و تأکید بر عنصر محیط، اراده آزاد را توهمی بیش نمیداند و بر این باور است که ژنتیک و محیط دو عامل تعیینکننده در رفتارهای ما هستند. از سوی دیگر برخلاف هریس، صدرالمتألهین بر این باور است که اراده از لوازم نفس است که از نفس نشأت گرفته و نمیتوان جسم را مبدأ صدور فعل ارادی دانست. این مقاله درصدد است تا با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مبانی سم هریس و ملاصدرا در تبیین و تحلیل اراده آزاد بپردازد و در نهایت به نقد دیدگاه ماتریالیستی هریس منتهی شود. بینش سم هریس در تبیین اراده آزاد با چالشهایی عقلانی همچون عدم شمولیت همگانی، تأکید افراطی و تعیینگرا بر محیط، تأکید بر عنصر شانس و توجیهکردن برخی رفتارها به تصادفی بودن و انسان را عروسک بیوشیمیایی دانستن روبهرو است و قابل پذیرش نیست.
مریم صمدیه
چکیده
این پژوهش میکوشد تا با روش توصیفیتحلیلی و مطالعه و بررسی متون ملاصدرا نشان دهد که درک انسان از امکان فقری و تعلق وجودی خویش به خدا میتواند در تربیت نفس انسان مفید و مؤثر واقع شود؛ چرا که از نظر ملاصدرا قوام ممکن به واجب و قوام نفس به عقل و قوام عقل به باری تعالی است. مطابق نظر ملاصدرا وجود مساوق با خیر و سعادت است؛ اما در عین حال وجودات ...
بیشتر
این پژوهش میکوشد تا با روش توصیفیتحلیلی و مطالعه و بررسی متون ملاصدرا نشان دهد که درک انسان از امکان فقری و تعلق وجودی خویش به خدا میتواند در تربیت نفس انسان مفید و مؤثر واقع شود؛ چرا که از نظر ملاصدرا قوام ممکن به واجب و قوام نفس به عقل و قوام عقل به باری تعالی است. مطابق نظر ملاصدرا وجود مساوق با خیر و سعادت است؛ اما در عین حال وجودات به واسطهی کمال و نقص با هم متفاوت هستند؛ از این رو هرچه وجود تمامتر باشد، سعادت او بیشتر است. وی معتقد است وجود هر چیزی در نزد خودش، لذتبخش است و اگر وجود سبب و مقومش نیز برایش حاصل باشد، لذتبخشتر خواهد بود؛ چرا که آن هم وجود او و کمال وجودی اوست. بنابراین اگر انسان بتواند به درجهای برسد که خود را متعلق محض و عین ربط و تعلق به خداوند ببیند و امکان فقری خویش را درک نماید، میتواند به کمال وجودی خویش (که هدف تربیت نفس است) دست یابد. علاوه بر این درک علت و تعلق به آن، سبب میشود تا انسان وجود خویش و ارتباط با علت وجودی خویش را دریابد و خود را نزد علت خویش حاضر و ناظر ببیند (چرا که معلول مجرد همواره نزد علت مجرد خویش حاضر است) و توجه به علت و حضور او میتواند زمینههای تربیتی را در انسان فراهم کند.
زهرا کریمی؛ مجید ضیایی قهنویه
چکیده
مقولات ابزار ذهن ما برای شناخت حقایق اطراف است. بشر اشیای خارجی یا مفاهیم ناظر به آنها را ذیل یکی از مقولات قرار داده است و فهم میکند. اما میزان صدق مقولات بر تمام واقعیات خارجی و تمام حقایق هستی هنوز به درستی مشخص نیست. آنچه در آرای برخی فلاسفة مشاء دیده میشوداین است که مقولات و پیرو آن انواعی که ذیل آنهاایجاد میشود نقش تعیین ...
بیشتر
مقولات ابزار ذهن ما برای شناخت حقایق اطراف است. بشر اشیای خارجی یا مفاهیم ناظر به آنها را ذیل یکی از مقولات قرار داده است و فهم میکند. اما میزان صدق مقولات بر تمام واقعیات خارجی و تمام حقایق هستی هنوز به درستی مشخص نیست. آنچه در آرای برخی فلاسفة مشاء دیده میشوداین است که مقولات و پیرو آن انواعی که ذیل آنهاایجاد میشود نقش تعیین کننده در تعین نوعی موجودات دارند و صرفاً ابزار طبقه بندی موجودات در ذهن انسان نیستند. دراین میان ملاصدرا دیدگاه متفاوتی از مقولات را در آراء خود نشان میدهد و آنها را محدود به حوزة اعتباری ماهیات میداند. بدیهی است زمانی که اصالت را از آن وجود و نه ماهیات بدانیم تمام اعتبارات و قوانین حاکم بر ماهیت نیز غیر واقعی و اعتباری خواهند شد. بنابرین ما در فلسفة ملاصدرا مجبور به تابعیت از مقوله و ملزم به مقوله بندی نیستیم و میتوانیم ادعا کنیم که در فلسفة ملاصدرا اهمیت و محوریت مقولات به عنوان امر محوری در تعین نوعی موجودات از بین میرود و یک موجود میتواند از نوعی به نوع دیگر و از مقولهای به مقولة دیگر تغییر ماهیت بدهد بدوناینکه امر محالی لازم بیاید. دراین مقاله، ابتدا به نحو اجمالی به ذکر نمونهها و مواردی اشاره خواهیم کرد که نشان دهندة استثناهایی در مورد شمول و جامعیت مقولات در لابلای آراء فلاسفه گوناگون است. خارج بودن نمونههایی از حقایق از حیطة مقولات و مناقشه بر سر عدد کلی مقولات نمونههایی ازاین دست است. پس از آن سعی شده، نکتة پیشگفته به همراه مثالهایی از آثار ملاصدرا بیان شود. در نهایت به بررسی مقولات و جایگاه آن در نظام اصالت وجودی پرداخته خواهد شد. بدیهی است که بررسی چنین مسائلی نیازمند تحلیل، استخراج و استنباط از آراء فیلسوف است و دراین مقال نیز مقصد و منظور پژوهشگران لزوماً جویا شدن شواهد صریح متنی دال براین موضوع نیست. لیکن استفاده از متن در جهت توضیح مقصود امری اجتناب ناپذیر است.
مهدی زمانی
چکیده
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از مقایسه و تطبیق، به تحلیل نقش مؤلفة «توجه» در ادراک حسی از منظر ملاصدرا میپردازد. ملاصدرا در باب ادراک حسی تقریرهای گوناگونی دارد. در همة این تقریرها نقش توجه بهعنوان ویژگی اساسی نفس انکارناپذیر است. این نقش گویای ویژگی فعال نفس در ادراک حسی و سایر فرایندهای نفسانی است ...
بیشتر
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و بهرهگیری از مقایسه و تطبیق، به تحلیل نقش مؤلفة «توجه» در ادراک حسی از منظر ملاصدرا میپردازد. ملاصدرا در باب ادراک حسی تقریرهای گوناگونی دارد. در همة این تقریرها نقش توجه بهعنوان ویژگی اساسی نفس انکارناپذیر است. این نقش گویای ویژگی فعال نفس در ادراک حسی و سایر فرایندهای نفسانی است که بر اساس مبانی خاص ملاصدرا دربارة نفس و حقیقت ملکوتی آن استوار است. نظریة ملاصدرا را دربارة توجه میتوان بر دو اساس تبیین نمود. الف) نظریة تعدد قوای نفس و ب) نظریة وحدت قوا و اعتقاد به مراتب نفس. بر اساس دیدگاه نخست که به دیدگاه مشائیان نزدیکتر است، توجه به منزلة نوعی صافی محدود کننده و گلوگاه عمل نموده و در فرایند ادراک و تجرید از ورود بسیاری از دادهها از یک مرحله به مرحلة بعد جلوگیری میکند. بر اساس دیدگاه دوم که بر پایة مبانی خاص حکمت صدرایی استوار است نفس بر طبق درجه قوت خود از منبع توجه برای اعمال خاص خود استفاده میکند. در این تبیین توجه همانند منبع نوری است که گاه بی اختیار و گاه به ارادة نفس بر اموری بازتاب یافته و آنها را روشن و برای نفس حاضر و معلوم میسازد. دامنة این بازتاب و گستردگی و ژرفای آن به قدرت و توان نفس و مرتبة آن بستگی دارد. مدل توجه از منظر ملاصدرا با مدلهای ارائه شده در نظریات جدید روانشناسان شباهتها و تفاوتهایی دارد و امتیاز آن این است که توجه را در همة فرایندهای درون آدمی نشان میدهد.
سیده زهرا موسوی بایگی؛ سید محمد موسوی؛ هادی ایزانلو
چکیده
امروزه مسئلة زن و جایگاه هستی شناختی او، یکی از مباحث مطرح در حوزة اندیشه و علوم اجتماعی است. این مسئلة نوظهور اگرچه در اندیشة متفکران چند سدة گذشته از جمله ملاصدرا، مسبوق به سابقه نیست، اما عبارات اندک و موجزی از برخی اندیشمندان وجود دارد که با تکیه بر آنها میتوان به «ارزش انسانی زن» نزد ایشان پِی برد. در فلسفة صدرالمتالهین ...
بیشتر
امروزه مسئلة زن و جایگاه هستی شناختی او، یکی از مباحث مطرح در حوزة اندیشه و علوم اجتماعی است. این مسئلة نوظهور اگرچه در اندیشة متفکران چند سدة گذشته از جمله ملاصدرا، مسبوق به سابقه نیست، اما عبارات اندک و موجزی از برخی اندیشمندان وجود دارد که با تکیه بر آنها میتوان به «ارزش انسانی زن» نزد ایشان پِی برد. در فلسفة صدرالمتالهین افزون بر برخی از عبارات (چهارده عبارت) دربارة زنان، مبانی فلسفی وی نیز میتواند در خصوص دیدگاه ملاصدرا کمک کننده باشد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی – تحلیلی نگاشته شده، میکوشد بدین پرسش که «آیا ملاصدرا نسبت به جایگاه انسانی زن، نگاهی حداقلی داشته است؟» پاسخ دهد. حاصل تلاشهای صورت گرفته بر اساس دو نحوة بررسی عبارت محور و مبنا محور، آن است که عباراتی که از صدرالمتالهین در انتساب نقصان عقل به زن وجود دارد، نه معنایی که عُرف از قصور عقل میفهمد را دارد و نه به جنس زن اختصاص دارد بلکه عبارات مزبور بیانگر مرتبهای از مراتب انسان، خواه زن و خواه مرد است؛ مبانی فلسفی او نیز بهطور مطلق جنسیتپذیری نفس را نفی و به این ترتیب برابری هویت انسانی زن و مرد را اثبات میکند، همچنین در اثنای این پژوهش به چند اشکال احتمالی و پاسخ آنها، پیرامون عدم جنسیت پذیری نفس اشاره شده است.
حسن احمدی زاده
چکیده
عدم شراکت ممکنات در اوصاف وجودی و کمالی خداوند، با تحلیلهای مختلفی در عرفان نظری و فلسفة اسلامی همراه بوده است. حکمای مسلمان در بحث از یگانگی خداوند، مرادشان نفی شریک از خداوند به مثابه واجب بالذات است. از نظر ملاصدرا، شریک نداشتن خداوند بدین معنی است که اساساً فرض شریک هم برای او محال است. این حکم، سایر مفاهیم صادق بر خداوند را هم ...
بیشتر
عدم شراکت ممکنات در اوصاف وجودی و کمالی خداوند، با تحلیلهای مختلفی در عرفان نظری و فلسفة اسلامی همراه بوده است. حکمای مسلمان در بحث از یگانگی خداوند، مرادشان نفی شریک از خداوند به مثابه واجب بالذات است. از نظر ملاصدرا، شریک نداشتن خداوند بدین معنی است که اساساً فرض شریک هم برای او محال است. این حکم، سایر مفاهیم صادق بر خداوند را هم شامل میشود، مانند شیئیت و علم و قدرت. حکمای نوصدرایی تحلیلهای نسبتاً متفاوتی مطرح کردهاند که در این جستار تلاش خواهیم نمود به تبیین و ارزیابی سه تقریر نوصدرایی و میزان قرابت آنها به دیدگاه ملاصدرا توجه نماییم. زنوزی و آقا علی مدرس تلاش میکنند تا بر اساس تمایز وجود رابط و مستقل و عین ربط بودن رابط به واجب، و نیز تشابه به مالک و مملوک، نظر ملاصدرا را تحلیل نماید اما در تحلیل علامه طباطبائی، در مفاهیمی که بر خداوند و ممکنات به طور مشترک میتوان حمل نمود، خداوند از نظر خصوصیتِ مصداق، شریک و مثل ندارد.
مهدی ازادپرور
چکیده
فهم صفات الهی و تبیین دقیق معنای آنها، همواره یکی از چالشهای متفکران اسلامیبوده است. ملاصدرا با تفکیک میان مفهوم و مصداق، در صدد ارائه روشی برای فهم صفات الهی است که در عین تأکید بر شناخت پذیر بودن صفات الهی، منجر به یکسان انگاری صفات خداوند و مخلوقات نشود. ازنظر ملاصدرا همانگونه که وجود یک حقیقت واحد است که در همة اشیا سریان ...
بیشتر
فهم صفات الهی و تبیین دقیق معنای آنها، همواره یکی از چالشهای متفکران اسلامیبوده است. ملاصدرا با تفکیک میان مفهوم و مصداق، در صدد ارائه روشی برای فهم صفات الهی است که در عین تأکید بر شناخت پذیر بودن صفات الهی، منجر به یکسان انگاری صفات خداوند و مخلوقات نشود. ازنظر ملاصدرا همانگونه که وجود یک حقیقت واحد است که در همة اشیا سریان دارد، صفات حقیقی خداوند یعنی علم و قدرت و حیات و اراده نیز به مانند وجود هستند بهاین معنا که یک علم و قدرت و حیات و اراده داریم که در همة اشیا سریان دارند. او در برخی واژههای خود، ترادف مفهومیصفات الهی را انکار میکند و در برخی دیگر،این ترادف مفهومیرا قبول کرده است؛ این اختلاف در بین کلمات ملاصدرا به سبب مقام احدیت و واحدیت خداوند متعال است. از نظر ملاصدرا در صفات خبریة خداوند متعال، باید به روح معنا توجه کرد. این روش که روش راسخین در علم است، سبب تاویل معنای آیات قرآن نبوده و منافاتی با ظاهر آیه ندارد بلکه درواقع تکمیلی بر معنای ظاهری است.
پریسا طاهری والا؛ عباس جوارشکیان؛ علیرضا کهنسال
چکیده
تلاش برای شناسایی نفس در علوم گوناگون ازجمله فلسفه، جایگاه والایی داشته است و هنوز هم دارد و ابنسینا و ملاصدرا مُبدع دو مشرب فکری و فلسفی نیز بهاین مهم اهتمام داشتهاند،این مقاله با استفاده از شیوة کتابخانهای و جمعآوری مطالب مکتوب، به دیدگاهاین دواندیشمند در بحث نفس پرداخته و میکوشد تا با بررسی و تأمل و تعمیق در «تعریف ...
بیشتر
تلاش برای شناسایی نفس در علوم گوناگون ازجمله فلسفه، جایگاه والایی داشته است و هنوز هم دارد و ابنسینا و ملاصدرا مُبدع دو مشرب فکری و فلسفی نیز بهاین مهم اهتمام داشتهاند،این مقاله با استفاده از شیوة کتابخانهای و جمعآوری مطالب مکتوب، به دیدگاهاین دواندیشمند در بحث نفس پرداخته و میکوشد تا با بررسی و تأمل و تعمیق در «تعریف نفس» به وجوه اشتراک و افتراقاین دواندیشمند دراین خصوص بپردازد.بین «تعریف اشیا» و «مبانی خاص یک نظام فلسفی» رابطة تأثیر و تأثر وجود دارد، بهعبارتدیگر، تفاوت تعریفها نشاندهندة تفاوت مبانی است و تفاوت در مبانی هر نظام فلسفی نیز، منجر به بروز تمایز و اختلاف در تعریف و تبیین اشیا میشود، بنابراین بررسی و تحلیل تعریف نفس در تفکر فلسفی ابنسینا و ملاصدرا میتواند علاوه بر تبیین و مقایسة نظرات خاصاین دو دراین امر، به شناسایی چیستی مبانی نظری آن دو نیز بیانجامد، هرچند تعریف نفس به؛ «کمال اول برای جسم طبیعی» و «جوهر مجرد بسیط بودن»؛ که مورد پذیرشاین دو فیلسوف است؛ نشان از شباهتهای دیدگاه دراین رابطه است اما در مواردی نظیر بحث درباره چگونگی و پیدایش نفس و نحوه بقای آن و... به تفاوتهای مبنایی میرسیم که دراین مقاله به آنها پرداختهشده است.
محمد ملائی؛ محسن فهیم؛ مجتبی جعفری اشکاوندی
چکیده
پیدایش کثرات از واحد، همواره از بدو شکلگیری فلسفه مورد توجه فلاسفه بوده است. توماس آکوئیناس و ملاصدرا نیز بر مبنای مبانی فلسفی و وجودشناختی خود، نظرات خویش را دربارة آن بیان کردند. اینکه چگونه موجودات کثیر از واحد بسیط نشئت گرفته است ذهن هر دو را به خود مشغول کرده است و باید همچون دیگر فلاسفه راهی برای آن مییافتند. این مقاله در نظر ...
بیشتر
پیدایش کثرات از واحد، همواره از بدو شکلگیری فلسفه مورد توجه فلاسفه بوده است. توماس آکوئیناس و ملاصدرا نیز بر مبنای مبانی فلسفی و وجودشناختی خود، نظرات خویش را دربارة آن بیان کردند. اینکه چگونه موجودات کثیر از واحد بسیط نشئت گرفته است ذهن هر دو را به خود مشغول کرده است و باید همچون دیگر فلاسفه راهی برای آن مییافتند. این مقاله در نظر دارد با مطالعة آثار توماس و ملاصدرا و شارحان و محققان به شیوه تحلیلی و پژوهشی، نظر دو فیلسوف را راجع به پیدایش کثرات از واحد بررسی نماید تا مشخص شود هرکدام چگونه به توجیه پیدایش کثرات از واحد میپردازند؟ آیا در این راه، به قاعده الواحد توجه دارند؟ موجودات کثیر چگونه از وجود برخوردار شدند؟ نخستین چیزی که از خداوند نشئت گرفت چه بود؟ یافتهها حاکی از آن است که توماس، با تأکید بر مسئلة ارادة الهی و نظریة بهرهمندی، معتقد است معلولهای کثیر بیواسطه از ارادة خداوند بهرهمند شده و وجود مییابند. توماس برمبنای وجودشناختی خود به انکار قاعده الواحد پرداخته است و قائلان به آن را مورد انتقاد قرار میدهد. اما ملاصدرا با پذیرش اصل قاعده الواحد، به ترمیم آن پرداخته و براساس مبانی فلسفی خود، طرح نوینی از آن ارئه داده است و وجود منبسط را به عنوان نخستین صادر از حق تعالی معرفی میکند.
علی بابایی؛ مهدی سعادتمند
چکیده
اهل حکمت، هنر را زائیده نیروی خیال میدانند. در نظر ایشان استناد حقیقی هنر به این نیرو وابسته به وجود مستقل قوة خیال است. در حالی که مطابق نظر نهایی حکمت صدرایی که مبتنی بر وحدت نفس و کلالقوا بودن آن است، همة قوا، عینالربط به نفساند. بر این مبنا، پرسش از چگونگی آفرینش آثار هنری از نفس چنین پاسخ داده میشود که؛ خیال، شأنِ نفس و ...
بیشتر
اهل حکمت، هنر را زائیده نیروی خیال میدانند. در نظر ایشان استناد حقیقی هنر به این نیرو وابسته به وجود مستقل قوة خیال است. در حالی که مطابق نظر نهایی حکمت صدرایی که مبتنی بر وحدت نفس و کلالقوا بودن آن است، همة قوا، عینالربط به نفساند. بر این مبنا، پرسش از چگونگی آفرینش آثار هنری از نفس چنین پاسخ داده میشود که؛ خیال، شأنِ نفس و عین تعلق به آن است. در نتیجه آثار منتسب به آن همچون هنر نیز، حقیقتاً فعلِ نفس خواهد بود و انتساب آن به خیال، ثانوی و با تسامح است. گوناگونی تجلی و ظهور نفس، سه مرتبه از وجودِ هنری را پدید میآورد که مرتبه اعلای آن واحد، اجمالی و بسیط به وجود جمعی نفس است. در اینمرتبه، وجود هنری با تمام عناصر کمالی نفس یکی است. بنابراین تمامِ معرفتها، به وجودِ واحد در نفسِ انسان موجودند و هیچ فرقی میان هنرمند و حکیم و عارف وجود ندارد. تنها در مراتب بعدی و تنزل بر مرتبة خیال و سپس خلق بیرونی اثر هنری در پایینترین مرتبة آن است که وحدت جمعی نفس در سیمای هنری خاص آشکار میشود.
مهدی آزادپرور
دوره 19، شماره 4 ، دی 1398، ، صفحه 1-18
چکیده
عقل ازنظر ملاصدرا بر شش معنا بهصورت اشتراک لفظی اطلاق میشود. ازنظر وی یکی از مهمترین معنای عقل، همان قوة ادراکی است که انسان با آن به ادراک اشیاء میپردازد. همچنین خداوند متعال به برخی انسانها نوری عطا میکند که بهوسیلة آن تبعیت از دستورات دینی ممکن میشود. میرزا مهدی اصفهانی عقل را نوری میداند که خداوند متعال این نور ...
بیشتر
عقل ازنظر ملاصدرا بر شش معنا بهصورت اشتراک لفظی اطلاق میشود. ازنظر وی یکی از مهمترین معنای عقل، همان قوة ادراکی است که انسان با آن به ادراک اشیاء میپردازد. همچنین خداوند متعال به برخی انسانها نوری عطا میکند که بهوسیلة آن تبعیت از دستورات دینی ممکن میشود. میرزا مهدی اصفهانی عقل را نوری میداند که خداوند متعال این نور را پس از رسیدن انسانها به بلوغ، به آنها عطا میکند. انسانها این نور را در حالت غضب و شهوت از دست میدهند. ازنظر وی عقل فلسفی گمراهکننده است. با تبیین ویژگیهای عقل موردنظر میرزا مهدی اصفهانی و ملاصدرا و تدقیق در معنای عقل عملی و نظری، میتوان بین عقل مورد نظر این دو متفکر اشتراکاتی پیدا کرد. این اشتراکات تنها در بخشی از خصوصیات عقل عملی هست اما بنا بر تصریحات میرزا مهدی اصفهانی عقل نظری مورد قبول ملاصدرا ناکارآمد است و دفاع برخی مروجین مکتب تفکیک از میرزا مهدی اصفهانی مبنی بر قبول حجیت این عقل توسط او، با عبارات او ناسازگار است
علی مویدی؛ مریم سالم
دوره 19، شماره 4 ، دی 1398، ، صفحه 39-62
چکیده
با توجه به تعریف علم کلام، اثبات وجوب بعثت برای متکلم ضروری است. در این میان، متکلمان امامیه نیز از این قاعده مستثنی نیستند، اما با بررسی و تحلیل عقلی استدلالهای متکلمان امامیه، این نتیجه به دست آمد که برخلاف ادعای آنان، استدلالهایشان عقلی محض نبوده و مبتنی بر یک گزارة تجربی است. اثبات این فرضیه، که فرضیة اول این مقاله است، ارزش ...
بیشتر
با توجه به تعریف علم کلام، اثبات وجوب بعثت برای متکلم ضروری است. در این میان، متکلمان امامیه نیز از این قاعده مستثنی نیستند، اما با بررسی و تحلیل عقلی استدلالهای متکلمان امامیه، این نتیجه به دست آمد که برخلاف ادعای آنان، استدلالهایشان عقلی محض نبوده و مبتنی بر یک گزارة تجربی است. اثبات این فرضیه، که فرضیة اول این مقاله است، ارزش معرفتشناختی استدلال آنان را از مرتبة عقلی (پیشینی) به مرتبة تجربی (پسینی) تنزل میدهد. پس از نقد آن استدلالها با بررسیِ تحلیلیِ برهان حرکت جوهریِ اشتدادی در آراء ملاصدرا و مقدمه قراردادن مبانی او، به وجوب بعثت پرداختیم؛ با این فرضیه که با استفاده از مبانیِ ملاصدرا، میتوان برهانی پیشینی بر وجوب بعثت عرضه کرد. رسیدن به این نتیجه، رهآوردِ پیگیریِ فرضیة دوم است.
محمدرضا کریمی والا؛ روح الله نصیری اطهر
دوره 19، شماره 4 ، دی 1398، ، صفحه 129-148
چکیده
حرکت جوهری از اساسیترین اصول فلسفة ملاصدرا، همانگونه که تبیین گر پیدایش نفس از جسم است، مبین دگرگونی نفس به وجودی مستقل از بدن برای انتقال به عالم دیگر است و موت طبیعی حقیقتی جز همین استقلال نفس نیست. همانگونه که موت اخترامینیز جز ذُبول و فروکاهش استعداد بدن در همراهی نفس نیست. از منظر قرآن کریم و نیز روایات، نفس با اعمال خود ...
بیشتر
حرکت جوهری از اساسیترین اصول فلسفة ملاصدرا، همانگونه که تبیین گر پیدایش نفس از جسم است، مبین دگرگونی نفس به وجودی مستقل از بدن برای انتقال به عالم دیگر است و موت طبیعی حقیقتی جز همین استقلال نفس نیست. همانگونه که موت اخترامینیز جز ذُبول و فروکاهش استعداد بدن در همراهی نفس نیست. از منظر قرآن کریم و نیز روایات، نفس با اعمال خود در حال صیر و تحول به سوی اجل مسمیو استقرار بر آن است و لذا اجل مسمیدر حقیقت، غایتی هم سنخ اعمال نفس است که نفس با تحولات خود بدان سوی رهسپار است و اجل معلق، تحقق موانع بر مسیراین صیر و ناقص ماندن آن میباشد. نوشتار پیش رو با شیوة اسنادی ـ تحلیلی، جستاری بر نظریة تحول و حرکت جوهری نفس صدرالمتألهین در تبیین موت طبیعی و اخترامی و کاوش در حقیقت این امر بر مبنای آیات و روایات است تا همراستاییاین دو منظر را به روشنی نمایان سازد.
محمد جواد نصر؛ سید محمد علی دیباجی
دوره 19، شماره 2 ، تیر 1398، ، صفحه 61-82
چکیده
اعتقاد به حرکت جوهری اشتدادی در مورد موجودات عالم ماده از جمله انسان، مبنای مهمی است که ملاصدرا را از سایر فیلسوفان پیش از خود جدا میکند. ملاصدرا در برخی از عبارتهای کتب خود نسبت به انسان دو نوع حرکت را مطرح نموده است، یک حرکت جبلی و فطری و دیگری حرکت ارادی. طبق نظرایشان انسان با سایر موجودات در حرکت اول مشترک است و همانطور ...
بیشتر
اعتقاد به حرکت جوهری اشتدادی در مورد موجودات عالم ماده از جمله انسان، مبنای مهمی است که ملاصدرا را از سایر فیلسوفان پیش از خود جدا میکند. ملاصدرا در برخی از عبارتهای کتب خود نسبت به انسان دو نوع حرکت را مطرح نموده است، یک حرکت جبلی و فطری و دیگری حرکت ارادی. طبق نظرایشان انسان با سایر موجودات در حرکت اول مشترک است و همانطور که موجودات دیگر همچون جمادات، نباتات و حیوانات با توجه به ظرفیت وجودی شان مشمول حرکت جوهری اشتدادی تکوینی هستند مراحلی از حرکت جوهری انسان نیز تکوینی و اضطراری است، اما انسان نسبت به دیگر موجودات این امتـیاز را دارد که پـس از طـی مـراحلی از حـرکت جـوهـری خـویش که عبـارت از مـراحل جمادیت نباتیت و حیوانیت باشد و رسیدن به مرتبة عقل هیولانی، بر اساس انتخاب و ارادة خویش مسیرش را ادامه میدهد. ایشان هرچند غایت حقیقی حرکت جوهری انسان را اتحاد با عقل فعال معرفی میکند اما با توجه به وجود حرکت ارادی نسبت به انسان، غایت حرکت جوهری در مورد انسانها یکسان نخواهد بود و چه بسیار انسانهایی که به خاطر سوء اراده خویش از نیل به این غایت باز میمانند.
عبداله صلواتی
دوره 19، شماره 1 ، فروردین 1398، ، صفحه 21-38
چکیده
در معرفتشناسی معاصر مدلهای گوناگونی از یقین مطرح شد: همانند یقین روان شناختی، یقین معرفت شناختی، یقین اخلاقی، و یقین عینی و ذهنی. در این جستار سعی میشود بر پایة مدلهای یقین در معرفتشناسی معاصر و امکانات درونی فلسفة ملاصدرا، مدلهایی از یقین در حکمت متعالیه استنباط و عرضه شود. بنابراین، پرسش پایه این جستار به این قرار است: ...
بیشتر
در معرفتشناسی معاصر مدلهای گوناگونی از یقین مطرح شد: همانند یقین روان شناختی، یقین معرفت شناختی، یقین اخلاقی، و یقین عینی و ذهنی. در این جستار سعی میشود بر پایة مدلهای یقین در معرفتشناسی معاصر و امکانات درونی فلسفة ملاصدرا، مدلهایی از یقین در حکمت متعالیه استنباط و عرضه شود. بنابراین، پرسش پایه این جستار به این قرار است: چه مدلهایی از یقین در فلسفة ملاصدرا استنباطپذیر است؟ دستاوردهای این پژوهش عبارتاند از: یکم. برحسب تطورات فکری ملاصدرا، هفت مدل از یقین در فلسفة ملاصدرا استنباطپذیر است که عبارتاند از: یقین معرفت شناختی، یقین فلسفی یک، یقین فلسفی دو، یقین شهودی تام، یقین اخلاقی و روان شناختی، یقین عینی و ذهنی، یقین پیشاتأملی؛ دوم. میتوان ملاصدرا را در فقرة یقین به اعتباری برون گرا و بهلحاظی درون گرا دانست؛ سوم. یقین پیشاتأملی به مثابة بنیان همة مدلهای یقین در فلسفة ملاصدراست. یعنی بدون یقین پیشاتأملی هیچ یقینی شکل نمیگیرد. این پژوهش مسبوق به سابقه نیست
عباس عباسزاده؛ سمانه ارجمند منش
دوره 17، شماره 3 ، مهر 1397، ، صفحه 47-68
چکیده
در بحث جبر و اختیار، جبریون علم پیشین الهی را مستمسک خود قرار دادهاند. فلاسفه بر مبنای اصول اعتقادی خویش پاسخهایی بر این مسئله آوردهاند. در این میان ملاصدرااز فلاسفهای است که تحلیل نظریه وی میتواند در این مسیر راهگشا باشد. وی در موارد متعددی (وجود ذهنی، کیف، اتحاد عاقل و معقول) بحث علم را مطرح کرده است که از آن جمله طرح مبحث علم ...
بیشتر
در بحث جبر و اختیار، جبریون علم پیشین الهی را مستمسک خود قرار دادهاند. فلاسفه بر مبنای اصول اعتقادی خویش پاسخهایی بر این مسئله آوردهاند. در این میان ملاصدرااز فلاسفهای است که تحلیل نظریه وی میتواند در این مسیر راهگشا باشد. وی در موارد متعددی (وجود ذهنی، کیف، اتحاد عاقل و معقول) بحث علم را مطرح کرده است که از آن جمله طرح مبحث علم به عنوان صفت الهی است. ملاصدرا دشواری درک علم الهی را با به کارگیری از مبانی اختصاصی خود از جمله قاعدهی بسیط الحقیقه، حل میکند و علم واجب تعالی به ماسوا را علم اجمالی در عین کشف تفصیلی میداند. وی معتقد است خدا محصور در زمان نیست و در علم او هیچ جنبه امکانی وجود ندارد. ملاصدرا با اثبات اختیار برای انسان از طریق وحدت شخصی وجود میگوید علم و آگاهی خدا هر چند در سلسلهی اسباب صدور فعل از انسان قرار دارد ولی اقتضای علم او این است که فعل انسان با قدرت و اختیار او صورت گیرد و در نتیجه شبهه جبر از طریق علم پیشین الهی را به طور کلی نفی میکند. در این راستا پیروان مکتب ملاصدرا هر یک با بیانهای مختلف بر جامعیت این اندیشه تأکید نمودهاند.
ابوالفضل مزینانی؛ حوران اکبرزاده
دوره 17، شماره 1 ، فروردین 1396، ، صفحه 37-62
چکیده
صدرالمتألهین در مسئله علم الهی مدعی گرهگشایی و نوآوری است. از طرف دیگر وی در این مسئله نسبت به سایر مسائل فلسفیاش به التقاط بیشتری متهم شده است. در پژوهش حاضر به نحو مسئله محور کوشش شده تا نشان داده شود که وی در تبیین "علم الهی" از چهار اصل روششناختی که خاص فلسفۀ وی میباشد، بهره برده است: 1) رویکرد میانرشتهای در استفاده تلفیقی ...
بیشتر
صدرالمتألهین در مسئله علم الهی مدعی گرهگشایی و نوآوری است. از طرف دیگر وی در این مسئله نسبت به سایر مسائل فلسفیاش به التقاط بیشتری متهم شده است. در پژوهش حاضر به نحو مسئله محور کوشش شده تا نشان داده شود که وی در تبیین "علم الهی" از چهار اصل روششناختی که خاص فلسفۀ وی میباشد، بهره برده است: 1) رویکرد میانرشتهای در استفاده تلفیقی و منسجم از سه منبع معرفتی عرفان، قرآن و برهان؛ 2) استفاده از آیات و روایات و کشف و شهود در مقدمات برهان و مقام داوری و نه صرفاً در مقام گردآوری؛ 3) ارائه نظریات خود بر اساس سه رویکرد مبنای مشهور قوم، وحدت تشکیکی وجود و وحدت شخصی وجود با رویکردی تعلیمی و در ساختاری تشکیکی؛ 4) استفاده روشمند و کثرت گرایانه از آراء اندیشمندان سلف. نتیجۀ این پژوهش، اثبات پای بندی عملی صدرا به اصول روششناختی فوق بهصورت مسئله محور در مسئلۀ علم الهی میباشد.
حسین اترک
دوره 14، شماره 2 ، تیر 1393
چکیده
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و ...
بیشتر
نظریههای اخلاقی معمولاً به سه گروه نظریههای فضیلتگرایی، نتیجهگرایی و وظیفهگرایی تقسیم میشوند. نظریات اخلاقی اغلب فیلسوفان اسلامی را میتوان جزء نظریههای فضیلتگرا دانست. ملاصدرا یکی از بزرگترین فیلسوفان اسلامی است، که فلسفة او از جهات مختلف دارای نوآوری است، پس شایسته است که نظریة اخلاقی او بهطور منسجم تحقیق و بررسی گردد. این مقاله به این مهم میپردازد. ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف فضیلتگرای اخلاقی، نظریة اخلاقیاش را با بحث از سعادت آغاز میکند. او بر اساس مبنای فلسفیاش، اصل وجود، شعور و ادراک وجود را سعادت میشمارد. هر موجود بر اساس مرتبه وجودیاش از سعادت متناسب برخوردار است. وی در بیانی کلی سعادت را نیل هر موجودی به کمال وجودی مختص خویش تعریف میکند که این کمال وجودی با مقتضای ذاتی او مطابق است. از نظر ملاصدرا سعادت حقیقی انسان در حکمت نظری و علم به حقایق اشیا و مشاهدة موجودات مجرد عقلی و ذوات نورانی و اتصال و بلکه اتحاد با عقل فعال و بالاتر از همة ادراک ذات باری تعالی و لقای اوست. اما نیل به این سعادت عقلی بدون سعادت بدنی که همانا تهذیب نفس، تطهیر باطن، کنترل قوای غضبی و شهوی توسط قوة عقلی و نیل به ملکة عدالت ممکن نیست. ملاصدرا معتقد به قاعدة اعتدال ارسطویی است و همة فضایل اخلاقی را در حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط قرار میدهد. وی مانند اغلب علمای اخلاق اسلامی معتقد به چهار فضیلت اصلی و هشت رذیلت اصلی مقابل است.
محمدکاظم علمی؛ مریم قلاسی
دوره 13، شماره 4 ، دی 1392
چکیده
هلیة بسیطه قضیهای است که محمول آن »وجود» است. از مسائل مهمیکه در مورد این قضایا مطرح میشود این است که آیا اساساً میتوان چنین قضایایی را پذیرفت؟ این نوشتار درصدد ارزیابی نظر ملاصدرا و کانت در مورد هلیات بسیطه است که نخست به بررسی نظرات هر کدام از این فیلسوفان به طور مجزا و سپس به تشابهات و تناظرات نظرات آنها و در پایان به ارزیابی ...
بیشتر
هلیة بسیطه قضیهای است که محمول آن »وجود» است. از مسائل مهمیکه در مورد این قضایا مطرح میشود این است که آیا اساساً میتوان چنین قضایایی را پذیرفت؟ این نوشتار درصدد ارزیابی نظر ملاصدرا و کانت در مورد هلیات بسیطه است که نخست به بررسی نظرات هر کدام از این فیلسوفان به طور مجزا و سپس به تشابهات و تناظرات نظرات آنها و در پایان به ارزیابی نظر آنها خواهد پرداخت و به این نتیجه میرسد که نظرات ملاصدرا در خصوص هلیات بسیطه(یعنی1. ثبوت الشیء؛ 2. عارض ماهیت؛ 3. عکس الحمل؛ 4. تجرید همراه تخلیط) قابل تقلیل به دو راهحل (1. مبتنی بر اصالت ماهیت؛ 2. مبتنی بر اصالت وجود) است و از سوی دیگر نظر کانت این است که هلیات بسیطه تحلیلی و ترکیبی نیستند، بنابراین به انکار این قضایا پرداخت. این نوشتار بر آن است که با بیان دو راهحل ملاصدرا میتوان از نتایج مشکلآفرین رویکرد کانت به مسئلة هلیات بسیطه خارج شد.
رضا اکبریان؛ محسن اصلانی
دوره 12، شماره 4 ، دی 1391
چکیده
تبیین و تشریح صادر اوّل، دغدغة ذهن حکمای اسلامی بوده است. حکمای مشاء، صادر اوّل را عقل اوّل دانستهاند. ملاصدرا صادر اوّل را گاهی عقل اوّل و در برخی آثار خود وجود منبسط دانسته است. این مقاله تلاش دارد، علاوه بر ارائه نظر ملاصدرا در باب این موضوع، عبارات به ظاهر متعارض ملاصدرا در باب صادر اوّل را توجیه کند. این تحقیق به این پرسش پرداخته ...
بیشتر
تبیین و تشریح صادر اوّل، دغدغة ذهن حکمای اسلامی بوده است. حکمای مشاء، صادر اوّل را عقل اوّل دانستهاند. ملاصدرا صادر اوّل را گاهی عقل اوّل و در برخی آثار خود وجود منبسط دانسته است. این مقاله تلاش دارد، علاوه بر ارائه نظر ملاصدرا در باب این موضوع، عبارات به ظاهر متعارض ملاصدرا در باب صادر اوّل را توجیه کند. این تحقیق به این پرسش پرداخته که آیا فلسفة ملاصدرا توان اثبات فلسفی وجود منبسط به عنوان صادر اوّل را دارد؟ و این اثبات بر پایه کدام تقریر از وحدت وجود صورت میگیرد؟ در ادامه با اثبات ادعاهای فوق لوازم فلسفی و احکام و عوارض صادر اوّل به نحو استقرائی إحصا شده است.
احمد شه گلی
دوره 12، شماره 2 ، تیر 1391
چکیده
مرگ سه قسم است: مرگ اخترامی؛ ارادی؛ مرگ. در علت مرگ اخترامی و ارادی اختلافی وجود ندارد؛ علت مرگ اخترامی، عدم قابلیت بدن برای تداوم تعلق نفس به آن است. علت مرگ ارادی، تزکیة نفس و ریشه کن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس به بدن به ارادة سالک است. آنچه مسئلة اصلی این تحقیق را در برمیگیرد، بحث از علت مرگ طبیعی است. در پاسخ به علت مرگ طبیعی، ...
بیشتر
مرگ سه قسم است: مرگ اخترامی؛ ارادی؛ مرگ. در علت مرگ اخترامی و ارادی اختلافی وجود ندارد؛ علت مرگ اخترامی، عدم قابلیت بدن برای تداوم تعلق نفس به آن است. علت مرگ ارادی، تزکیة نفس و ریشه کن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس به بدن به ارادة سالک است. آنچه مسئلة اصلی این تحقیق را در برمیگیرد، بحث از علت مرگ طبیعی است. در پاسخ به علت مرگ طبیعی، سه رویکرد در فلسفة اسلامی وجود دارد. الف. رویکرد ابن-سینا و اطبا که به علت مادی و قابلی مرگ میپردازند و تبیین فیزیولوژیک از مرگ ارائه میدهند؛ ب. رویکرد کلامی که به علل غایی بالعرض مرگ میپردازند؛ ج. رویکرد وجودی ملاصدرا که از غایت ذاتی و سبب حقیقی مرگ بحث میکند و از این راه ضرورت مرگ را برای همة آحاد بشری اثبات میکند. از نظر ملاصدرا علت مرگ طبیعی، استکمال نفس است. این دیدگاه از حیث نظام وارگی و بدیع بودن، شایان توجه و تحقیق است؛ در این مقاله به تبیین، تحلیل و بیان وجوه تمایز نظریات موجود و کاستیهای هر یک پرداخته میشود.
امیر دیوانی؛ رحیم دهقان سیمکانی
دوره 11، شماره 4 ، دی 1390
چکیده
آراء ملاصدرا و قاضی عبدالجبار معتزلی نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق از جهاتی با هم قابل مقایسه است. به طور کلی می-توان سه جهت اشتراک و سه جهت افتراق در اندیشههای ایشان در این زمینه بهدست آورد. جهات اشتراک این است که اولاً هر دو قائل به تلازم معرفت و فضیلت هستند؛ ثانیاً مسئولیت اخلاقی را مبتنی بر عقل دانستهاند؛ ثالثاً قائل به وجوه ...
بیشتر
آراء ملاصدرا و قاضی عبدالجبار معتزلی نسبت به کارکردهای عقل در اخلاق از جهاتی با هم قابل مقایسه است. به طور کلی می-توان سه جهت اشتراک و سه جهت افتراق در اندیشههای ایشان در این زمینه بهدست آورد. جهات اشتراک این است که اولاً هر دو قائل به تلازم معرفت و فضیلت هستند؛ ثانیاً مسئولیت اخلاقی را مبتنی بر عقل دانستهاند؛ ثالثاً قائل به وجوه و اعتبارات در باب ارزشهای اخلاقی هستند. جهات افتراق هم از این قرار است که اولاً معنای عقل از دیدگاه آنان متفاوت است؛ به این بیان که عقل از نظر ملاصدرا قوهای از نفس است ولی در اندیشة عبدالجبار، علوم یا بدیهیاتی است که آدمی از پیش آنها را واجد است. ثانیاً به لحاظ وجودشناختی،کاربرد عقل در اخلاق در اندیشة ملاصدرا به جهت برخورداری از مبانی فلسفة ملاصدرا نظیر اصالت وجود و حرکت جوهری، به اخلاق متعالیه منجر میشود اما در اندیشة قاضی عبدالجبار به جهت فقدان این مبانی، گرایش به انسانگرایی دارد. ثالثاً شهود عقلانی در دیدگاه این دو اندیشمند متفاوت است.
بهزاد مرتضایی
دوره 11، شماره 2 ، تیر 1390
چکیده
عقل به مثابه یکی از ابزارهای شناخت و معرفت انسانی جایگاه رفیعی بین فلاسفه و اندیشمندان دارد، اما در عرفان بسیاری از عارفان، عقل را حجاب شناخت و معرفت میدانند، موضوع اصلی درعرفان نظری ابن عربی و نگرش عرفانی ملاصدرا، شناخت اسما، صفات و افعال حق تعالی است. ابنعربی در عین احترام به جایگاه عقل، عقل نظری را در معرفت به حق عاجز و ناتوان ...
بیشتر
عقل به مثابه یکی از ابزارهای شناخت و معرفت انسانی جایگاه رفیعی بین فلاسفه و اندیشمندان دارد، اما در عرفان بسیاری از عارفان، عقل را حجاب شناخت و معرفت میدانند، موضوع اصلی درعرفان نظری ابن عربی و نگرش عرفانی ملاصدرا، شناخت اسما، صفات و افعال حق تعالی است. ابنعربی در عین احترام به جایگاه عقل، عقل نظری را در معرفت به حق عاجز و ناتوان می-شمارد و معتقد است عقل در شناخت حق تعالی دو مقام و مرتبه دارد: یکی مقام ادراک و دیگری مقام قبول و پذیرش، عقل را در مقام ادراک و شناخت ذات حق و بعضی از مراتب تعینات و تجلیات حق، ناتوان معرفی می-کند. اما عقل را در مقام پذیرش و قبول، قادر به شناخت حق میداند و برای آن محدودیتی قائل نیست. ملاصدرا نیز برای عقل در شناخت حق و اسما و صفاتش حد و مرزی قائل است و معرفت حقیقی را از راه شهود قلبی و فراتر از استدلال عقلی میداند. وجه مشترک ملاصدرا و ابنعربی در این است که هردو معتقدند، راههای حسی و عقلی برای رسیدن به همة جنبههای عالم واقع، ناقص و ناتمام هستند، اما همین ابزارهای شناخت یعنی حس و عقل و خیال را مظهری از مظاهر حق میدانند که انسان باید حد و حدود هر یک را بداند و هیچ کدام را ملاک قضاوت نهایی در مورد ناشناخت ها قرار ندهد.دراین مقاله ابتدا نظر ابن عربی و سپس دیدگاه ملاصدرا طرح و به دنبال آن وجوه اشتراک و افتراق آنها در مورد عقل بررسی میشود.
مهدی عبدالهی
دوره 9، شماره 4 ، دی 1388
چکیده
فیلسوفان پیش از ملاصدرا جملگی معقتد بودند که نفس در ذات خود همانند عقول مجرد از ماده است، اما برخلاف عقول، تعلق به بدن داشته، افعال خود را با اضافه تدبیـری بدن از طریق آن انجام میدهد و از همین طریق استکمال مییابد. ایشان بر همین اساس، معتقد بودند تعاریف ارائه شده برای نفس، ناظر به اضافة نفسیت، یعنی تعلق آن به بدن است و حقیقت نفس را ...
بیشتر
فیلسوفان پیش از ملاصدرا جملگی معقتد بودند که نفس در ذات خود همانند عقول مجرد از ماده است، اما برخلاف عقول، تعلق به بدن داشته، افعال خود را با اضافه تدبیـری بدن از طریق آن انجام میدهد و از همین طریق استکمال مییابد. ایشان بر همین اساس، معتقد بودند تعاریف ارائه شده برای نفس، ناظر به اضافة نفسیت، یعنی تعلق آن به بدن است و حقیقت نفس را نمینمایاند. اما ملاصدرا به مدد اصول فلسفی خاص خود، همچون اصالت وجود، حرکت جوهری نفس و تشکیک در وجود، دیدگاهی نوین ارائه کرده است که به مثابه سنگ بنای علم النفس حکمت متعالیه است. وی با نفی دیدگاه فلاسفة پیشین در باب حقیقت نفس که رابطة نفس مجرد با بدن مادی، را امری عارضی و خارج از ذات نفس میدانستند، بر این اعتقاد رفت که حیثیت تعلقی نفس به بدن ـکه تعبیر نفس نیز اشاره به همین جهت داردـ داخل در ذات نفس است، یعنی نحوة وجود نفس، به گونهای است که تعلق به بدن دارد. او با دو استدلال، اولاً نشان میدهد که اگر آن گونه که فلاسفة پیشین معتقد بودند، نفس در ذات خود، مجرد از ماده باشد، محال است به بدن مادی تعلق بگیرد. ثانیاً اگر نفس مجرد عقلی باشد، محال است از ترکیب یک امر مجرد از ماده با بدن مادی، نوع طبیعی واحدی به نام انسان محقق شود. ملاصدرا به دنبال اثبات ذاتیت تعلق به بدن برای نفس، سایر مسائل نفسشناسی را بر اساس این مسئلة حل میکند، یعنی نفس را در حدوثش جسمانی میداند، تفسیری متفاوت از رابطة نفس و بدن سبب مرگ طبیعی ارائه و استدلالهای جدیدی برای ابطال تناسخ اقامه میکند.
رضا اکبریان؛ نجمه سادات رادفر
دوره 9، شماره 2 ، تیر 1388
چکیده
مسئلة قیامت و تحلیل فلسفی آن در نظام صدرایی منطبق بر مراتب وجودی، در دستگاه اندیشة شاگرد برجستة ملاصدرا، فیض کاشانی، مورد نقد و واکاوی مجدد قرار میگیرد، طوری که تغییر نگرش فیض در مسئلة عقل که منجر به ارائة رویکردی معتدل از او در ارتباط عقل و شر ع میشود، تحول نظریة وی در مورد قیامت را در ادوار مختلف زندگانیاش به دنبال دارد و بررسی ...
بیشتر
مسئلة قیامت و تحلیل فلسفی آن در نظام صدرایی منطبق بر مراتب وجودی، در دستگاه اندیشة شاگرد برجستة ملاصدرا، فیض کاشانی، مورد نقد و واکاوی مجدد قرار میگیرد، طوری که تغییر نگرش فیض در مسئلة عقل که منجر به ارائة رویکردی معتدل از او در ارتباط عقل و شر ع میشود، تحول نظریة وی در مورد قیامت را در ادوار مختلف زندگانیاش به دنبال دارد و بررسی آثار متقدم او در جوانی و آثار متأخرش در کهنسالی، سیر تغییر رویکرد فیض در موضوع قیامت و مراتب آن را به وضوح نشان میدهد، بهطوری که از نگاهی وجودمدارانه و منطبق بر مراتب وجودی انسان تا رهیافتی زمانمند در بارة «قیامت» تغییر میکند.